فیلم «شامپانزه» (با عنوان اصلی Genus Pan) داستان زندگی سه معدنچی فیلیپینی را روایت میکند و تضاد بین تمدن و معنای واقعی انسانیت را نشان میدهد.
فیلم «شامپانزه» (با عنوان اصلی Genus Pan) داستان زندگی سه معدنچی فیلیپینی را روایت میکند و تضاد بین تمدن و معنای واقعی انسانیت را نشان میدهد. با فیلیمو شات همراه باشید.
حتی اگر تنها یکی از فیلمهای لاو دیاز، کارگردان فیلیپینی، را دیده باشید، احتمالاً با خود فکر کردهاید که آن کار اولینبار تجربۀ او در زمینۀ کارگردانی است! بعد هم به خود قول دادهاید که دیگر هرگز سمت فیلمهایش نروید! اما واقعیت این است که بههیچوجه سر قولتان نخواهید ماند! اگر برای فیلمهایی با عناوینی مثل «سینمای کسالتبار»، «تاریخچۀ حوصلهسربرترین فیلم تاریخ» یا «خستهکنندهترین فیلمی که تا به حال دیدهاید» مسابقهای وجود داشت، دیاز برندۀ بیچونوچرای تمام آنها بود. ناگفته نماد که او به استاد فیلمهای آهسته و خدای خودشناسی معروف است. با این اوصاف، فیلم دوازدهساعتۀ کِشدار، عذابآور و بدون وقفۀ او نباید جای هیچ تعجبی باقی بگذارد. بیشک، دیاز پیشگام تولید نوینترین فیلمهای حال حاضر سینماست. در فیلمهایی مثل فیلم یازدهساعتۀ «تحول در یک خانوادۀ فیلیپینی» (با عنوان اصلی Evolution of a Filipino Family) تا فیلم «زنی که رفت» (با عنوان اصلی The Woman Who Left)، که شایستۀ جایزۀ شیر طلایی بود، کارگردان موضوعات داغ اجتماعی را، هم از لحاظ محتوا و هم ساختار، بهطرزی بیرحمانه بررسی میکند؛ بهگونهای که گویی در عالم برزخیم!

جدیدترین فیلم دیاز، با عنوان «شامپانزه»، در مقابل این توقعات و پیشبینیها، حتی ذرهای کم نیاورده است! این فیلم برای اولینبار در جشنوارۀ ونیز امسال اکران شد. این فیلم ۱۵۰ دقیقهای از ابتدا، شما را در عالم برزخ فرو میبرد. داستان دربارۀ ماجرای سه معدنچی به نامهای اندرس (با بازی دان ملوین بونگالینگ) بالدو (با بازی نندینگ جوزف) و پاولو (با بازی بارت گوینگونا) است. آنها پس از شش ماه کارکردن، برای رسیدن به خانه، سفری طولانی را در جنگلها و مراتع شروع میکنند. نزاعها، توهمات و حجم بالای وحشیگری انسانی، تصویری دلگیرکننده و ناامیدکننده از بشر ارائه میکند. اینها تصویر یک روز از زندگی قشر فقیر سرزمین مادری دیاز است.
دنیا بدون بیتلز؛ نقد فیلم دیروز
عنوان فیلم شامپانزه مستقیماً ارجاعی به طبقهبندی دو نوع کَپی (میمون انساننما) شامپانزهها و بونوبوهاست؛ همچنین گویای اهداف دیاز و خلاصهای مختصر از آن چیزی است که تاکنون این فیلمساز در حرفۀ خود سعی داشته آن را به نمایش بگذارد. دیاز معتقد است که حتی شرکت در دورههای پایانناپذیر انسانشناسی و تماشای رفتار انسانها، تأثیری در درک درستی از این واژه یا حتی نزدیکشدن به انسانیت ندارد. او فکر میکند ارزش انسان، فقط برتری او نسبتبه سایر موجودات زنده نیست. ما در این دنیا وظیفه داریم به دنبال این برتری بگردیم؛ حال آنکه این برتری در مسیر فرگشت گم شده است. به عبارت دیگر، باید از جایی که آغاز شدیم شروع کنیم، نه جایی که اکنون هستیم: انسانهای اولیه نه تابع قوانین اجتماعی بودند و نه عقل سلیمی برای تصمیمگیری داشتند.
دیاز علاوهبر کارگردانی اثر، مدیریت فیلمبرداری پروژه را هم بر عهده داشته است. تکنیکهای تصویربرداری استفادهشده سبب میشود درک این دورۀ انسانشناسی راحتتر شود. برداشتهای بلند مثل یکیشدن زمین و آسمان در هم و انعکاس تصویر غروب در رودخانهها، باعث زندهشدن رفتارهای بدوی کاراکترهای اصلی میشود. فیلمبرداری سیاه و سفید اثر و گنجاندن تمام عناصر در کادر، مفهوم برابری را بهطرزی شایان توجه، منتقل میکند، انگار تاریکی قصد رفتن ندارد و در روشنایی روز، انسان و حیوان هر دو یک نوع واحدند و این روشنایی بهطرزی بیرحمانه بر آنها میتابد.
همۀ صحنهها در مکانی واحد فیلمبرداری شدهاند و این فیلم برای کسانی که به تماشای آن نشستهاند یادآور برزخ و توبهکردن از گناهان است. اما بازی در آن، برای بازیگرانش معنایی جز امرار معاش نخواهد داشت. البته تا زمانیکه به جزئیات فیلم توجهی نکنید، هرگز احساس نمیکنید که در برزخ حضور دارید. حتی گاه برای درک رفتارهای حیوانی و خوی وحشیانۀ کاراکترها مجبور خواهید شد آرامش و خونسردیتان را حفظ کنید. پس از تماشای این اثر شاید بتوان گفت که تماشاگران دچار نوعی تحول شدهاند و نور خورشید فیلم دیاز فیلیپینی چشمهایشان را به روی تصویری تازه از بشر و انسانیت باز کرده است.
منبع: Loud And Clear Reviews