واکنش اولیه تعدادی از منتقدان به «ابر بارانش گرفته» را در فیلیمو شات مرور میکنیم.
موفقیت «پرویز» باعث شد تا مجید برزگر، نام خود را بهعنوان یک سینماگر صاحب نفوذ در سینمای تجربی ایران مطرح کند و فراتر از فعالیت در مقام کارگردان، به فیلمسازان جوان و تازهوارد نیز کمک کرد. برزگر بعد از چند سال، حالا با «ابر بارانش گرفته» در بخش مسابقه سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد؛ فیلمی که امروز در سانس دوم پردیس سینمایی ملت نمایش داده شد. واکنش منتقدان و خبرنگاران به «ابر بارانش گرفته»، جالبتوجه بود.
قصه، درباره پرستاری است که معمولا با بیماران روبهموت و درگیر زندگی گیاهی سروکار دارد و با چالشهای متفاوتی در زندگی شخصیاش مواجه میشود. فضای «ابر بارانش گرفته» از کارهای قبلی برزگر چندان دور نیست و بر همین اساس، روایت آرام و کمتحرک فیلم چندان برای تماشاگران غافلگیرکننده نبود.
واکنش اولیه تعدادی از منتقدان به «ابر بارانش گرفته» را در فیلیمو شات مرور میکنیم.
بهنام شریفی: نمیتوان با کلماتی کوتاه، داستان یک مواجهه را تعریف کرد. «ابر بارانش گرفته» لحنی یگانه و یکه دارد. استراتژی زوم این و زوم آوت، تصاویر استیلیزه و برداشتهای بلند که امضای سینمای برزگر است و روایتی پریانی از مفهوم ایمان در جامعهای که پرنده ایمان از قلبش گریخته، «ابر بارانش گرفته» را به فیلمی در خور توجه بدل میکند. ارجاع فیلم به «پرواز بر فراز آشیانهی فاخته»، «خشت و آینه» و به خصوص «استاکر»، فرامتن را درون اثر جاری میکند تا پایان شگفتانگیز فیلم، ایمان درون ما را نشان دهد. اگر مومن به سینمای شاعرانه و مدل اروپایی روایت خردهپیرنگ و شخصیتمحور هستید، بهترین فیلم شاعرانه این سالهای سینمای ایران را از دست ندهید: «ابر بارانش گرفته».
امید ذاکرنیا: فیلمی که احتمالا در مجموعه فیلمهای هنر و تجربه قرار خواهد گرفت. داستانی خلوت با محوریت زن پرستاری که بین فرشته مرگ و زندگی بودن مانده است. فیلمی که اغلب آن، نماهای ثابت است و با ریتمی کند پیش میرود و خیلی دیر آغاز میشود. فیلم، در ابتدا قدرت تکلم درستی ندارد و خیلی دیر شروع میشود اما از نیمه و با ورود شخصیتها هم جان میگیرد.
بهمن عبدالهی: چهارمین ساخته مجید برزگر اثر قابل تامل و قابلبحثی است؛ درواقع اثر متوسط خوشساختی است که توجه اهلقلم و کتاب و فلسفه را جلب میکند، اما تماشاگری که از متافیزیک، فلسفه مرگ و زندگی یا ایدئولوژی چیزی نداند، چیزی از فیلم گیرش نمیآید مگر چند بازی خوب، فیلمبرداری چشمنوازی (که البته در خدمت جهان فیلم است) و یک داستان ساده درباره موقعیتهای انسانی یک پرستار. میخواهم تاکید کنم، «ابر بارانش گرفته» بدون داشتن شناخت کافی از پیشفرضهایی که در ابتدای فیلم از مسیر گفتگوها پیش کشیده میشود، فیلم سختی برای دیدن است.
امین مبینی: پس از یک تجربه ناموفق، مجید برزگر بار دیگر توانسته است اثری خلق کند که بهاندازه فیلم «پرویز»، خون تازه به سینمای آلترناتیو ایران تزریق کند. فیلم، موفق شده است مسئله اتانازی (بهمرگی) را فراتر از یک چالش اخلاقی، به دریچهای برای ورود به تم مواجهه با مرگ تبدیل کند. فیلم، مشخصا برای مخاطب عام ساخته نشده است و قطعا نباید با سنجه سینمای جریان اصلی قضاوت شود. گرچه درام فیلم، دیر آغاز میشود و خردهداستانهای غیرلازم در فیلمنامه باعث شدهاند که فیلم چابکی خود را در نیمه نخست از دست بدهد، اما در نیمه دوم با خلق ارتباط روایی مناسب میان شخصیتها و فضاسازی هنرمندانه کارگردان موفق میشود تماشاگر را درگیر تعلیقی نامعمول و غیرمنتظره کند. «ابر بارانش گرفته» اقتباسی سازگار شده از سینمای اروپا (خصوصا فیلمسازانی چون تارکوفسکی و آنتونیونی) است و فیلمی متفاوت در جشنواره امسال است.
سید آریا قریشی: از نظر اجرایی، با همان عناصر همیشگی سینمای برزگر روبهروییم: روایت مینیمال، استفاده از رنگهای سرد و اشباع، قابهای ایستا و نماهای طولانی. برزگر، این بار به سراغ مضامینی چون معجزه و رابطه انسان با طبیعت رفته است که آثار آندری تارکوفسکی را به یاد میآورد. فیلم، در انتقال دغدغه اصلی شخصیت موفق است اما پس از لحظهای که شخصیت از تردید به یقین میرسد تا حدی به بیراهه میرود و بیشازاندازه بر روابط بین فردی تأکید میکند؛ که در مواردی، کمک چندانی به نزدیک شدن بیشتر به درونیات شخصیت اصلی نمیکند.
فیلمی به شدت ضعیف از هر نظر. به لحاظ داستان، شخصیت پردازی، ساختار، بازی. گویی که کارگردان بی خیال تمام این عوامل شده و صرفا خواسته با زینت یک فیلمبرداری به چشم آمدنی تمام ضعف های فیلم را بپوشاند.
فیلمی که بر خلاف ادعایش، داستان و کاراکتر دارد ولی توانایی پرداختن و بسط و گسترش داستان و کاراکتر را ندارد، به یک معنا درام دارد، ولی زبانش از تعریف این درام الکن است. مقایسه ی این اثر با آثار تارکوفسکی یکسره از سر ناآشنایی با آثار این فیلمساز بزرگ است.
گول فیلمبرداری و صحنه پردازی را خوردن آدم را یاد این جمله ی ارسطو در فن شعر میاندازد.
( ترتیب منظره نمایش با وجود آنکه در جلب و اغرا عامه قدرت بسیاری دارد ولی دورترین امور است از فن تراژدی و کمتر از همه چیز به صناعت شعر اختصاص دارد.)