سریال راه آهن زیرزمینی بسیار دلهرهآور، زیبا، تکاندهنده، وحشتناک و درعینحال عمیقاً واقعی و شاعرانه است. این سریال یکی از برجستهترین آثار جنکینز است
سریال راه آهن زیرزمینی (The Underground Railroad) به کارگردانی بری جنکینز، چیزی فراتر از درس تاریخ است. این سریال موفقیتی بینظیر است که برای سالهای آینده بارها و بارها تجزیهوتحلیل خواهد شد و دربارۀ آن بحث خواهند کرد. کلیشهها و الگوهای آشنای درامهای دورهای و قطعات شاعرانۀ رئالیسم جادویی اغلب یادآور تکرار بیرحمانۀ زخمهای تاریخ بردهداریاند؛ اما جنکینز در این سریال به شیوهای غیرمنتظره از آنها دوری میجوید. برای نقد و بررسی سریال راه آهن زیرزمینی با فیلیمو شات همراه باشید.
۳۵ نمونه از بهترین سریال های خارجی ۲۰۲۱ که منتظر دیدنشان هستیم
سریال راه آهن زیرزمینی بسیار دلهرهآور، زیبا، تکاندهنده، وحشتناک و درعینحال عمیقاً واقعی و شاعرانه است. این سریال یکی از برجستهترین آثار جنکینز است که هنر او را در کشف کردن زیبایی و شاعرانگی در بستری واقعگرایانه و تلفیق میان آن دو نشان میدهد. او پس از مهتاب (Moonlight) و اگر خیابان بیل میتوانست حرف بزند (If Beale Street Could Talk) سراغ یکی از دشوارترین ساختههای خود رفته است؛ سریالی که رویدادی مهم در تاریخ تلویزیون محسوب میشود. تماشای راهآهن زیرزمینی برای مشترکان آمازون پرایم در این تابستان آسان نخواهد بود. اما عوامل سریال میخواهند این اثر به شکلی کاملاً جدی بررسی شود و مورد تحسین قرار گیرد.
راهآهن زیرزمینی بر اساس رمانی از کلسن وایتهد به همین نام ساختهشده است؛ رمانی که در سال ۲۰۱۶ جایزۀ پولیتزر را از آن خود کرد. داستان فیلم به ۱۰ فصل تقسیم میشود، اما به شکل روایتهای اپیزودیک سنتی نیست. بعضی از قسمتهای سریال تقریباً بلندند و میتوانند بهصورت مجزا تحلیل و بررسی شوند. این رویکرد بیشباهت به سریالهای ده فرمان (Dekalog) و اسمال اکس یا تبر کوچک (Small Axe) نیست. جنکینز ازلحاظ ساختاری با اپیزودهایی به آزادی کامل رسیده است که طولانیترینشان ۷۷ دقیقه و کوتاهترینشان زیر ۲۰ دقیقه طول میکشد و بیش از نیمی از آنها بدون دیالوگاند!
بهترین فیلم های سیاهپوستان در ۱۰ سال اخیر
نقد و بررسی سریال تبر کوچک | زندگی کودکان رنگینپوست
ساختار اصلی راهآهن زیرزمینی جاهطلبی جنکینز را نشان میدهد. ساختاری که بهنوعی اپیزودیک محسوب میشود؛ زیرا هریک از قسمتها داستانی مستقل دارند و میتوانند جداگانه تجزیه و تحلیل شوند. درعینحال، در نگاهی کلی و جامع است که سریال قدرت اصلیاش را بهدست میآورد. بهاینترتیب، به شما پیشنهاد نمیکنیم کل سریال را در یک آخر هفته تماشا کنید. شاید با خود فکر کنید منطقیتر این بود که آمازون قسمتها را بهصورت هفتگی منتشر کند. اما این تجربهای است که نباید در آن عجله کرد. باید به هر قسمت سریال فرصت داد تا به شیوهای درست درک شود؛ اتفاقی که با تماشای یکجای سریال رخ نمیدهد.

راهآهن زیرزمینی داستان زندگی کورا (با بازی توسو امبدو) است. او بردهای در اواسط قرن نوزدهم در مزرعهای در ایالت جورجیاست که با بردهای دیگر به نام سزار (با بازی آرون پیر) فرار میکند و به راهآهن زیرزمینی میرسد. یک راهآهن زیرزمینی خیالی که به شکل سیستم ریلی واقعی و کامل با نگهبانان، مهندسان و قطارها به تصویر کشیده میشود. در اولین قسمت سریال، به کورا گفته میشود وقتی از پنجرۀ قطار به بیرون نگاه کند، آمریکا را خواهد دید و داستان سریال این واقعیت را برآورده میکند. کورا از جامعهای میآید که امنتر به نظر میرسد، اما رازهای تاریکی را در خود جایداده است. او از این جامعه سفری را به قلب آمریکا شروع میکند و این سفر او را در مقابل گذشته و آیندهاش قرار میدهد. بردهای شریر به نام ریجوی (با بازی جوئل اجرتون) او را تعقیب میکند، اما راهآهن زیرزمینی فراتر از داستان تعقیبوگریزی صرف است. داستان کورا مدام میان خشونتی واقعگرایانه و بیرحمانه و توهمهای رؤیاگونه جابهجا میشود.
بازیهای راهآهن زیرزمینی همه در سطحی مطلوب قرار دارند، اما این توسو امبدو است که بخش زیادی از بار سریال را به دوش میکشد. عملکرد بسیار ظریف و دقیق او در طول فیلم، انسجام و قدرت بیشتری پیدا میکند. انتخاب بازیگران تازهوارد در نقش کورا و سزار هوشمندانه است (پیر نیز عملکردی عالی دارد). جنکینز توانایی خوبی در تشخیص استعداد جوان سیاه دارد و گروه بازیگران او در مهتاب و خیابان بیل این را نشان میدهد. در اینجا هم میتوانیم مهارت او را در پیدا کردن بازیگران بااستعداد ببینیم؛ همچنین او چهرههای آشناتری مانند پیتر مولان، دیمون هریمن و ویلیام جکسون هارپر را به سمت اجراهای فوقالعاده در نقشهای فرعی سوق میدهد. در این سریال، جوئل اجرتون بهترین بازی خود را در کارنامۀ کمقدردیدهاش به نمایش میگذارد. او ماهرانه از انسانی کردن بیشازحد یک هیولا اجتناب میکند و درعینحال، موفق میشود شخصیتی با احساسات پیچیده و واقعی خلق کند.

در اینجا، جنکینز بار دیگر با آهنگساز و فیلمبردار همیشگی خود، نیکولاس بریتل و جیمز لاکستون، همکاری میکند؛ دونفری که حضورشان برای موفقیت این پروژه ضروری است. همچنین این سریال یکی از بهترین طراحیهای صدای تاریخ تلویزیون را دارد: صدای جزجز آتشسوزی یک جنگل در قسمت پنجم، سروصدای زیاد جیرجیرکها در شب، صدای موتور قطار و صدای قدمها و تازیانه زدن شمارا در جهان سریال غرق میکنند. اینها تجربهای دلپذیر و مسحورکننده در مواجهه با طراحی صدایی خیرهکنندهاند که نمونهاش را کمتر به یاد میآوریم. این صداهای واقعگرایانه در ترکیب با زیبایی موسیقی بریتل که بافتی احساسی به جهان سریال میبخشد، به تعادلی دلچسب میرسند. آهنگساز با تمهای تکراری بازی میکند؛ همانطور که کورا دائماً آزادیاش (یا معادل این کلمه در این برهه از تاریخ آمریکا) را زیر سؤال میبرد. علاوه بر این، جنکینز هرچند اندک، اما به شکلی مؤثر از موسیقی متفاوتی همچون Outkast و Claire De Lune بهگونهای هیجانانگیز استفاده کرده است.
ازنظر بصری، جنکینز و لاکستون اغلب از نور طبیعی مانند شمع یا فانوس استفاده میکنند. دوربین لاکستون بهآرامی به جلو و عقب حرکت میکند و به این چهرههای فراموشنشدنی زندگی میبخشد. تدوین سریال نیز بهگونهای است که بر قدرت مسحورکنندۀ آن میافزاید. جنکینز همیشه چهرههای انسانی را دوست داشته است و در اینجا نیز به دوربینش اجازه میدهد پیچیدگی و زیبایی این چهرهها را بهگونهای به تصویر بکشد که فیلمسازانِ کمی میتوانند آن را انجام دهند. این شیوه همدلی فوقالعادۀ او با شرایط انسانی را نشان میدهد و همین نکته است که کار او را کاملاً برجسته میکند. جنکینز اجازه نمیدهد کاراکترهایش مانند کورا، سزار و حتی ریجوی فقط به جزئی از تصویری بزرگتر تبدیل شوند یا اینکه تنها نمادهایی از گذشتۀ نفرتانگیز این کشور باشند.

در اوایل راهآهن زیرزمینی، نقلقولی آورده میشود؛ گویی این نقلقول چکیدۀ بسیاری از فیلمها و سریالها دربارۀ هراسهای این دوران است:
ما میتوانیم از بردهداری رهایی پیدا کنیم، اما زخمهای آن هرگز محو نمیشود.
تفاوت این اثر با آثار دیگر در آن است که جنکینز فقط خشونت حاصل از این زخمها را زیر سؤال نمیبرد، بلکه از ما میپرسد چگونه میتوانیم همچنان ادامه بدهیم، با علم به این موضوع که آثار این رنجها هرگز کشور را ترک نمیکنند.
در قسمت هشتم به کورا گفته میشود:
قطار همیشه در حال حرکت است و تو کلمات خود را پیدا نکردهای.
جنکینز میخواهد همۀ کوراهای جهانْ کلمات خودشان را پیدا کنند، تا در بیان رنج و امیدشان به همان اندازه شنیده شوند. اکنون این شما هستید که باید گوش کنید.
منبع: RogerEbert