طرفداران سریال دوستان میدانند که این اثر مجددا تولید و پخش شده است. در این مطلب به بررسی سریال دوستان و مجموعههای مشابه آن میپردازیم.
طرفداران سریال دوستان (Friends) میدانند که این اثر مجددا تولید و پخش شده است. در این مطلب به بررسی سریال دوستان و مجموعههای مشابه آن میپردازیم. برای آشنایی با چند نمونه از سیتکامهای محبوب با فیلیمو شات همراه باشید.
ده اپیزود برتر سریال فرندز | بیشتر بخند…
۳۵ نمونه از بهترین سریال های خارجی ۲۰۲۱ که منتظر دیدنشان هستیم
اواخر دهه۱۹۸۰، سیتکامها رفتهرفته از جنگهای هفتگی که حاوی آیتمهای نمایشی کوتاه هستند فاصله میگیرند؛ درامهای خانوادگی را بازمانی محدود و در یک مکان بسته که همچون صحنه نمایش آراستهشده است پیش میبرند و از حضور کنترلشده تماشاگران یا صداهای ساختگی آنها برای گرفتن خنده از بینندگان تلویزیونی استفاده میکنند. موضوعات مطرحشده در این سیتکامها دیگر موضوعات ساده سریالهای تلویزیونی در دهه هفتاد نیست. تفاوت سبک زندگی، تخطی از اصول خانوادگی، انحرافهای اخلاقی و اعتقادات سیاسی و فلسفی متفاوت تبدیل به موضوعات اصلی شدهاند. موضوعاتی که با زبان طنز مطرح، با راهحلهای ساده جمعبندی شده و موجب تغییر سلیقه بینندگان میشدند. نگاه باز مدیران شبکهها و خالقین سیتکامها در آستانهی دهه نود زمینه را برای تحولی عمیق آماده میکرد که میتوان آن را دوران طلایی سیتکامها دانست.
ساینفلد (Seinfeld) در چنین شرایطی متولد شد و برخلاف مسیر رایجی که سیتکامهای دیگر در پیشگرفته بودند از ایجاد یک خط داستانی منسجم دوری کرد، موقعیتهای جالب و نه الزاماً خندهدارش را گسترش داد و با تأکید بر خود شخصیتها، بهجای خط داستانی متکی به شخصیتها، شکل تازهای از سیتکام را ارائه داد که گرچه چندان تازه نبود اما بهشدت جالب و مفرح بود.
ساینفلد به اشکال متفاوتی مدیون و تحت تأثیر سیتکامهای دیگری نظیر کازبی شو (The Cosby Show)، شو دهه هفتاد (That ’۷۰sShow) و چیرز (Cheers) بود؛ همچنین نباید فراموش کرد که ساینفلد همزمان با پادشاه جدید بلایر (The Fresh Prince of Bel-Air) و سیمپسونها (The- Simpsons) ساخته و پخش میشد و بدون شک از تأثیرات فرهنگی و ساختاری آنها بیبهره باقی نمانده.
بااینحال و با گذشت سی سال میتوان خط سیری را کشف کرد که با ساینفلد شروعشده، از سریال دوستان (Friends) عبور کرده و در آشنایی با مادر (How I Met Your Mother) به انتهای راه خود رسیده است. سالهای طلایی سیتکامها که میلیونها نفر در سراسر دنیا را عاشق شخصیت و سرگذشت چند دوست نیویورکی کرده بود که درگیر بزرگ شدن و تجربه روابط عاطفی مختلف و متفاوت بودند.

مهمترین تأثیراتی که سریال دوستان از ساینفلد گرفته و کموبیش آنها را به آشنایی با مادر منتقل کرده همانهایی هستند که بهسادگی به چشم هر بینندهای میآیند. این تأثیرات و شباهتها در ابتدا باعث ایجاد شگفتی میشوند و احساس کپیبرداری از اثری دیگر را تداعی میکنند اما در انتها با احساس خوشایند ادای دین به سریالی دیگر بهپایان میرسند:
نیویورکی بودن
هر سه سریال در شهر نیویورک جریان دارند. کلانشهری با تنوع قومیتی و نژادی که زندگی در آن مستلزم تن دادن به برخی محدودیتهای رفتاری و پذیرش برخی آزادیهای اجتماعی است. شخصیتها مفتخرند که به نیویورک بهعنوان بهترین شهر دنیا و بهعنوان یک پدیده فرهنگی تعلق دارند. دور شدن از نیویورک یا ترک کردن آن برای آنها مساوی بدبیاری یا افسردگی است. ازاینرو آنها میکوشند با تمام وجود بخشی از این فرهنگ بالنده بوده و به هر شکل ممکن سهمی در رشد این جامعه داشته باشند که به چنین فرهنگی اجازه رشد داده است. در ساینفلد موقعیت تکرارشوندهای وجود دارد که در آن یکی از شخصیتها تلاش میکند کاری درست و انسان دوستانه را انجام دهد تا دین خود را به جامعه ادا کند. مثلاً جری سعی میکند به صاحب رستورانی پاکستانی کمک کند کسبوکارش را گسترش دهد، جورج برای نگهبان فروشگاه صندلی راحتی تهیه میکند و… چنین ویژگیهایی در فیبی و راس متجلی شدهاند و به شکلهای دیگری به مارشال و تد رسیدهاند. نیویورک شهر شلوغی است که پیدا کردن جای پارک در آن مسئلهای مهم است و استفاده از وسایل نقلیه عمومی باوجود داشتن ماشین شخصی مسئلهای طبیعی است. ازاینرو بسیاری از داستانهای ساینفلد، سریال دوستان و آشنایی با مادر پیرامون استفاده از تاکسی، مترو یا جای پارک گسترش مییابند یا در محیطهای عمومی مثل کتابخانه یا سنترال پارک (پارک مرکزیِ نیویورک) جریان دارند که رفتوآمد به آنها از طریق وسایل نقلیه عمومی میسر میشود.
جمع دوستان
هر سه سریال درباره باهم بودن هستند. جمع دوستانی که در کنار هم خوشاند بااینکه ممکن است چندان سنخیتی هم باهم نداشته باشند. در ساینفلد جری نقش «چسب گروه» را بر عهده دارد. کسی که سایرین، پیرامون او و حتی در خانه او جمع میشوند و وقت میگذارند. بدون حضورِ جری، هیچگاه دوستی بین الین و جورج شکل نمیگرفت یا کریمر هیچگاه فرصت معاشرت با الین و جورج را بهدست نمیآورد. درست مثل مونیکا که شخصیت و خانهاش باعث گردآمدن شخصیتهای دوستان در کنار هم میشود. بدون حضور مونیکا بعید است فیبی و چندلر یکلحظه هم در کنار هم باشند. در آشنایی با مادر این ویژگی کموبیش به تد و خانه او رسیده که در ابتدا با مارشال شریک است. بااینحال جمع دوستان ناهمگون در کنار هم باعث شکلگیری ماجراهای این سه سریال میشود؛ چراکه هر یک از شخصیتها بهنوبه خود ایجادکننده بخشی از موقعیت طنز و تناقض جاری در آن هستند. علاوه بر اینکه نقشی ویژه در گروه به عهدهدارند. کریمر و جویی کار ثابتی ندارند و معمولاً سربار دیگران هستند اما همیشه موردتوجه زنان واقع میشوند. ویژگی عجیبی که به بارنی آشنایی با مادر به ارث رسیده است باوجوداینکه به لحاظ مالی مشکلی ندارد. همزمان زندگی خالی از دغدغهمندی و آزادانه فیبی از شخصیت کریمر به دوستان منتقلشده؛ یا همیشه بازنده بودن راس ویژگی بارز جورج است که راه فراری از آن ندارد. استاد دانشگاه شدن تد و رابطهای عاطفی که پیرامون آن شکل میگیرد مشابه استاد شدن راس است و… حتی والدین شخصیتها نیز شباهتهای غیرقابلانکاری به هم دارند. مطابق انتظار والدین جری، مونیکا و تد شبیه به هم هستند، والدین جورج هم مثل والدین چندلر بیشازحد عجیب و غریباند؛ فیبی و کریمر رابطهای با والدین خود ندارد و…
زوجها و رابطههای دوستانه
همانطور که منطقی نیست جورج و جری باهم دوست باشند، دوست بودن جویی و چندلر، همچنین تد و مارشال هم کاملاً بیمنطق است. اما این سه سریال درباره تلاش برای برقرار نگهداشتن رابطههای دوستانه درزمانی است که به نظر نمیرسد هیچگونه شباهتی میان آدمها وجود داشته باشد. یا شاید تلاشی است برای نشان دادن اینکه دوستها الزاماً آدمهای شبیه به هم نیستند. اما در مواقع ضروری پشتهم را خالی نمیکنند.
همچنین همانطور که جری و الین هیچگاه به هم نمیرسند، راس و ریچل هم شانسی برای زندگی در کنار هم ندارد. همان اتفاقی که در آشنایی با مادر در مورد تد و رابین افتاده است. نکتهی جالب اینجاست که در ساینفلد الین هیچگاه وارد رابطه با کریمر یا جورج نمیشود اما در دوستان کششی عاطفی میان ریچل و جویی پیش میآید و کار بارنی و رابین در آشنایی با مادر به ازدواج هم کشیده میشود.
آپارتماننشینی
زندگی اشتراکی در آپارتمان، سالها سکونت در یک آپارتمان و خو گرفتن به مشکلات و معایبش، خانههای رو به رویهم شخصیتها، همسایههای دوستداشتنی در برابر همسایههای مزاحم و موی دماغ و از همه مهمتر همسایهای در ساختمان مقابل که علاقهای به پوشیدن لباس ندارد؛ از ساینفلد تا آشنایی با مادر این موارد تکرار شدهاند و در برخی از موارد یک یا چندین قسمت را به خود اختصاص میدهند.
رستوران/ کافه/ بار نزدیک
رستوران ساینفلد، سنترال پارک دوستان و بار مک لارن در آشنایی با مادر، محل جمع شدن و قرارهای دوستانه شخصیتهای سه سریال است. بهانه شاید خوردن غذا و قهوه باشد اما علت اصلی جمعکردن آنها در موقعیتی است که به ماجرای هر قسمت به لحاظ زمانی نظم میدهد. این ایده که موضوع اصلی ابتدا در رستوان مطرح میشود و سپس در طول آن قسمت گسترش مییابد، ابتدا در ساینفلد مورداستفاده قرارگرفته و پس از آن در دوستان و آشنایی با مادر قوام پیدا کرد. کاناپه یا میز ثابتی که شخصیتها همیشه روی آنها مینشینند نیز از ساینفلد به دوستان و آشنایی با مادر منتقلشده و شکلی نمادین و خاطرهانگیز به خود گرفته است. چراکه این کاناپه یا میز بهانهای برای دورهم بودن دوستان هستند.

ساختار روایی و ریتم
ساینفلد ساختاری اپیزودیک، منطقی ابزورد و ریتمی تند دارد؛ با برشهای سریع مقاطع زمانی و خطوط داستانی همزمان را به یکدیگر متصل میکند و ابایی ندارد با پرشهای زمانی برای چند ثانیه مقطعی زمانی در آینده یا گذشته را به تصویر بکشد. دوستان اما همچون یک سریال درام، موقعیتهای داستانی شخصیتها را نزدیک به هم نگه میدارد و بهدوراز پیچیدگیهایِ روایی، ریتم کندی دارد. برخلافِ آشنایی با مادر که در برخی موارد ریتمی سرسامآور دارد و با استفاده از «راوی غیرقابلاعتماد» بیننده را در موقعیت قرار میدهد که از هیچچیز مطمئن نیست.
تحول و تداوم
هر قسمت از ساینفلد به وقایعی میپردازد که در قسمتهای بعد کمترین تأثیری ندارند یا سریال این قرارداد را با بیننده میگذارد که قرار نیست تمامی مسائل را تا انتها دنبال کند. مثلاً اگر در قسمتی جورج از ورود به رستوران منع میشود این مسئله در قسمت بعد به فراموشی سپرده میشود یا فرض میشود که به شکلی که به نمایش درنیامده این موضوع بالاخره حلشده. بهعبارتدیگر منطق درونی ساینفلد از همان منطق درونی استندآپهایی تبعیت میکند که جری در ابتدا و انتهای هر قسمت اجرا میکند. موضوعی مطرح میشود و آن قسمت نیز در مورد همان موضوع است و تمام. بهجز مواردی معدود خبری از تداوم موضوعات و خط داستانی مطرحشده نیست. اما در دوستان شاهد تحول این شیوه داستانگویی هستیم. به شکلی که هر فصل دربردارنده داستانی کلی است و در هر قسمت به فراخور آن خط داستانی موقعیتهای داستانی و کمدی به وجود میآیند. مثلاً کلیت فصل به برملا شدن رابطه مونیکا و چندلر اختصاص دارد اما هر قسمت به موضوعی میپردازد که تکمیلکننده این خط داستانی کلی است. در آشنایی با مادر اما از ابتدا خط داستانی اصلی مشخص است و هر فصل به مقاطع مختلف این داستان اصلی و هر قسمت به جزئیات فرعی این خط داستانی میپردازد. خط داستانی اصلی آشنایی بچهها با مادر واقعیشان است، هر فصل به بخشی از رابطه تد و رابین اختصاص دارد و هر قسمت میتواند موضوع مخصوص به خود را داشته باشد.
ازاینرو در ساینفلد کاراکترهایی به عناوینی همچون دوستدختر، دوست قدیمی و… وارد داستان میشوند و پسازآن قسمت بهخصوص غیب میشوند اما در دوستان و آشنایی با مادر، جنیس همیشه بازمیگردد تا چندلر دچار تردید شود، ریچارد بر سر راه مونیکا قرار میگیرد یا نورا به مانعی تبدیل میشود تا بارنی عشق به رابین را از منظری متفاوت موردبررسی قرار دهد. در تنها نقطهی مشابه در ساینفلد، جورج به شکل اتفاقی دوستدختر سابق خود را میبیند و پسازآنکه دوباره با او آشتی میکند پشیمان شده و در قسمت بعد به سراغ زنی دیگر میرود.
نکته اینجاست که ساینفلد بهطورکلی در مورد چیز با مفهوم بهخصوصی نیست. همانطور که سازندگانش هم تأکیددارند، ساینفلد در مورد هیچی است. این هیچی محصول روزمرگی و ارتباط موضوعات کاملاً بیربط به یکدیگر است. درنتیجه قرار نیست شاهد تحولی در شخصیتها باشیم. شخصیتهای سانفیلد مثل کارتون تام و جری هر قسمت به موضوعی مشغول میشوند و در قسمت بعد این موضوع را بهدست فراموشی میسپارند. بنابراین خبری از بلوغ، ازدواج یا سرنوشت شخصیتها نیست. در عوض، دوستان مسیری برعکس را در پیش میگیرد و از همان قسمت ابتدایی در پی نمایش و پرداختن به جزئیات بلوغ روانی شخصیتهاست. بلوغی که با استقلال مالی آغاز میشود، از معبر روابط عاطفی متعدد عبور میکند و به ازدواج ختم میشود تا سرنوشت آنها را شکل دهد. همانطور که در آشنایی با مادر نیز مسئله اصلی این است که سرنوشت تد و رابین به هم پیوند خورده است. آنها میبایست با پشت سر گذاشتن بلوغ عاطفی و ازدواجهایی ناموفق، تقدیر تاریخیشان را تجربه کنند.
باری؛ اینکه بخش زیادی از کیفیت سریال دوستان مدیون نبوغِ سازندگان ساینفلد است چیزی از ارزشهای سریال دوستان کم نمیکند. همانطور که شباهتهای این اثر با آشنایی با مادر نفیکننده لذتی نیست که میتوانیم از دیدن تکتک قسمتهای آن ببریم. این سه سریال تکمیلکننده یکدیگرند. اگر در ساینفلد شخصیتها از ترس آینده نامعلوم از تعهدات عاطفی دوری میکنند، سریال دوستان نشان میدهد تن دادن به رابطههای عاطفی عمیق و پذیرش سختیهای آنچه نتایج درخشانی در پی دارد؛ هرچند که آشنایی به مادر (بهخصوص از فصل هفتم به بعد) ثابت میکند دنیای پس از ازدواج یا پذیرش شکست عشقی و تنهایی آنچنان هم خوشایند نیست. بنابراین دوستی و دوست داشتن نسخهای نیست که بتوان برای همه به شکل مشابهی پیچید. چراکه بعضیها جری هستند، بعضیها راس و بعضیها بارنی. خیلیها دوست دارد مونیکا باشند ولی رابیناند، میخواهند مثل لی لی و مارشال زندگی کنند اما سرنوشتی چون راس و ریچل دارند و… .
سلام آقای جوانی
چرا صفحه تون از اینستاگرام حذف شد ؟