ژان-لوک گدار هرروز صبح قبل از آنکه فیلمبرداری آغاز شود متن فیلمنامه را با عجله پشت کاغذهای باطله مینوشت.
برای بسیاری از مخاطبان سینما، فیلم «ازنفسافتاده» به کارگردانی ژان-لوک گدار مقدمهای بر سبک جدید فیلمسازی فرانسه بود. این فیلم در سال ۱۹۶۰ اکران شد و همهچیز آن سرشار از حیات بود، طوری که گویی همهچیز آن از ابتدا خلق شده بود. ژان-لوک گدار هرروز صبح قبل از آنکه فیلمبرداری آغاز شود متن فیلمنامه را با عجله پشت کاغذهای باطله مینوشت. قهرمان ناشناخته فیلم، ژان-پل بلموندو، نه تنها جذابیت راک هادسن را نداشت بلکه همانند هامفری بوگارت زشت بود. بلموندو که از این مقایسههای اجتنابناپذیر آگاه بود در صحنهای بهیادماندنی به شکلی مسخرهآمیز از بوگارت تقلید کرد و این تقلید او را به شهرت یک استاد بازیگری رساند. با ادامه این مقاله در فیلیمو شات با ما همراه باشید.
اگر بخواهیم «ازنفسافتاده» را به ژانرهای تعریفشده سینما نسبت دهیم باید گفت که این اثر مضامین فیلمهای گانگستری را در خود جای داده است. بلموندو اسلحهای پرزرق و برق به همراه داشت و همانند بوگارت با سیگاری بر لب جملات را ادا میکرد، معشوقهای زیبا انتظار او را میکشید و داستان حاکی از محکوم بودن او به مرگ بود. مخاطبان به دو دلیل عاشق فیلم شدند: رویکرد جدید گدار نسبت به تکنیک فیلمبرداری و بازی بینظیر بلموندو.
ژان-لوک گدار از ابتدا یک فیلمساز نبود. او به همراه فرانسوا تروفو و آلن رنه تصمیم گرفتند در مجله فرانسوی کایه دو سینما (با عنوان اصلی «Cahiers du Cinema») مشغول نقد فیلمها شوند. همانند تمامی منتقدین سینما، او نیز عقیده داشت که اگر بودجه لازم را در اختیارش میگذاشتند بهتر از فیلمی که دیده بود را میساخت. در مورد او، این موضوع حقیقت داشت.
اولین بار تروفو از شغل منتقدی استعفا داد و فیلم «چهارصد ضربه» را ساخت. نتیجه به طرز شگفتآوری خوب بود. سپس رنه فیلم «هیروشیما عشق من» را کارگردانی کرد. این اثر حتی از فیلم تروفو نیز بهتر بود. گدار دیگر نمیتوانست صبر کند. او بهصورت پنهانی از صندوق مجله کایه دو سینما پول دزدید و ساخت فیلم «ازنفسافتاده» را آغاز کرد. هنگامیکه همکارانش متوجه این موضوع شدند، درست همان کاری را انجام دادند که باید انجام میدادند. آنها نه تنها به گدار گفتند که میتواند پول را نزد خود نگه دارد، بلکه پول بیشتری در اختیار او گذاشتند. این اتفاقات در فرانسه چقدر ساده به نظر میرسند! «ازنفسافتاده» ساخته و اکران شد. سرانجام این فیلم از سوی مجله کایه دو سینما بهعنوان «تنها فیلم تأثیرگذار ده سال اخیر» مورد ستایش قرار گرفت.
علیرغم این موفقیت زودهنگام، گدار نتوانست همانند کارگردانان همعصر خود شهرت و ثروت زیادی کسب کند. رنه پس از «هیروشیما عشق من»، فیلم «سال گذشته در مارینباد» را کارگردانی کرد. تروفو نیز به موفقیتهای خود ادامه داد. فیلمهای بعدی او از جمله «ژول و جیم»، «به پیانیست شلیک کن» و «فارنهایت ۴۵۱» حاکی از گشتوگذار او در فیلمهای رنگی و دیالوگهای انگلیسی بودند. اما گدار، که اثر او حداقل بهاندازه آثار اولیه دوستانش جذاب بود، راهی مشابه با آنها را پیش نگرفت. فیلمهای او بهندرت در آمریکا اکران میشدند و این باعث میشد در میان مردم آمریکا کمتر شناخته شده باشد.
دو سال پس از ساخت فیلم «ازنفسافتاده»، ژان لوک گدار در سال ۱۹۶۲ فیلم «گذران زندگی» را اکران کرد. داستانی در دوازده اپیزود با بازی آنا کارینا که در آن زمان همسر گدار بود. کارینا در این فیلم نقش کاراکتری به نام نانا را ایفا میکند. نانا که سودای تبدیل شدن به یک هنرپیشه سینما را در ذهن میپروراند پس از جدایی از همسر و فرزندش، با فردی به نام رائول آشنا شده و برای رسیدن به آرزویش با هر کسی که او بخواهد رابطه برقرار میکند.
هرکدام از ۱۲ قسمت فیلم با عنوانهایی قدیمی که در رمانهای عصر ویکتوریا کاربرد داشتند آغاز میشوند. آنا کارینا، چهرهای بسیار زیبا و معصومانه دارد و با دیدن فیلم متعجب میشویم که چرا او با این زیبایی مشقتهای بازیگری را به جان میخرد. هر بار که نانا با کسی دوست میشود، چیزهایی را تجربه میکند که مشخصاً بر او تأثیر میگذارند.
او دقیقاً نمیداند که چه چیزی میخواهد؛ گاهی آرزو دارد وارد سینما شود و لحظهای بعد تصمیم میگیرد یک مدل شود. با جلو رفتن داستان، او به حقیقت خود نزدیک میشود. در صحنهای برجسته میبینیم که او همانند یک دختر کوچک، شاد و ساده شروع به رقص میکند. و در صحنهای دیگر، او را در حال صحبت با یک فیلسوف نظاره میکنیم.
در پایان فیلم، او مطابق با عناوین ملودرام هر اپیزود به شکلی ملودرام میمیرد. اما خود فیلم ملودرام نیست. «گذران زندگی» چنان ساده، طبیعی و بیاختیار است که میتوان گفت همانند زندگی، اجتنابناپذیر است.