فیلم «ساخت ایتالیا» دربارۀ زندگی پدر و پسری است که در سفر به ایالت توسکانی ایتالیا ماجراهایی دراماتیک و در عین حال پرنشاط خلق میکنند.
فیلم ساخت ایتالیا اولین فیلم بلند جیمز دارسی در مقام نویسنده و کارگردان به شمار میرود. این اثر دربارۀ زندگی پدر و پسری است که در سفر به ایالت توسکانی ایتالیا ماجراهایی دراماتیک و در عین حال پرنشاط خلق میکنند. با فیلیمو شات همراه باشید.
فیلم «ساخت ایتالیا» (با عنوان اصلی Made in Italy)، تعاملات عبرتآموز قارۀ آفتابی را با اهالی بریتانیا دستمایۀ خود قرار داده است. این فیلم با تنوع فراوان در صحنهپردازی تلاش کرده تا زوایای بیشتری از روابط پدر و پسری را به تصویر بکشد و شاید دقیقاً به همین دلیل است که سکانسهای فیلم چندان که باید بهیادماندنی نشدهاند. در واقع، فیلم با خطکشی دقیق محدودۀ تخیل و واقعیت، روندی را طی میکند که کاملاً میتوان آن را پیشبینی کرد. در حقیقت، داستان بهوضوح مطابق برنامهای از پیش تعیینشده به پیش میرود!
جیمز دارسی در جایگاه هنرپیشه، در فیلمهای «هیچکاک» (با عنوان اصلی Hitchcock) و «دانکرک» (با عنوان اصلی Dunkirk) ساختۀ کریستوفر نولان، به ایفای نقش پرداخته است. او در اولین ساختۀ بلند خود، علاقهاش را به مناظر طبیعی زیبا و بکر نشان میدهد؛ مناظری که چون تصاویر کارتپستالی میدرخشند. از سوی دیگر، او به روستاهای کوچک ییلاقی و فضای گرم و دوستانهای که در آنها جریان دارد، بهشدت علاقهمند است. با وجود این، نگرانی اصلی او معطوف به احساساتی است که ماهیت مکان در شخصیتهای فیلمش ایجاد میکنند. ترانههای پُرنشاط سبک که در پسزمینه پخش میشوند ضربآهنگ بالایی ایجاد میکنند، اما موسیقی متن فیلم، ساختۀ الکس بلچر، معمولاً با بسامد کوتاهتری بر صحنههای فیلم اضافه میشود و بدین ترتیب، سیر داستان بهآرامی و بسیار منظم با موسیقی همراه میگردد و بدین ترتیب موسیقی چنان که باید شنیده نمیشود.
تریلر فیلم «ساخت ایتالیا» را در فیلیمو شات ببینید
جیمز دارسی در جایگاه هنرپیشه، در فیلمهای «هیچکاک» (با عنوان اصلی Hitchcock) و «دانکرک» (با عنوان اصلی Dunkirk) ساختۀ کریستوفر نولان، به ایفای نقش پرداخته است. او در اولین ساختۀ بلند خود، علاقهاش را به مناظر طبیعی زیبا و بکر نشان میدهد؛ مناظری که چون تصاویر کارتپستالی میدرخشند. از سوی دیگر، او به روستاهای کوچک ییلاقی و فضای گرم و دوستانهای که در آنها جریان دارد، بهشدت علاقهمند است. با وجود این، نگرانی اصلی او معطوف به احساساتی است که ماهیت مکان در شخصیتهای فیلمش ایجاد میکنند. ترانههای پُرنشاط سبک که در پسزمینه پخش میشوند ضربآهنگ بالایی ایجاد میکنند، اما موسیقی متن فیلم، ساختۀ الکس بلچر، معمولاً با بسامد کوتاهتری بر صحنههای فیلم اضافه میشود و بدین ترتیب، سیر داستان بهآرامی و بسیار منظم با موسیقی همراه میگردد.
فیلم «ساخت ایتالیا» برای لیامنیسون فرصتی فراهم کرده است تا در نقشی متفاوت، هنر بازیگریاش را به نمایش بگذارد. او که بیشتر در تریلرهای پُرزدوخورد بازی کرده است، در این فیلم با فرزند ارشد خود، مایکل ریچاردسون، همبازی میشود. مادر مایکل ریچاردسون، ناتاشا ریچاردسون، بازیگری انگلیسی و همسر لیام نیسون بود. او در سال ۲۰۰۹، بر اثر سانحهای در حین اسکی بهشدت آسیب دید و درگذشت. در این داستانِ پدر و پسری، با وجود رابطۀ عاطفی واقعی بین نیسون و ریچاردسون در پشت صحنه، متأسفانه، اشکهای سوزان و شادی و امیدهای دلسوزانۀ آنها بیش از آنکه باورپذیر باشد، تصنعی به نظر میرسد.
در فیلم «ساخت ایتالیا»، نیسون در نقش نورمن رابرت فاستر (یک نقاش مشهور) ظاهر شده است که دوران درخشان حرفهای خود را پشت سر گذاشته و حالا سالهاست که در جوامع هنری حضور ندارد. یکی از این مکانهای هنری، گالری لندن است که جک، پسر رابرت، مدیریت آن را بر عهده دارد. مایکل ریچاردسون که این نقش را بازی میکند، در تلاش است گالری را از مالک آن بخرد. این مالک نیز کسی نیست جز همسر خود جک، با بازی یولاندا کتل! در حقیقت، این زوج قرار است بهزودی از یکدیگر جدا شوند و همین موضوع هم آغاز ماجرای فیلم «ساخت ایتالیا» است. جک که به دنبال راهی برای تهیۀ پول کافی است، خانهای قدیمی را به خاطر میآورد که در منطقۀ توسکانی در ایتالیا واقع شده و جزو املاک خانوادگی آنها به شمار میرود. او و پدرش مالکان این خانه هستند. به همین دلیل، با یکدیگر به ایتالیا میروند تا پول مورد نظرشان را هرچه سریعتر، با فروش خانه فراهم کنند.
۱۰ فیلم الهام بخش که برای دوستداران واقعی سینما جالب خواهند بود

از همان ابتدای فیلم مشخص است که رابرت و جک بهندرت حرفی مشترک برای گفتن به یکدیگر دارند؛ اما چارۀ دیگری نیست و در این سفر، رابرت مجبور است با همان چیزی روبهرو شود که از سالها پیش سعی داشته انکارش کند؛ او باید با غم ویرانگر مرگ همسر ایتالیاییاش مواجه شود؛ اندوهی که ۲۰ سال است بر زندگیاش سایه افکنده است. پدر و پسر هردو به ناتواناییشان در برقراری ارتباط با یکدیگر واقفاند. در اصل، آنچه در کار باورپذیر از آب درآمده همین آگاهی و نتایج خندهدارِ تلاش ناشیانۀ آنها برای تعامل با یکدیگراست، نه فضای دراماتیک و تنشآلودی که دارسی تلاش میکند آن را ایجاد کند.
نقد و بررسی فیلم رزتا ؛ شیریجهای به درون سینما
خانۀ آنها خانهای رهاشده در ایتالیاست که افراد محلی آن را متروکه مینامند. حال آنکه دارسی، کارگردان فیلم «ساخت ایتالیا»، از چنین مکانی به شیوهای بسیار سمبلیک و در عین حال، بهجا و مطلوب استفاده میکند: دو مرد در نیمههای شب، که تاریکی سنگین بر همهجا حکمفرماست، به آستانۀ عمارتی میرسند که از فرط فرسودگی در حال فروریختن است. در این صحنه، گذر زمان را بهخوبی میتوان مشاهده کرد: همهجا را لایههای غبار و تارهای عنکبوت پوشانده است و حشرات مرده و زنده در جایجای ساختمان به چشم میخورند. در اتاقخواب، پوسترهای هری پاتر روی دیوارها، یادآور دوران کودکی جک هستند؛ پوسترهایی که او در سالهای دور کودکیاش، در هفتسالگی، به جمعکردن آنها علاقه داشت. نماهایی که دوربین ضبط میکند، نگاههایی متمرکز و باطمأنینه در گوشهوکنار خانه است که با وضوحی فراتر از انتظار، نشان از مکالمات ناگفتۀ میان پدر و فرزند دارد. این شیوۀ قصهگویی چنان ماشینی و فرمولوار به پیش میرود، که گویی مراحلی از پیش نوشتهشده، یکییکی پشت سر گذاشته میشود، بدون آنکه در مجموع به آثار عاطفی و احساسی اتفاقات در حال وقوع توجهی درخور شده باشد.
در نقطۀ مقابل این صحنههای خشک و مصنوعی، دقایق مواجهۀ رابرت و کیت (با بازی لینزی دانکن) بسیار درخشان است و قلب بیننده را بر سر شوق میآورد. کیت نمایندۀ عبوس آژانس معاملات املاک است که رگوریشهای بریتانیایی دارد و نظارت بر کار بازسازی خانه نیز بر عهدۀ اوست. رابرت و کیت مکالمۀ کوتاهی دارند که صداقت و صراحت موجود در آن جالبتوجه است. میتوان گفت که این صحنه از نظر ارزش سینمایی، خود، بهتنهایی، چنان برجسته است که با تمام فیلم تفاوت دارد. در واقع، فیلم را بهطور کلی، باید معجونی ناپایدار از کمدی و ملودرام دانست؛ حال آنکه سکانس مورد بحث، فارغ از هرگونه نگاه بازیگرانه به متن، با درایت کامل نوشته شده است و بازیگران بهشکلی کاملاً حرفهای آن را اجرا کردهاند.

از سوی دیگر، جک نیز تمایلاتی عاشقانه به صاحب رستوران محلی پیدا کرده است؛ شخصیتی که نقش او را والریا بیللو ایفا میکند. ارتباط این دو با اتفاقی خندهدار و کمی خجالتآور شروع میشود، اما این داستانک نیز بهزودی در ماجرای فیلم گم میشود. بهگونهای که در ادامه، به موقعیت او در مقام یک آشپز زبردست، حتی بیش از موقعیت آشپز قبلی رستوران، با بازی جیان مارکو تاوانی توجه نخواهد شد.
مراحل پیش از تولید و البته پس از تولید فیلم «ساخت ایتالیا»، را استووی هربرت بهصورت کامل انجام داده است و تمرکز اصلی او بر فضاهای داخلی و تصویری نقاشیشدۀ خود رابرت روی دیوار است که مضامینی چون احساس گناه، غم و خشم را در ذهن القا میکند. نکتۀ تأملبرانگیز دیگر آن است که کارگردان در برخی از صحنههای مربوط به فروش خانه و مسائل مربوط به آن، کمدی اغراقآمیزی خلق کرده است. گاه این اغراق چنان شدید است که تصویر ارائهشده از خریداران اشرافی خانه، در نهایت کاریکاتورگونه و غیرواقعی جلوه میکنند. در مجموع، به نظر میرسد که دارسی و گروه فیلمسازیاش با موضوعات بداهه و دمدستی راحتتر ارتباط برقرار میکنند؛ برای نمونه، رابرت و جک وسایل کافی برای گذران زندگی روزمرۀ خود در اختیار ندارند و مجبورند از ظروف پلاستیکی استفاده کنند. تا اینجای کار مشکلی نیست، اما این مسئله دقیقاً در تضاد با عمارت اشرافی است که در آن ساکن هستند و همین موضوع، طنزی طعنهآمیز ایجاد کرده است.
پیش از فیلم «ساخت ایتالیا»، نیسون در قلمروی آشنای همیشگیاش، که نبرد میان مرگ و زندگی بود، پرسه میزد؛ اما در این فیلم، او از فضای قبلی فاصله گرفته است. هرچند در این کار نیسون اجرایی خشک دارد، گاه با زمانسنجی هوشمندانهاش لحظات کمدی باکیفیتی خلق میکند. نیسون چنان بازیگر توانایی است که تنها با نگاهی خیره به بستری که سالهاست خالی مانده، تمام غم و رنج بیاننشدۀ رابرت از مرگ همسرش را به مخاطب منتقل میکند. با درنظرگرفتن این صحنهها، میتوان گفت سبک فیلم چنان است که مخاطب آرزو میکند کاش صحنههای طنز بیشتری در روایت این داستان گنجانده میشد. فیلم «ساخت ایتالیا» نه فیلمی سیاه و پر از غم و اندوه است و نه با شوخیهای بیجا و نامناسب بیننده را دلزده میکند، اما غم مرگ همسر و مادری که نیسون و ریچارد را در دنیای واقعی هم اندوهگین کرده است، بهخوبی در فیلم احساس میشود. در نهایت، بسی جای تأسف است که این سفر به ایتالیا چندان که انتظار میرود در ذهن بینندگان ماندگار نخواهد شد.
منبع: Hollywood Reporter