فهرست بهترین سریال های جنایی و تبهکاری
هروقت خبر قتل یا جنایتی تازه منتشر میشود، هراسان و وحشتزده از خودمان میپرسیم: «وای! چطور ممکنه؟!»؛ همچنان غافلگیر میشویم از شقاوت و قساوتی که یک انسان نسبت به همنوع خودش روا داشته. در حالی که اگر به طبیعت و تاریخ دقت کنیم، آنوقت باید از خودمان بپرسیم دقیقا چطور توانستهایم این حیوان وحشی را با افساری به نام “تمدن” رام کنیم و با تعریف مفاهیمی چون “جرم” و “گناه” جلوی ریختن خون بیشتر را بگیریم؟ آنچه که جای تعجب دارد، چگونگی سرکوب میل به ویرانی و آشوب در سطح جامعه است که البته هنوز هستند روانآزارهای زحمتکشی که به وقتش این قاعده و قانون را میشکنند و به امیال تاریک درونشان فرصت بروز میدهند. این قضیه را که بدانید، دیگر از روی کلیشهها دنبال قاتلجماعت نمیگردید و با شک و بدبینی فکرتان میرود پی آدمهای به ظاهر ساده و بیآزار دوروبرتان که پایش بیفتد از سلاخی و توی گونی کردن مردم بدبخت هم بدشان نمیآید. خلاصه اینکه نه میشود میل به جنایت را انکار کرد و نه میل به کشف جنایت را. پس جای تعجب ندارد اگر اخبار حوادث و داستانهای جنایی کلّی مشتری داشته باشند، که از یک طرف وجود ناهنجاری پنهان در جوامع انسانی را آشکار و از سوی دیگر با وحشت و کنجکاوی این ناهنجاری را تعقیب میکنند.
شما هم جزو مشتریهای این جور ماجراها هستید و از تماشای فیلمها و سریالهای کارآگاهی به هیجان میآیید؟ پس در جریان باشید که یک مینی سریال جنایی جدید آمده و احتمالا از دیدن آن پشیمان نمیشوید: افعی (با عنوان اصلی Serpent)، محصول مشترک بیبیسی وان و نتفلیکس که چند وقت پیش منتشر شده و هرچه گذشته، بینندگان و طرفداران بیشتری پیدا کرده. ماجرا برگرفته از یک پرونده واقعی است؛ در دهه هفتاد میلادی یک آقای با تابعیت فرانسوی به نام شارل سوبراج، در تایلند برای خودش کار و کاسب عجیبی به راه انداخته بود. سوبراج با توریستهای خارجی و عموما هیپیها طرح دوستی میریخت، داروندارشان را کش میرفت و بعد به بیرحمانهترین شکل ممکن سربهنیستشان میکرد. کارش چنان تمیز بود که جای هیچ شک و ظنی باقی نمیگذاشت و خودش هم بهقدری معقول و جذاب بود که کسی بهش گیر نمیداد. تا اینکه یک کارمند نهچندان رده بالای سفارت هلند بر حسب احساس وظیفه میافتد دنبال پیدا کردن دو تا توریست گمشده و تا ته ماجرا میرود؛ ته ماجرا هم یعنی تعقیب و گریز نفسگیری که چند سال و چند کشور را دربرمیگیرد. افعی با جزییات شیوه کار یکی از جنایتکاران مشهور قرن بیستم را به تصویر میکشد، همینطور تلاشهای آدم بینامونشانی را که برای به دام انداختن او تا مرز فروپاشی زندگی خودش پیش میرود. داستان وسوسهبرانگیزی نیست؟!
در ادامه با فیلیمو شات همراه باشید برای بررسی بیشتر مینی سریال جنایی جدید و محبوب افعی که ماجرای واقعی یکی از قاتلان زنجیرهای مشهور قرن بیستم را روایت میکند.
سریال، اول در بیبیسی وان پخش شد. واکنشها کمتر از حد انتظار بود. استفاده از بازیگران مختلف و بحث زبان و لهجه بدجوری در برخورد با مخاطب اروپایی کار دست افعی داد. در سیر قصه، شخصیتهایی با انواع و اقسام ملیتها حضور دارند؛ فرانسوی، کانادایی، هلندی، بلژیکی، انگلیسی، آمریکایی، تایلندی، هندی و… . عدم تسلط بازیگران عموما انگلیسی روی لهجههای مختلف اروپایی برای محصولی در این سطح، قابل قبول نبود؛ حداقل برای مخاطبی که به همان زبانها حرف میزد. با توجه به این استقبال سرد، نتفلیکس هم روی پخش جهانی سریال حساب ویژهای باز نکرد. از آنجایی که مخاطبان آمریکایی و غیراروپایی چندان درگیر بحث لهجه نبودند، افعی توسط خود کاربران نتفلیکس کشف شد و حتی بعد از مدتی به فهرست هفتگی پرببیندهترین محصولات این پلتفرم رسید. در کمال تعجب، آنچه که مخاطبان هلندی و فرانسوی مسخره میکردند، از سوی خارجیها تحسینبرانگیز بود!
قبل از هر چیز باید این مسئله را روشن کرد که با شاهکار طرف نیستید و انتظار یک درام جنایی پیچیده در حد زودیاک یا بازسازی نفسگیر وقایع تاریخی مثل کارلوس را نداشته باشید. افعی عیب و ایراد کم ندارد؛ از بازیهایی با کیفیتِ متغیر در اجرای سریال بگیرید تا دیالوگنویسی در حد رفع تکلیف و صحنههایی که به دمدستیترین شکل ممکن برای ایجاد تعلیق نوشته شدهاند و خیلی زود در مقابل انتظارات بالای بیننده کارکرد خود را از دست میدهند. در مقابل حجم وسیعی از اطلاعات متناقض، ظاهرا چالش اصلی سازندگان سریال به حداقل رساندن تعارض و تناقض در روایت بوده، طوری که مخاطب مطمئن باشد یک داستان منطبق بر حقایق تاریخی را دنبال میکند. با تلاش مضاعف برای بازخوانی و بازنمایی مستندات، که به ناچار خیلی از جنبههای عجیب و غریب پرونده را هم برای حفظ باورپذیری کنار گذاشتهاند، چیزی که این وسط از دست رفته، مطالعه عمیق برای کاویدن درونیات شخصیتهاست. احتمالا در پایان قصه همچنان بعضی از تصمیمهای شخصیتها را نمیفهمید، هرچند که سند و منبع معتبری برایشان وجود داشته باشد.
ساختاری که مینی سریال افعی برای روایت داستانش انتخاب کرده، مبتنی است بر رفت و برگشتهای زمانی متعدد. وقتی میخواهید ماجرایی را برای دیگران تعریف کنید که در طول زمان اتفاق افتاده و وابسته است به سیری از وقایع، معمولا روی یک خط ثابت نمیمانید و با توجه به هیجان و احساساتی که نقاط عطف ماجرا در شما برمیانگیزند و اطلاعات و احساساتی که قصد پررنگتر کردنشان را دارید، در این سیر زمانی جست و خیز میکنید. سازندگان «افعی» هم سعی کردهاند که در روایت سریال از این آشفتگی طبیعی و آگاهانه استفاده کنند و قصه را با روند کشفیات هرمان کنیپنبرگ (همان کارمند سفارت هلند در تایلند) پیش ببرند که هروقت به یک سرنخ تازه رسید، مخاطب چند قدم جلوتر از او و کنار سوبراج باشد. این الگوی روایی در بحث انتقال اطلاعات جواب میدهد ولی در برانگیختن احساسات مخاطب خیلی وقتها الکن است. اصلا همین بها دادن بیش از حد به اطلاعات تبدیل شده به پاشنه آشیل سریال و مکانیکی شدن روایت توی ذوق میزند.
با وجود تمام این عیب و نقصها، برگ برنده مینی سریال افعی خود سوبراج و نقشآفرینی طاهر رحیم است، با خونسردی تهدیدآمیز و اعتماد به نفسی ترسناک. گرچه به راحتی و از همان اپیزود اول میشود با جستجو در اینترنت سرنوشت شخصیتهای اصلی را فهمید، به جایش منتظر میمانید تا تعلیق و هیجان قصه اثر کند و با آن پیش میروید. هروقت که سوبراج وارد صحنه میشود، این نگرانی وجود دارد که یکی از همان آدمهای معمولی و بدبخت دور و برش به باد فنا برود؛ تماشای سریال از جایی به بعد شبیه به دیدن یک مستند «راز بقاست» که هیجان فرار کردن یا شکار شدن قربانیها تبدیل میشود به انگیزه اصلی مخاطب از همراهی. در این فرایند تعقیب و گریز، «افعی» خیلی به سراغ درونیات و انگیزههای شخصیتها نمیرود، اما هر بار هم که میرود، موفق و تاثیرگذار است. مثلا همان ابتدای داستان، سوبراج (که خودش را با نام آلن گوتیه معرفی کرده) به همراه دختری که بهعنوان وردست به بازی آورده، مهمان یک زوج توریست پولدار هستند. آقای توریست حسابی دور برداشته و دارد از رابطه سیاست و اقتصاد و جنگ ویتنام حرف میزند. سوبراج در حین گوش دادن، مسمومشان میکند. شب برمیگردد برای برداشتن مال و اموال این زوج که بیهوش افتادهاند کف خانه. کنار تخت شوهر ورّاج، کتاب «سیاستهای نفتی» را میبینید و زیرلب چیزی میگوید تو این مایهها: «آخه تو رو چه به سیاست و نفت؟!»
نفرت سوبراج از درجه دو بودن به دلیل نژادش و شیوههایی که برای تسخیر ترسها و کمبودهای اطرافیانش به کار میبرد، جذابترین بخش قصه است که با همین حداقل سهم در روایت، حداکثر تاثیر را دارد و بیش از هر چیز در ذهن مخاطب میماند. دقیقا در همین لحظات است که سویههای تاریک ذهن درّنده، همدستان و قربانیانش آشکار میشود. سویه تاریک که فارغ از زمان و جغرافیا همیشه با بشر بوده و هست و شاید انگیزه اصلی ما برای رفتن به سراغ چنین قصههایی، درک و شناخت بهتر آن باشد. ورطه تاریکی که درون ما قد میکشد، از جایی به بعد دیگر مهارشدنی نیست و آخرش از ما هیولا میسازد یا به قربانی هیولاها تبدیلمان میکند. باید جرئت رویارویی و مقابله با این تاریکی را داشته باشیم، قبل از آنکه دیر شود و سادهترین راه هم رفتن به سراغ سرنوشت هیولاها و قربانیان قبلی است.
بر همین اساس و با چشم بستن روی ضعفها و کمبودها، مینی سریال افعی حداقل ارزش یک بار دیدن را دارد. ضمنا این را هم فراموش نکنید که سریال اصولا برای تماشای یکپارچه و یکجا ساخته شده و تماشای آن با الگوی تلویزیونی و هفتگی، به دلیل ساختار رواییاش، کمی سخت و ناامیدکننده خواهد بود.
مینیسریال جنایی افعی ، شامل هشت اپیزود یکساعته، به کارگردانی تام شنکلند و هانس هرباتس و با نقشآفرینی طاهر رحیم، جنا کولمن، بیلی هاول، الی بمبر، تیم مکاینرنی، چیکا آماتایاکول و… محصول مشترک بیبیسی وان و نتفلیکس است که بهار امسال برای تماشا در دسترس قرار گرفته.