مایکل پولیش در آخرین فیلم اکشن خود، که بسیار هم سرگرمکننده است، به سراغ گروهی از کلاهبرداران حرفهای رفته است که در مجتمعی آپارتمانی حضور دارند. این مجتمع، در اثر توفان آسیب دیده است و در همین مکان هم آنها با نیروهای پلیس درگیر میشوند. برای نقد و بررسی فیلم قدرت طبیعت با فیلیموشات همراه باشید.
بهترین فیلم های اکشن تاریخ سینما
در فیلم قدرت طبیعت (با عنوان اصلی Force of Nature)، شخصیتها با انبوهی از مشکلات دست به گریباناند که کمترین آنها را میتوان طوفانی سهمگین دانست. در چنین شرایط سختی، در فیلم پرهیجان مایکل پولیش، امیل هرش در نقش مأمور پلیس تلاش میکند از ساکنان یک مجتمع مسکونی آپارتمانی، که هریک شخصیتی خاص دارند، در برابر گروهی سارق جنایتکار محافظت کند. در میان ساکنان این مجتمع، میتوان مل گیبسون و کیت باسورث را نیز مشاهده کرد. در این میان، مسائل دیگری نیز وجود دارد که اوضاع را پیچیدهتر میکند. در حقیقت، کوری میلر (نویسندۀ فیلمنامه) با افزودن حیوانات وحشی، مسائل مربوط به جنگ آلمان نازی و اتفاقاتی از این دست، اولین فیلمنامۀ بلند خود را که به اثری سینمایی بدل شده، در قالب ماجرایی سرگرمکننده و هیجانانگیز روی پرده برده است. هیچیک از این اتفاقات باورکردنی نیستند و حتی در خاطر هم نخواهند ماند، اما شیوۀ اجرای آنها بهقدری پرانرژی و فرحبخش است که تماشایشان را برای مخاطب سرگرمکننده میکند.
در ابتدای فیلم، مقدمهای دربارۀ پیشینۀ مل گیبسون در نقش مأمور سابق پلیس نمایش داده میشود. در این تصویر، گیبسون در طوفانی شدید و در زیر رگبار تند باران، به شیوهای حرفهای تیراندازی میکند و دوباره در میانۀ فیلم نیز به این صحنه اشاره میشود. در شروع داستان، ۸ ساعت قبل، درحالیکه آسمان آبی و صاف است گزارشهایی پخش میشود که خطر از طوفانی قریبالوقوع میدهند؛ طوفانی با سیلاب درهمشکننده، خطر رانش زمین و بادهایی با سرعت ۱۴۰ کیلومتر بر ساعت!
نکتهای مهم دربارۀ مل گیبسون وجود دارد؛ او در مقام کارگردان همیشه چهرهای مطرح بوده است، اما در مقام بازیگر، همواره در جایگاهی برتر و در فهرست بهترینهای سینما قرار دارد.
به پلیس سنخوآن دستور داده میشود که ساکنان مراکز آسیبپذیر و پرخطر را تخلیه کنند. دو نفر از نیروهای پلیس در گروهی دونفره دست به کار میشوند: کاردیلو (با بازی هرش) افسر کهنهکار سابق پلیس است که سابقۀ خودکشی نیز دارد. اما همکار او پنا، پلیسی جوان و مشتاق انجامدادن عملیات پلیسی و هیجانانگیز است. استفانی کایو (هنرپیشه و خوانندۀ اهل پرو) با بازی در نقش پنا در این فیلم، اولین ایفای نقشش به زبان انگلیسی را تجربه کرده است. این دو پلیس، در ابتدای مأموریت خود، به مسئلۀ مردی سیاهپوست به نام گریفین با بازی ویلیام کتلت رسیدگی میکنند که در هجوم عمومی مردم به فروشگاه، برای خرید یکصد پوند گوشت به مشکل خورده است. او به آنها میگوید که حاضر نیست خانهاش را ترک کند، باید بماند و به حیوان خانگیاش غذا بدهد؛ همچنین میگوید دو پیرمرد دیگر هم در همسایگیاش زندگی میکنند که نمیخواهند خانههایشان را ترک کنند. بنابراین دو افسر پلیس تصمیم میگیرند که به این مجتمع مسکونی سری بزنند.
پلیسها در مجتمع مسکونی کموبیش با همان چیزی مواجه میشوند که گریفین به آنها گفته بود: حیوان نهچندان اهلی گوشتخواری که پشت درهای بسته نگهداری میشود، پیرمردی آرام به نام برگ کمپ (با بازی یورگ لویزراموس) که به شکلی مرموزانه خود را پشت درها حبس کرده است و در نهایت، ری با بازی گیبسون که پلیسی بازنشسته و خوشقلب و در عین حال، بداخلاق است که از بیماری جسمانی رنج میبرد. او نیز از تخلیۀ منزلش سر باز میزند؛ زیرا میداند در این صورت در بیمارستان بستری خواهد شد و البته پزشک او ، تروی (با بازی باسورث) نیز بر بستریشدن او تأکید دارد.
دو افسرپلیس برای به سلامت خارجکردن این افراد از خانههایشان کار سختی در پیش رو دارند؛ اما با پیداشدن سرو کلۀ جان، با بازی دیوید زایاس و دارودستهاش، اوضاع پیچیدهتر هم میشود. جان رئیس گروهی جنایتکار است که افرادش، چند ساعت قبل و در حال سرقت از بانک، دو نفر را کشتهاند؛ آنها گروهی بیرحماند که در هفتههای اخیر چند سرقت کلان انجام دادهاند. حال این گروه خشن فکر میکنند که یکی از ساکنان این مجتمع چیز باارزشی را پنهان کرده است، پس برای یافتنش دست به کار میشوند. کاردیلو میبیند که دزدها نگهبان نگونبخت مجتمع را منفجر میکنند؛ پس بهسرعت متوجه میشود که ساکنان بیپناه ساختمان با خطری بزرگ مواجهاند: خطر گروهی آدمکش و تا دندان مسلح!
با فرارسیدن غروب، افراد حاضر در ساختمان، گروهی نسبتاً عجیبوغریب را تشکیل میدهند: دو افسر پلیس، برگ کمپ مرموز با مجموعۀ اسلحههای شخصیاش، تروی با مهارتهای پزشکیاش، که وقتی تقریباً همه مجروح میشوند بسیار به کار میآید و در نهایت ری که بهنظر میرسد به دیالیز احتیاج دارد، اما هرگز به مشتی اراذل و اوباش باج نخواهد داد و خودش را از لذت از پا درآوردن آنها محروم نخواهد کرد. مل گیبسون در هر اثری که حضور داشته، با ایفای نقشی کلیدی، تأثیر مطلوب حضور خود را به اثبات رسانده است.
نکتهای مهم دربارۀ مل گیبسون وجود دارد. او در مقام کارگردان همیشه چهرهای مطرح بوده است، اما در مقام بازیگر، بنا به دلایل گوناگون، همواره در جایگاهی برتر و در فهرست بهترینهای سینما قرار دارد. در اصل، او در هر اثری که حضور داشته، با ایفای نقشی کلیدی، تأثیر مطلوب حضور خود را به اثبات رسانده است؛ از معروفترین این آثار میتوان به مجموعۀ «اسلحه مرگبار» (با عنوان اصلی Lethal Weapon) اشاره کرد. متأسفانه نقش نوشتهشده برای مل گیبسون در این فیلم چندان که باید الهامبخش نیست و بسیار کوچکتر از حد انتظار است. با وجود این، گیبسون با جدی نگرفتن موقعیت، به داستان، روحی بازیگوش، سرگرمکننده و فرحبخش بخشیده است. از سوی دیگر، دیتو هرش از گذشتۀ ری در قالب فرماندهای کهنهکار، برای خود اسطوره ساخته است. او همچنین ماجرای تراژیکی را که حین انجامدادن وظیفه برایش روی داده، بیشتر ناراحتکننده و تلخ میداند تا غمگینکننده.
نقش کاردیلو در فیلم «قدرت طبیعت»، نقشی پراحساس است. او احساسات رمانتیکش به تروی (با بازی باسورث) را سرکوب میکند، اما روند فیلم آگاهانه اجازه میدهد که در بحبوحۀ شرایطی پرتنش که شخصیتها در آن قرار دارند، این احساسات رشد کند و حتی در برخی قسمتها، مانند صحنهای که تروی جای زخم گلولۀ کاردیلو را بخیه میزند، این رابطه طنزگونه شود. نکتهای که این فیلم اکشن بهخوبی از آن بهره برده است، استفادۀ ویژه از رنگ و نورپردازی است.
با درنظرگرفتن این حقیقت که فیلم بلند قبلی پولیش از شیوۀ فیلمسازی دیوید لینچ تأثیر پذیرفته بود، میتوان گفت که او در فیلم اخیرش خلاقیت چندانی در زمینۀ ایجاد تعلیق یا صحنههای خشن و پُر زدوخورد به خرج نداده است. با وجود این، او موفق شده که ضرباهنگ فیلم را چنان حفظ کند که داستانِ پراز جزئیات و شلوغ او کمتحرک نباشد و از حرکت باز نایستد؛ همچنین بازیگران با هوش و مهارت کافی، بهخوبی از طولانیکردن مکالمات بیهودۀ فیلم در برخی صحنهها اجتناب کردهاند که این خود در حفظ سرعت فیلم برای روایت داستان کاملاً مؤثر بوده است.
محل فیلمبرداری فیلم «قدرت طبیعت» در پورتوریکو واقع شده است. در ابتدا، ساختمانی ۶طبقه برای لوکیشن کل فیلم درنظر گرفته شده بود، اما بعد کارگردان فیلم هنر صحنهآرایی مدرن را در چیدمان خانهها به کار گرفت و از نظر بصری، فضایی متفاوت خلق کرد. نکتۀ دیگری که این فیلم اکشن بهخوبی از آن بهره برده است، استفادۀ ویژه از رنگ و نورپردازی است. برای نمونه، در کار طراح تولید برای طراحی داخلی آپارتمانها و حتی فیلمبرداری جیسون کرادرز در صحنههای ترکیبی، میتوان تأثیر این نورپردازی و رنگ را بهخوبی مشاهده کرد.
منبع: Variety
سلام و سپاس
در اصل بدنبال نقد کارشناسی این فیلم بودم و نیمروزی قبل از دیدنش.
پاینده باشید.
ممنون از اینکه نظرتون رو با ما در میون گذاشتید.