کلر زمانی هنرمندی خلاق بوده است، اما حال سالهاست که در سایۀ شهرت همسرش ریچارد زندگی میکند؛ زیرا او نقاشی مشهور است. ریچارد (با بازی بروس درن) مشغول آمادهسازی نمایشگاه جدیدی از آثارش است و همزمان با علائم بیماری آلزایمر دستوپنجه نرم میکند. با وخیمتر شدن شرایط ریچارد، کلر (با بازی لنا اولین) بر سر دوراهی میماند؛ او باید بین وفاداری به ازدواجشان و شوق فزایندۀ رهایی، یکی را برگزیند. برای نقد و بررسی فیلم همسر هنرمند (The Artist’s Wife) با فیلیمو شات همراه باشید.

ریچارد نقاشی مشهور و ازخودراضی است و در صحنهای از فیلم، با شوخطبعی به همسرش میگوید: «من هنر خلق میکنم و بقیه زندگی ما را او خلق میکنند!»
این صحنه را در ابتدای فیلمِ همسر هنرمند میتوان کلیشهای نخنما دانست؛ اما همین صحنۀ احساسی و اغراقآمیز همۀ آنچه را در فیلم خواهیم دید مشخص میکند: نمیتوان گفت پشت هر مرد موفقی فقط یک زن ایستاده است، بلکه باید گفت زنی سازشکار و ازخودگذشته در پشت صحنۀ موفقیتهای او حضور دارد. این فیلم درامی قابلپیشبینی و در عین حال دوستداشتنی است و عدم تعادل و توازن شرایطِ میان زوجهای هنرمند را به تصویر میکشد. علاوهبر آن، در این فیلم، به بیماری زوال عقل و عوارض آن در زندگی زوجین توجه شده است. این موضوع با توجه به تجربۀ شخصی کارگردان فیلم، تام دالبی، بسیار باورپذیر و واقعی از کار درآمده است؛ زیرا والدین دالبی هر دو از بیماری آلزایمر رنج میبردند.
در فیلم همسر هنرمند، داستان و موضوع اصلی با لطافت بسیار روایت میشود و کاراکترها آنقدر آشنا و ملموساند که نمیتوانند شخصیتی پیچیده داشته باشند.
کارگردان، آشکارا، فیلم و داستان را به شخصیت کلر وابسته کرده است؛ لنا اولین در این نقش جذاب است و علاقه به مراقبت از دیگران در او موج میزند. اما حتی در میان جمع نیز تنهایی درونیاش کاملاً نمایان است. کلر در ابتدا از پذیرش بیماری ریچارد سر باز میزند؛ او میداند که بدون جایگاه فعلیاش در قالب دستیار و همراه همیشگی همسر مشهور خود، اعتمادبهنفسش را از دست خواهد داد. اما علائم بیماری ریچارد بهسرعت پیشرفت میکند و همزمان طبع خودپسند و خودبرتربین او نیز بیشتر و بیشتر پدیدار میشود. کلر تلاش میکند تا رفتارهای آزاردهندۀ همسرش را جبران کند و از دیگران دلجویی نماید؛ اما در این میان، دوباره متوجه تواناییهای خود، هم در قالب هنرمندی بااستعداد و هم در مقام همراه و همدمی دوستداشتنی میشود. و این موضوع در او احساس گناه و عذابوجدان ایجاد میکند.
یک زن هنرمند در زندگی مشترک با همسری که او نیز هنرمند به شمار میرود، مشکلات و آسیبهای فراوانی را تجربه میکند. این موضوع بارها و بارها در فیلمها و سریالهای گوناگون به شیوههایی جالبتر و تأثیرگذارتر به نمایش درآمده است. برای نمونه، میتوان به نقش اصلی زن در فیلم همسر (با عنوان اصلی The Wife) با بازی گلن کلوز یا روابط مسموم و آزاردهندۀ هالیوودی فیلم مالکوم و ماری (با عنوان اصلی Malcolm & Marie) اشاره کرد. در فیلم همسر هنرمند ، داستان و موضوع اصلی با لطافت بسیار روایت میشود و کاراکترها آنقدر آشنا و ملموساند که نمیتوانند شخصیتی پیچیده داشته باشند. نشانههای پیشرفت و شخصیتپردازی کلر بسیار شبیه چیزی است که در فیلم درام بخور عبادت کن عشق بورز (با عنوان اصلی Eat Pray Love) میبینیم. اما در طرف دیگر، کاراکتر ریچارد در قالب هنرمندی مشهور و مذکر، کاملاً تثبیتشده و بدون تغییر باقی میماند. او خشن است و هرچه را میخواهد بدون نگرانی بر زبان میآورد و در عین حال، به پشتوانۀ شهرتش کاملاً در امنیت است.

نقد فیلم پدر | پیرمردی که زندگی او را فراموش کرده!
ازدواج این زوج در حال پوستانداختن است و خوشبختانه با تقلای شخصیتها برای اجرایی درخشان، هر دو هنرپیشۀ اصلی با هماهنگی و پویایی کافی فیلم را به پیش میبرند. در نتیجه، فیلم از داستانِ کلیشهای خطی و ازپیشتعیینشدهاش فراتر می رود. دالبی، کارگردان فیلم، تصویری همدلانه و دلسوزانه از بیماری زوال عقل و نیز روابط این زوج به نمایش میگذارد. در مجموع، نمیتوان این فیلم را در ردۀ بهترین و بهیادماندنیترینها جای داد؛ اما بیشک میتوان آن را نمایشی زیبا از تقابل ازخودگذشتگی و کشف تواناییهای شخصی به شمار آورد.
فیلم همسر هنرمند داستانی غیرتکراری و خاص یا شخصیتپردازیهای چندان چشمگیری ندارد. با وجود این، اجرای اولین در نقش کلر را باید بهترین بازی او در سالهای اخیر دانست. البته بازی درن نیز در نقش ریچارد تماشایی و تحسینبرانگیز است.
آیا فیلم همسر هنرمند را دیدهاید؟ به نظر شما آیا لنا اولین موفق شده است شرایط و احساسات زنانی را به نمایش بگذارد که از استعدادها و تواناییهای خود چشمپوشی کردهاند تا همسرانشان به موفقیت دست یابند؟
منبع: Empire Online