فیلم «بلعیدن»، یک تریلر روانشناختی است که داستان حس عجیب یک نوعروس در خانه همسرش را روایت میکند؛ حس بلعیدن اشیا.
فیلم «بلعیدن» با عنوان اصلی «Swallow» یک تریلر روانشناختی به کارگردانی و نویسندگی کارلو میرابلا-دیویس است؛ فیلمی که اضطراب در فضای امن خانه را به جان بیننده میاندازد. هانتر، با بازی هیلی بنت، تازهعروس جوانی است که در خانهای آرام با رنگهای روشن زندگی میکند. علیرغم فضای ملایم خانه، هانتر زندگی خصوصی پیچیدهای دارد؛ او از خانوادهای نهچندان آرام به ناگهان عروس خانوادهای ثروتمند و خوشنام شده است و حالا برای پذیرفته شدن در این خانواده باید حرفشنو و مطیع باشد. او در خانه مدرن همسرش، به دور از دیگران، ساعتهای زیادی را بهتنهایی میگذراند و از پنجره به منظره جنگلی بیانتها مینگرد. اما حسی عجیب در درون هانتر، همه چیز را تغییر میدهد. در نقد و بررسی فیلم «بلعیدن» با فیلیمو شات همراه باشید.
الیزابت ماس برای بازی در فیلم جدید بری لوینسون آماده میشود
ماجرا از جایی آغاز میشود که هانتر احساس میکند در برابر میل به بلعیدن اشیاء نمیتواند مقاومت کند. او پس از دیدن یک برنامه تلویزیونی درباره اهمیت الهامات درونی و خودآگاهی نفس، چنان این میل را پروبال میدهد که ناگهان خود را در این جنون غوطهور میبیند. هانتر اشیا را دردهانش میگذارد، روی زبانش میغلتاند، به صدای ترقترق برخورد آنها با دندانهایش گوش میدهد و با بلعیدنشان از حس لذتبخش قدرت لبریز میشود. او با گذر زمان اشیا کوچک بیشتری در اطراف خانه پیدا میکند و بیشتر و بیشتر به بلعیدن عادت میکند؛ کاری که رفتهرفته احساس قدرت بیشتری در درون او ایجاد میکند.
داستان زمانی جالبتر میشود که هانتر باردار میشود و دیگر نمیتواند رازش را بیش از این مخفی نگه دارد. احساس مالکیت او بر بدنش بهزودی رنگ میبازد و دوباره همسرش و خانواده او را نسبت به خود قدرتمندتر میبیند. حالا موقعیت او در خانواده از قبل هم ضعیفتر شده است و احساس میکند که همانند یک ماشین جوجهکشی، باید وظیفه به دنیا آوردن وارث آینده خانواده را به دوش بکشد؛ هانتر در این موقعیت اسیرشده و تمامی حرکاتش زیر نظر قرارگرفته است.
نقد فیلم یادداشت عالی | سلبریتی محبوب و دستیار جویای نام

با پیشرفت داستان متوجه میشویم که هانتر درواقع هیچگاه مالک خودش نبوده است؛ اگرچه او همواره تلاش کرده تا حریم خود را حفظ کند اما از همان دوران کودکی، دیگران همواره او را درهمشکستهاند؛ حسی که اعتمادبهنفس هانتر را از بین برده و او را در خدمت امیال و خواسته دیگران قرار داده است.
فیلم «بلعیدن»، متمایز از دیگر فیلمهای ژانر وحشت که زنی باردار را محور داستان خود قرار میدهند، به سوژه تغییرات فیزیکی بارداری و شرارتهای مربوط به آن توجه نمیکند؛ بلکه با انتخاب مسیری کاملاً متفاوت، شخصیتی را دنبال میکند که دربند قرارگرفته و برای در اختیار گرفتن بدن خود و بهدست آوردن آزادی روحش با خود میجنگد. «بلعیدن» درواقع یک فیلم ترسناک متفاوت است که بیگانگی درونی و ناهنجاریهای شخصیتی را از عمق ضمیر قهرمانش بیرون میکشد و آن را برای مخاطب نمایان میسازد. هانتر در این ماجرا موفق میشود ارتباطی بین ذهن و بدنش برقرار کند؛ ارتباطی که البته خیلی زود کمرنگ میشود. احساس غریبه بودن در بدن خود و نمایش این احساس، چنان بامهارت به تصویر کشیده شده که فقط میتوان فیلم «زیر پوست» با عنوان اصلی «Under the Skin»، ساخته جاناتان گلیزر، را نمونه موفقتری در این ژانر دانست.
مروری کوتاه بر فیلم نخستین و آخرین انسان
طراحی صدا و صدابرداری فیلم «بلعیدن» به طرز ویژهای مخاطب را درگیر تجربیات فیزیکی هانتر از بدنش میکند. علاوه بر طراحی صدای بینظیر، صحنهآرایی فیلم نیز فوقالعاده است؛ قرار گرفتن خطوط سخت و محکم چیدمان و المانهای خانه مدرن در کنار خطوط ظریف و منعطف صورت و اندام هانتر بسیار هوشمندانه است. تضاد رنگها و نورهای صورتی ملایم در کنار رنگهای سرد و غمافزای دنیای خارج، به بیننده این امکان را میدهد تا با تجربه جسمی هانتر ارتباط برقرار کند و گاه حتی خود را چون بیگانهای در خلوت او بیابد.

هیلی بنت، شخصیت و رفتار هانتر را چنان ظریف و متین ارائه میدهد که آثاری از روانپریشی در آن دیده نمیشود و نیازی به گرهگشایی از حرکات او در مخاطب ایجاد نمیکند. درصحنهای که هانتر را روی دریاچه یخبسته میبینیم، پریشانی درونی او کاملاً قابلفهم است؛ اشتیاق او به بلعیدن اشیا کوچک یادآور شوق و نیاز درونی او است که سالهای زیادی مورد سرکوب قرار میگرفت. ناتوانی هانتر در پرخاشگری و به چالش کشیدن دیگران، بهجای آنکه نشانهای از کنترل او بر اوضاع و واکنشهایش باشد، نشاندهنده سرکوب عمیق و پیچیدهای است که او را به ستوه آورده است. در طول فیلم، صحنههایی برای القا احساس بهتر و آرامش به بیننده گنجاندهشدهاند که اکثراً بهاندازه کافی بسط داده نمیشوند و یا بهکل بیفایده هستند؛ انگار بیننده هم مانند هانتر راهی برای رهایی از وحشت فیلم نمییابد.
در مقایسه با دیگر آثار ژانر وحشت با محوریت زنان، فیلم «بلعیدن» چارچوب تحلیلها و انتظارات متداول را در هم میشکند. این فیلم با داستانهای فمینیستی درباره زنان قدرتمند، که با انتقام خونین بهپایان میرسند، تفاوت دارد. داستان این اثر بیشتر به روایتی صمیمانه درباره مفهوم ترسناک زن بودن و نبردی فرساینده که زنان برای بیرون کشیدن خود از ورطههای سخت زندگی از آن ناگزیرند میپردازد.
کارلو میرابلا-دیویس در مقام نویسنده و کارگردان فیلم «بلعیدن»، که اولین تجربه او در ساخت یک فیلم بلند است، استعدادش در ژانر ترسناک–تخیلی و تواناییاش برای ترکیب صحنههای ترسناک با مفاهیم عمیق و البته فلسفی را به رخ میکشد. او با پرهیز از توضیح واضحات و بدون کاستن از شدت ضربه نهایی داستان، فیلمش را در میان بهترین آثار مرتبط با زنان و نبرد آنها برای احقاق حق مالکیت خود بر بدنشان در دنیای مدرن امروز قرار میدهد. «بلعیدن» داستانی درباره کمال زنانه را روایت میکند که گاهی میتواند سرنوشت خود آن را به سمت رفتارهای خودتخریبی سوق دهد. زیبایی، مطیع بودن، حس ازخودگذشتگی و فداکاری مورد انتظار از هانتر همان چیزی است که اطرافیانش را خشنود و راضی نگه میدارد؛ اطرافیانی که این کمال و ازخودگذشتگی هانتر نسبت به بدنش برای لذت بخشیدن و رفع نیازهای آنها، وظیفه او میدانند و نمیخواهند آن را موردتوجه قرار دهند. اما حالا هانتر دیگر نمیخواهد به این بازی از پیش نوشتهشده ادامه دهد؛ این همانجایی است که وحشت واقعی آغاز میشود.

منبع: Roger Ebert
در فیلم ابتدا تعدادی بره گوسفند کباب می شوند و اسم شخصین زن اصلی فیلم هانتر به معنای شکارچی است که اشاره به روحیه شکارگری انسان از ابتدای تمدن بشری دارد و با مساله تجاوز پدر هانتر به مادرش ارتباط پیدا می کند. دریا در نشانه شناسی سینمای پست مدرن نمادی از مادر یا لیبیدو و میل به زندگی است. حضور مرد سوریه ای در اواسط فیلم از مفهوم انسان جهان سومی آشنایی زدایی می کند. ضمن اینکه مرد سوریه ای به هانتر می گوید اگر در معرض خطر جنگ قرار داشتی هیچگاه فرصت برای بیماری روانی پیدا نمیکردی که اشاره به ضروریت سیالیت لیبیدو یا میل به زیستن و انرژی حیاتی انسان دارد. فرار هانتر به جنگل به معنای میل این زن جوان برای یافتن خودآگاهی است. اساسا جنگل در بسیاری از آثار سینمای پست مدرن نماد خودآگاهی و رویش است. همانگونه که در انتهای فیلم هم روی لباس هانتر تصاویری از درختان جنگل مشاهده می شود.
آیا در این تحلیل نبایستی به اختلال «هرزه خواری» (Pica) اشاره می شد؟ مساله تجاوز پدر هانتر به مادرش چه نقشی در این اختلال دارد؟ حضور مرد سوریه ای برای مراقبت از هانتر از چه معنایی برخوردار است ؟ فرار هانتر از خانه شوهرش به یک جنگل در آن اطراف چه معنای نمادینی دارد؟ مانند تصویر یک درخت بر روی پیراهن هانتر در انتهای فیلم. رفتن هانتر و سپس حضور مرد سوریه ای در زیر تخت که به مانند کودکان انجام میگیرد چه معنایی دارد؟ و …