هشدار: آنچه در ادامه میخوانید، جزئیات داستان و پایان سریال «سندیتون» را افشا میکند.
هشدار: آنچه در ادامه میخوانید، جزئیات داستان و پایان سریال «سندیتون» را افشا میکند. با فیلیمو شات همراه باشید.
جین آستن در زمستان سال ۱۸۱۷ و در ماه ژانویه متوجه شد که چیزی بهپایان عمرش نمانده است؛ بنابراین نوشتن آخرین رمانش را آغاز کرد. داستانی کمدی که در منطقهای کنار دریا میگذرد که تازه رونق گرفته است و صاحبانش در تلاشاند تا مشتریهای ثروتمند را از لندن و حتی مناطق دورتر به آنجا جذب کنند. روزی در ماه مارس، آستن تاریخ را ثبت کرد و از نوشتن دست کشید: ۱۸ مارس ۱۸۱۷. در ماه جولای سال ۱۸۱۷ و فقط چهار ماه بعد از نوشتن آن آخرین کلمات، چشم از جهان فروبست. علت مرگ او هنوز نامشخص است و حدس و گمانهای متفاوتی از بیماری آدیسون تا لنفوم هاکین (نوعی سرطان خون) دربارهاش وجود دارد.
روانکاوی نویسنده رمان ناتمام «سندیتون» کار سختی نیست؛ آستن بیمار بود و دوست داشت به کنار دریا بگریزد؛ کاری که در آخرین رمانش انجام داد. قهرمان داستان او، شارلوت هی وود رویای زندگی در شهری بزرگتر و شلوغتر از زادگاه آرام خود را در سر میپروراند. زادگاهی که البته با وجود خواهران و برادرانش محیطی شاد و سرزنده است. یک تصمیم سریع و جسورانه، او را به منطقه ساحلی سندیتون میبرد تا در منزل خانواده پارکر اقامت کند.
یازده فصل کتاب که توسط آستن نوشته شدهاند، یک ساعت از سریال «سندیتون» را شامل میشود که توسط پیبیاس مسترپیس بهصورت هشت قسمت یکساعتی پخش میشود. قسمتهای نوشتهشده توسط آستن از قسمتهایی که توسط اندرو دیویس به داستان اضافه شدهاند کاملا قابلتشخیص هستند. سریال «سندیتون»، یک روایت غیردقیق تلویزیونی از روابط عاشقانه در سالهای ۱۸۱۱ تا ۱۸۲۰ در انگلستان است. تهیهکننده مجموعه، در سال ۱۹۹۵ از رمان «غرور و تعصب» هم نسخه ای برای بیبیسی تهیه کرده بود که در صحنهای از آن، کالین فرث در نقش دارسی پس از شنا، با لباسهای خیس از دریاچه بیرون میآید؛ البته هیچ دلیلی برای وجود این صحنه بهجز جذابیت بصری آن برای بیننده وجود نداشت. اقتباس از «سندیتون»، برای اولین بار در تابستان از شبکه ITV انگلستان پخش شد و واکنشهای تند بینندگان مبهوت را نسبت به اشاره و کنایههای گاهبهگاه داستان به مسائل جنسی در پی داشت.
بدون در نظر گرفتن عرف جامعه در زمان وقوع داستان، روح حاکم بر «سندیتون» یک فانتزی درباره حس رهایی در سواحل دریاست و این اقتباس را میتوان برداشتی ضعیف برای جذب مخاطب دنیای مدرن بهحساب آورد.

رز ویلیامز در نقش شارلوت هی وود، تمامی مولفههای قهرمان داستان آستن را به نمایش میگذارد: دختری که به خوبی تربیت شده اما ثروتمند نیست؛ باانگیزه و پرنشاط، با موهایی خرمایی که برخی از اطرافیان فکر میکنند بیشتر از آنچه که لازم است حرف میزند. اطرافیانی که هیچیک تا پایان داستان، از قاب زندگی حقیر خود خارج نمیشوند.
شارلوت بهعنوان مهمان، با خانواده پارکر به سندیتون میآید. در خانواده مردسالار پارکر، تام (پدر خانواده با بازی کریس مارشال)، رویاهایی برای تبدیل منطقه ساحلی آرام و شاد سندیتون به یک منطقه توریستی جذاب را در سر میپروراند و برای تحقق این رویاها، از حمایت مالی لیدی دنهام (با بازی آن رید) برخوردار است؛ زنی متکبر که در مسائل مربوط به اداره املاکش، خواهان وفاداری و وظیفهشناسی کامل کارکنان و مشاوران است.
سایر اهالی سندیتون را زیردستان و جیرهخواران لیدی دنهام، کاسبان محلی که برای بهبود اوضاع شهر تلاش میکنند و نیز اقوام رنگارنگ خانواده پارکر تشکیل میدهند؛ یکی از این اقوام، برادر آقای پارکر با بازی تئو جیمز است که سیدنی نام دارد و نقشی جدی در پیشبرد داستان پیدا میکند.
تئو جیمز، سابقه تهیهکنندگی دارد اما دیدن او بهعنوان بازیگر بسیار لذتبخش است؛ بهخصوص در به تصویر کشیدن شخصیتی متفکر و مغموم با دیوانگیهای بایرونی که نزدیک شدن به او خطرناک مینماید. تماشای همبازی شدن جیمز و ویلیامز بسیار جذاب است؛ آنها مولفه های یک کمدی عاشقانه را خلق میکنند، به چالش میکشند و سرانجام در هم میشکنند آنها در ابتدا از همدیگر متنفرند چراکه سیدنی، شارلوت را موجودی احمق، سادهلوح و بیمصرف میداند و شارلوت هم فکر میکند که سیدنی یک خوک نژادپرست است. این نفرت، تا مدتی ادامه پیدا میکند.
نمیتوان از کار خوب سم پری (طراح لباس) و سمی موری (طراح رقص) بهسادگی گذشت و طراحی صحنه گرنت مونتگوری را نادیده گرفت که مهمانیهای رقص قرن نوزدهمی را چنان دلربا تصویر کرده است. اما آثار آستن فقط در مکالمات عاشقانه در حال رقص خلاصه نمیشوند و همیشه مسائل اجتماعی را نیز در بر میگیرند. یکی از شخصیتهایی که فقط در این رمان ناتمام آستن دیده میشود، زنی از اهالی هند شرقی و بسیار ثروتمند به نام دوشیزه لمب است که درواقع یکی از معدود شخصیتهای رنگینپوست داستانهای آستن بهحساب میآید. وجود شخصیت دوشیزه لمب، که در این اقتباس توسط کریستال کلارک بازی میشود، یکی از دلایلی است که افراد زیادی به نوشتن ادامه این داستان تمایل داشتهاند. پارادوکس این شخصیت، بسیار دردناک است؛ نهتنها به خاطر اینکه یک زن جوان رنگینپوست و ثروتمند است در شهری پر از کلاهبرداران دزد، بلکه چون طی هشت قسمت سریال، پایانی دراماتیک دارد. کریستال کلارک، بهجای ارائه تصویری ملودرام از این کاراکتر، نقشی غمانگیز را به خوبی ایفا میکند.

دیویس در پایانبندی سریال «سندیتون»، یکی دیگر از قوانین اصلی آثار آستن را نادیده میگیرد: زنانی که در فقری ظالمانه و زندگی بیهدف و بیانگیزه دستوپا میزنند و از شرایط خانوادگی نامناسب و توقعات مرتجعانه جامعه رنج میبرند، برای داستان او کافی نیستند؛ درحالی که در آثار آستن همه این رنجها با یک خوشبختی نهایی بهپایان میرسد، او یک پایان غمانگیز را هم برای آنها در نظر دارد. بدون اغراق میتوان گفت پس از پخش آخرین قسمت سریال «سندیتون» در انگلستان، تعداد پیامهای خشمگین تماشاگران از پایان ناخوش فیلم در توییتر، از تعداد پیامهای معترضان برگزیت پیشی گرفت.
شاید بتوان پایانبندی غمبار دیویس برای داستان «سندیتون» را درک کرد: آستن، این داستان را ناتمام گذاشت و شاید دیویس هم با چنین پایانی برای ماجرای سیدنی و شارلوت، همین کار را تکرار می کند. شبکه ITV در مصاحبه با رادیو تایمز اعلام کرد که قرار نیست فصل دوم سریال «سندیتون» ساخته شود اما دیویس در مصاحبهای گفت: «این سریال، هنوز در ایالاتمتحده در حال پخش است و ما امیدواریم که چشماندازی برای ادامه آن پدیدار شود. درواقع، با توجه بهپایان فصل اول، میخواهیم مخاطب را برای دیدن ادامه سریال مشتاق نگه داریم.» پس در این روزهای سرد زمستانی، بیننده این سریال عاشقانه باشید: سریالی تلخ و شیرین، جذاب و شاید سیاسی و البته بسیار صادقانه؛ شاید خود آستن هم آن را دوست میداشت.

منبع: Indie Wire
طراح رقصش که افتضاح بود فقط بالاتنه رو نشون میداد چون رقص پا رو بلد نبودن.. ژستهای مسخره و مضحک سیدنی و لجبازی های عاشقانه هم که انگار سریالهای هندی بود.. کلا اثر جین آستین رو خراب کردن با این سریال مضحک
جین آستین زمانی رمان رو نوشته که در حال مرگ بوده و در حقیقت این رمان هیچوقت تمام نشده و همین هم قشنگش کرده زندگی ها همیشه به سرانجام نمیرسن مرگ همیشه در کمینه و بهتره قدر داشته ها لحظه ها و آدم های زندگیمونو بدونیم.
دوستانی که از پایان ناراضی هستند به احتمال زیاد قرار بوده با اومدن اون خانوم پولدار که دوست شاهزاده بوده بدهی تام پرداخت میشه و سیدنی و شارلوت به هم میرسن. جورجیانا هم با برادر کوچیکتر ازدواج میکنه.
آخرش واقعا غمگین تموم شد اصلا انتظار چنین پایانی نداشتم
از تمام آثار جین استین واقعی تر بود مثل اینکه در هنگام مرگ جین استین به پوچی و دروغ عشقهای ادمهای فریبکار چشمهای مارو روشن کرد و مثل همیشه سعی نکرد با پایان خوش تلخی آنرا کم کند
واقعا دوست دارم فصل دوم سریال ساخته بشه و مثل تمام داستانهای جین آستین پایانی خوش داشته باشه.
دراماتورژی این رمان در سریال سندیتون قابل تحسین هست . هرچند داستان به ازدواج شارلوت و سیدنی ختم خواهد شد اما در قالب سیزن دوم دیدنی تر خواهد بود .
سریال خیلی زیباییه و ارزش دیدن داره .
طراح رقص به شدت زحمت کشید،ممنون از شما و نماوا که همشو سانسور کردید. ما به نقد شما برای زیبایی لباس و رقص اعتماد میکنیم چون چیزیشو ندیدیم!
امیدوارم فصل دومی رو هم از این سریال ببینم چون قسمت آخر سریال به هیچ عنوان حس رضایت رو القا نمیکنه و واقعا پایان غم انگیز و مبهمی برای همه شخصیت های دوست داشتنی سریاله که بیننده رو به کلی دلسرد میکنه
دیدن این سریال با باین پایان بندی مضحکش واقعا وقت تلف کردن بود
نقد به جنبه های مختلف فیلم با متنی روان و قابل فهم پرداخته است، تشکر مینمایم.