سازندگان سریال دلهرهآور و روانشناختی جدید اپل تیوی پلاس یعنی «خدمتکار»، دقیقا میدانند چه چیزی باعث ناراحتی بیننده میشود.
سازندگان سریال دلهرهآور و روانشناختی جدید اپل تیوی پلاس یعنی «خدمتکار» با عنوان اصلی «Servant»، دقیقا میدانند چه چیزی باعث ناراحتی بیننده میشود. این سریال که به تهیهکنندگی ام. نایت شیامالان در سال ۲۰۱۹ ساخته شده است، طی ۱۰ قسمت، احساسات شما را واقعا جریحهدار میکند و به ترسها و ناامنیهایی اشاره میکند که در دنیای والدین و موضوع به دنیا آوردن فرزند وجود دارد. برای نقد و بررسی سریال «خدمتکار» با فیلیمو شات همراه باشید.
نکتهای که از میزان موفقیت سریال «خدمتکار» میکاهد، کمبود نوعی تاثیرگذاری در سطح بالاتر، چه از نظر روایت داستانی و چه از لحاظ روانشناختی است که به سریال اجازه نمیدهد از یک اثر فنی چشمگیر فراتر برود و به اثری عمیقتر تبدیل شود. این سریال، حس ترس را بارها در بیننده ایجاد میکند اما نمیتوان گفت که بهمعنای واقعی کلمه «ترسناک»، «دلهرهآور» یا درنهایت، «رضایتبخش» است.
گرچه استفاده از نام نایت شیامالان ترفندی برای جذب بیننده بوده، او اولین قسمت ترسناک سریال «خدمتکار» و قسمت ناامیدکننده یکی ماقبل از آخر را کارگردانی کرده است؛ البته در نظر داشته باشید که نویسنده و سازنده اصلی سریال «خدمتکار»، تونی باسگلوپ (کارگردانی سریال «هتل بابل») است. این سریال، داستان دوروتی ترنر (با بازی لورن آمبروز) و شان ترنر (با نقشآفرینی توبی کبل) را روایت میکند؛ یک زوج ثروتمند فیلادلفیایی. دوروتی، یک گزارشگر محبوب تلویزیون و شان، یک آشپز و مشاور تغذیه شناختهشده و مورداحترام است. خانه آنها، یک عمارت آجرنمای قهوهای فوقالعاده زیباست که البته صدای غژغژ کفپوشهای چوبیاش درآمده. زمانی که نوزاد پسر این خانواده از دنیا میرود، صدای شکستن پیوند ازدواج آنها بهگوش میرسد و بهویژه دوروتی تحت فشارهای روحی قرار میگیرد؛ او با کمک یک عروسک شبیه نوزاد انسان، بهسختی میتواند روحیه خود را حفظ کند. صورت عروسک، به شکل ترسناکی شبیه به نوزاد از دنیا رفته است و دوروتی با این عروسک مانند فرزندش جریکو رفتار میکند.
داستان تا اینجا بهاندازه کافی آزاردهنده هست، تا این که لین ۱۸ ساله (با بازی نل تایگر فری) با رفتار عجیب و ترسناکش هم به ماجرا اضافه میشود؛ پرستار بچهای که آقا و خانم ترنر برای مراقبت از کودکشان استخدام میکنند. بعد از این، همهچیز واقعا پیچیده، عجیب و غیرطبیعی میشود.

چرا تماشای سریال «خدمتکار» جذاب است؟
سریال «خدمتکار»، تاریکترین و دلهرهآورترین فضایی را دارد که اپل تیوی پلاس تاکنون سعی بر خلق کردنش داشته است؛ ولی این تاریکی، در محدوده درجهبندی PG-13 قرار میگیرد؛ سریالی با یک زبان روایت حیرتآور و تاثیرگذاری فراوان.
این سریال تا حدودی یادآور فیلم «مستاجر»، فیلم «بچه رزماری» و فیلم «دستی که گهواره را تکان میدهد» است که باعث میشود سوالات مهم زیادی در سراسر مدت تماشای سریال در ذهن بینندگان شکل گیرد. آیا با ذهنی روبرو هستیم که مستعد هذیانگویی و ایجاد توهم است؟ آیا مسائل فوق طبیعی در داستان دخیل هستند؟ آیا داستان به موضوعات مذهبی یا معجزه آفرینی اشاره میکند؟ یا با چیزی منطقیتر، محاسبهگر و شیطانی روبرو هستیم؟
گاهی اوقات ممکن است شخصیتهایی فرعی وارد روایت داستان شوند و یا از آن بیرون روند ولی تعداد شخصیتهای اصلی سریال «خدمتکار» بسیار اندک است. اجرای آمبروز بسیار قدرتمند، تاثیرگذار و مناسب زنی است که زندگیاش قبلا جلوی دوربین بوده و حالا باید جلوی دیوانگی خود را بگیرد. از طرف دیگر، کبل در نقش شان، بازی آرامتر و غیرمنتظرهتری دارد و از بسیاری کلیشههای آشنا که در این ژانر به مردان نسبت داده میشود فاصله میگیرد. تایگر فری را در سریال «تاجوتخت» در نقش میرسلا با موهای بلند بلوندی میشناختیم که روی شانههایش ریخته بود، ولی در اینجا ظاهر متفاوتی دارد و به هر طریقی که داستان حکم کند یک بازی غمناک، غیرمطمئن و کاملا غیرقابل پیشبینی از خود بهجا میگذارد. عضو چهارمی که به تیم شخصیتهای اصلی داستان اضافه میشود تا انرژی و طنز را به آن تزریق کند، جولیان با بازی روپرت گرینت است؛ برادر الکلی دوروتی.

اگر از لحاظ ساختاری به سریال «خدمتکار» نگاه کنیم، مانند یک تمرین سخت و با دقت سنجیده شده برای ایجاد یک فضای داستانی ناراحتکننده است. تقریبا تمام ماجرای سریال، در خانه خانواده ترنر رخ میدهد؛ خانهای که با مهارت توسط یک طراح تولید حرفهای فضاسازی شده و بیرون رفتن شخصیتها از خانه بهصورت خلاصه و تنها در حد یک یا دو ساختمان آنطرفتر است. زمانی که شخصیتها مجبور هستند که از خانه بیرون بروند، توسط دوربین فیستایم آیفون، آیپد و مکبوک با افراد داخل خانه صحبت میکنند. در لیست نام کارگردانان سریال که با شیامالان شروع میشود، نام افرادی مانند دانیل سکهایم، نیمرود آنتال و لیزا برولمن به چشم میخورد. آنها در درون این عمارت مسکونی، ترس از فضاهای تنگ را به وجود میآورند؛ مکانی که چارچوب دربهای آن مانند ساختمانهای سبک گوتیک است، لامپهایی که طوری قرار گرفتهاند که تغییر ناگهانی سایهها را ایجاد کنند و یک انباری نگهداری از شراب بسیار شایسته تحسین دارد؛ تحسینبرانگیز بهاندازه ستارههای داستان و تاثیری که روی بیننده میگذارند.
فیلمبردار سریال، مایک گیولاکیس، با ثبت تصاویر جذاب و درخشان از مهارتهای آشپزی شان، فضای رعبآور سریال را به سمت تعادل میبرد: غذاهایی که مواد اولیه و نحوه آمادهسازی آنها، منعکسکننده فضای داستان است؛ سریال «خدمتکار»، نمایشی نادر است که درآنواحد، هم تهوعآور و هم اشتهاآور است. موسیقی متن ترور گورکیس، در تحریک این احساسات بیتاثیر نیست؛ احساساتی که بین سادگی یک لالایی و ترکیب آزمایشی صداهای ناهنجار قرار میگیرد.
گرچه باید گفت سریال «خدمتکار» بابت تمام جنبههای زیباییشناختی مینیمالیستیاش، یک فیلم ۹۰ دقیقهای است که به ۱۰ قسمت نیمساعته کش داده شده است. درواقع «خدمتکار»، یک قسمت از سریال «نیمهروشن» است و میتوان به فهرستی عظیم از عناصر اشاره کرد که معرفی شدند ولی هرگز به آنها پرداخته نشدند.
این سریال، با توجه به قرارگیری نام شیامالان در کنارش، خود را در ژانر معمایی مطرح میکند و احتمالا با ایجاد انتظار پیچشهای بزرگ داستانی در ذهن بیننده، از او دلجویی میکند؛ ولی باید گفت که تقریبا تمامی این پیچشهای داستانی به هدف خود نمیرسند.
از مشکلات سریال میتوان به این نکته اشاره کرد که تصویر دقیقی از افسردگی پس از زایمان یا مکانیسمهای آزاردهنده روانی مقابله با اختلال شخصیت چندگانه ارائه نمیکند؛ همانطور که میدانید، مورد دوم، در فیلم «شکافته» شیامالان به خوبی نمایش داده شده است و شاید بر اساس این استدلال منطقی بتوان به شیامالان توصیه کرد که دیگر از بیماری روانی بهعنوان یک عنصر پیشبرنده داستان در تریلرهای کیفیت پایین استفاده نکند.

درک منطقی حداقل نیمی از تصمیمهای مهم شخصیتها تقریبا غیرممکن است و نمیتوان مطمئن بود که کدامیک از این بیثباتیها محصول روانشناسی اشتباه سریال و کدامیک، بخشی از اشتباه ساختار روایتی است.
مسالهای که رضایتبخش به نظر میرسد، تلاش و تفکر درباره اهمیت غذا در این سریال است؛ نکتهای که Molecular gastronomy (زیر رشتهای در علوم غذایی که تغییرات شیمیایی و فیزیکی مواد غذایی را در آشپزی بررسی میکند.) را موازی شیوه عمل سینمای وحشت قرار میدهد؛ یعنی به مسیر اشتباه هدایت کردن و تردستی، گول زدن و دستکاری سکانسها. پس از پخش ۱۰ قسمت از سریال «خدمتکار»، با آن بیشتر بهعنوان یک نمایش غذا با بازی یک کودک مرده ارتباط برقرار خواهید کرد تا نمایش یک کودک مرده با مقدار غیرعادی صحنههای آشپزی.
جالب است بدانید که برخی افراد ادعا میکنند سریال «خدمتکار»، معادل تلویزیونی و آمریکایی یکی از بهترین فیلمهای بلند امسال یعنی «انگل» بونگ جون-هو است. داستانهای این دو، بدون شک در ارتباط با یکدیگر و در یک جهت مستقیم قرار نمیگیرند، ولی شاهد شباهتهایی هستیم مانند نگاه هجوآمیز و دردناک در مورد پوچی رفاه، جابهجایی طبقاتی (از یک طبقه اجتماعی به طبقه بالاتر رفتن) گمراهکننده، آلرژیهای غذایی غیرمحتمل و اهمیت یک زیرزمین بازسازیشده؛ شباهتهای سریال «خدمتکار» و فیلم «انگل» بدون شک در آینده موضوع تحقیق و مقالات سینمایی قرار میگیرند.
ریتم سریال بسیار سریع است؛ بنابراین تعجبی ندارد که ریزش مخاطب داشته باشد. وقتی سه قسمت آزمایشی بهصورت متوالی پخش شدند و تماشاگران مجبور بودند برای تماشای قسمت چهارم یک هفته صبر کنند، نارضایتیهایی به وجود آمد.همچنین، فصل اول در دو قسمت نتیجهگیری شد و به بسیاری از سوالات پاسخ نداد تا بینندگان خشمگین به دو دسته تقسیم شوند: یا خواهان ساخت فصل دوم باشند یا کلا آن را کنار بگذارند. با همه اینها، «Servant» سریالی جذاب است که تماشایش توصیه میشود.

منبع: Hollywood Reporter
عالی بود یکی از بهترین سریالهااایی که دیدم حتما ببینید
سلام خسته نباشید فقط ۱۰ قسمتهه/؟