فیلم «او فردا می میرد» تمام مشخصات کابوسی تبآلود را در خود دارد و در عین حال، داستان خود را در قالب طنز بیان میکند.
ایمی (با بازی کیت لین شیل) بهتازگی الکل را ترک کرده است و برای بازگشت به زندگی تلاش میکند. او ناگهان اعلام میکند که روز بعد، آخرین روز زندگی او خواهد بود؛ اما جین (دوست صمیمی ایمی با بازی جین آدامز) این موضوع را جدی نمیگیرد و باور نمیکند. کمی بعد، خودِ جین هم به این باور می رسد که بهزودی خواهد مرد! و این توهم هراسانگیز بهسمت واقعیتر شدن پیش میرود. حالا همه میدانند که فردا خواهند مرد و هرکس به شیوهای متفاوت به این موضوع واکنش نشان میدهد. با فیلیمو شات همراه باشید تا نگاهی داشته باشیم به فیلم «او فردا می میرد».
فیلم «او فردا می میرد» (با عنوان اصلی She Dies Tomorrow) تمام مشخصات کابوسی تبآلود را در خود دارد و در عین حال، داستان خود را در قالب طنز بیان میکند. فیلم از چنان ساختار پرقدرتی بهره میبرد که از همان لحظات آغازین در روح بیننده رسوخ میکند و تا ساعتها پس از تماشای آخرین صحنه، ذهن او را درگیر خود نگه میدارد. تمام این کیفیت مدیون توانایی و هنر ایمی سایمتز در مقام نویسنده و کارگردان است. سایمتز در اولین فیلم خود در سال ۲۰۱۲ با نام «Sun Don’t Shine»، فضایی آخرالزمانی و در عین حال صمیمانه خلق کرده بود و حال با فیلم تازهاش، نهتنها شیوۀ جدیدی از روایت داستان را به نمایش میگذارد، که تواناییهای خود را در ساختن و اجرای ایدههای نابش، آن هم به سبک خاص خود، به رخ میکشد.

شخصیت اصلی فیلم، ایمی سایمتز، همنام خود اوست و کیت لین شیلِ دوستداشتنی این نقش را بازی میکند. به نظر میرسد که ایمی در حالی که سعی میکند از شر اعتیاد به الکل خلاص شود، خود را در زندگی گم کرده است. او به جین آدامز میگوید مطمئن است فردا روز مرگ او خواهد بود. جین، که در نقش جین دوست صمیمی او میدرخشد، فکر میکند که این افکار هذیانگونه در اثر ترک الکل به ذهن ایمی هجوم آوردهاند. به همین دلیل، به آنها اهمیتی نمیدهد؛ اما پس از مدتی ذهن جین نیز درگیر همین فکر ترسناک میشود. با پیشرفت داستان، مشخص میشود آنچه در حال رویدادن است، نوعی توهم یا بیماری واگیردار است؛ در حقیقت، هرکسی که با آنها مواجهه میشود، خواه از اعضای خانوادهشان باشد و خواه از دوستانشان یا حتی افراد غریبه، دچار این باور محکم و تغییرناپذیر میشود که در ۲۴ ساعت آینده به پایان زندگی خود خواهد رسید.

فشار همهجانبه، مخاطب را به فضای ذهنی ایمی میکشاند و او را با حقیقت مرگ گریزناپذیر خود رودررو قرار میدهد. فیلمنامۀ نوشتهشدۀ سایمتز چندان توجهی به جزئیات بیماری مرموزی که همهگیر شده ندارد و هیچ توضیحی دربارۀ دلیل این توهم که همه را گرفتار میکند، نمیدهد؛ اما اطلاع از مرگ قریبالوقوع افراد، آثار روانی عمیقی در آنها ایجاد میکند که این نکته بسیار مورد توجه و علاقۀ نویسنده است. ایمی فکر میکند که فردا خواهد مرد و همزمان در خانهاش، که اثاثیۀ چندانی هم ندارد ، سرگردان است؛ او در خیابانهای شهر پرسه میزند و گذشتۀ خود را مرور میکند، عشقی نافرجام را به خاطر می آورد که شاید، شروعی بوده بر سرنوشتی که اکنون بر زندگیاش سایه افکنده است. ایمی، به زیبایی تمام، تصویری از زنی ارائه میدهد که در تلاش است با گذشتۀ غمبار و سرنوشت محتوم آیندۀ خود کنار بیاید. او مدام تکرار میکند: «من خوب هستم» تا بلکه درون عزادار خود را اندکی تسلی دهد.
هریک از شخصیتهای فیلم مجبور میشوند در چشمان مرگی که در سر راه آنها چمباتمه زده و انتظارشان را میکشد، خیره شوند؛ زیرا راه گریزی از سرنوشت ندارند.
از سوی دیگر، جین یک محقق است و فیلم با نمایش تصاویر میکروسکوپی نمونههای خون آزمایشگاه او، برای نشاندادن قابلیت زیباشناختی و توجه به جزئیات، بهخوبی بهره میگیرد. جین به دنبال یافتن پاسخی درباره دلیل بروز این بیماری واگیردار، ارتباطات عاطفی را بررسی میکند. او ابتدا به سراغ برادر خود (با بازی کریس مسینا) میرود و سپس با پزشکی با بازی جاش لوکاس مواجه میشود. این پزشک، ابتدا از علم به اینکه روز بعد خواهد مرد بهتزده میشود، اما سپس میتواند بر اندوه مرگ خود غلبه کند. هریک از شخصیتهای فیلم مجبور میشوند در چشمان مرگی که در سر راه آنها چمباتمه زده و انتظارشان را میکشد، خیره شوند؛ زیرا راه گریزی از سرنوشت ندارند. بدین ترتیب، فیلم روی دیگر سکه را به نمایش میگذارد: واقعیت در سایۀ رنگهای سبز و قرمزی که صفحۀ نمایش را پر میکنند، رنگ میبازد و محو میشود. در این میان، موسیقی متن، ساختۀ موندو بویز، اوج میگیرد و همهچیز به شکلی خارقالعاده کند میشود. فضای وهمآلود بیهدف است تا آنکه ناگهان بهشکلی طنزآمیز مخاطب به دنیای واقعی پرتاب میشود؛ صدای شدید بوق اتومبیلها و غرش هواپیماها نوید از زندگی روزمرهای میدهند که همچنان ادامه دارد.

فشارهای شدید و همهجانبۀ فضای فیلم، بیننده را به درون ذهن ایمی میکشاند و او را در برابر مرگی گریزناپذیرقرار میدهد که ریشه در ذات انسانی او دارد. برخلاف همۀ ترسهایی که انسان سرانجام از آنها نجات مییابد، هیچ راهی برای گریز از مرگ در زمان موعود نخواهد بود.
این فیلم زمانی ساخته شد که هنوز ویروس کرونا در جهان همهگیر نشده بود. اما حالا، پس از تجربۀ ماهها گسترش و سرایت این بیماری و مرگها و افسردگی فراوانی که در اثر قرنطینه و فاصلههای اجتماعی بر جوامع انسانی تحمیل شده است، تماشای فیلم «او فردا می میرد» بیشک در ذهنهای خسته و فرسودۀ مخاطبان بهشدت تأثیرگذار خواهد بود.
نقد فیلم «جهان با من برقص»، درباره مواجه شدن با مرگ قریبالوقوع را در فیلیمو شات بخوانید

منبع: Empire Online