اگرچه کوئنتین تارانتینو هیچگاه فیلمسازی پرکار نبوده، اما قطعاً یکی از تاثیرگذارترین کارگردانان تاریخ است.
اگرچه کوئنتین تارانتینو هیچگاه فیلمسازی پرکار نبوده، اما قطعاً یکی از تاثیرگذارترین کارگردانان تاریخ است. اگر بنا به گفته خودش، دو قسمت فیلمهای «بیل را بکش» را یک اثر در نظر بگیریم، او پس از فیلم «سگهای انباری» محصول سال ۱۹۹۲، نُه فیلم بلند را کارگردانی کرده است. دومین اثر موفق تارانتینو، «داستان عامهپسند» محصول سال ۱۹۹۴، اثری ماندگار بر سینمای آمریکا باقی گذاشت؛ این فیلم، بهاحتمالزیاد تاثیرگذارترین اثر سینمایی دهه ۹۰ است. سالهای زیادی از زمان ساخت آن میگذرد اما «پالپ فیکشن»، هیچگاه کهنه و تکراری نشد. اکران «روزی روزگاری در هالیوود» ثابت کرد که با یکی دیگر از بهترین فیلم های تارانتینو مواجه هستیم؛ میخواهید بدانید چرا؟ با فیلیمو شات همراه باشید.
«روزی روزگاری در هالیوود» شاید لذتبخشترین، سرگرمکنندهترین و از لحاظ بصری هیجانانگیزترین اثر تارانتینو تا به امروز باشد. مطمئناً او تمام تجربیات دوران حرفهای خود را در این فیلم بهکار گرفته است تا اثرش در صدر لیست بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۹ قرار گیرد. کارگردان، در این فیلم فوقالعاده بلیت تماشای شهری با چراغهای همیشه روشن را به تماشاگران هدیه میدهد. او، با رویایی دلپذیر تنهایمان میگذارد؛ رویایی که ممکن است برای بسیاری از ما، با فریادی خفهشده در گلویمان به اتمام برسد. در ادامه، با ۸ دلیل به شما ثابت میکنیم که تماشاگر یکی از بهترین فیلم های تارانتینو خواهید بود:
۸- یکی از قویترین فیلمنامههای کوئنتین تارانتینو

داستان فیلم در سال ۱۹۶۹ روایت میشود؛ درست قبل از جنبش هالیوود جدید که صنعت فیلمسازی را تغییر داد. جدیدترین فیلم تارانتینو، بر سه شخصیت درمانده تمرکز کرده است؛ ریک دالتون (با بازی لئوناردو دیکاپریو)، یک بازیگر تلویزیونی که پس از اتمام یک سریال وسترن برای مدتی طولانی پیشنهاد بازی در هیچ فیلمی را نداشته است. او همزمان با بحران میانسالی، باید با مشکلات حرفه شغلیاش نیز کنار بیاید. نفر دوم، کلیف بوث (با نقشآفرینی برد پیت)، بهترین دوست و بدلکار دالتون است؛ و نفر سوم، شارون تیت (با بازی مارگو رابی) که از هردوی آنها بدشانستر است. شارون، یک ستاره واقعی در حال ظهور بود که زندگی و حرفه شغلیاش به طرزی فجیع در ۹ آگوست سال ۱۹۶۹ بهدست اعضای خانواده منسون نابود شد.
فیلمنامه تارانتینو، که بسیاری از شخصیتها و داستانهای معروف هالیوود را به تصویر میکشد؛ بهگونهای که پس از تماشای آن، به یاد فیلمهایی همچون «همهچیز درباره ایو» محصول ۱۹۵۰ و «سانست بلوار» محصول ۱۹۵۰ خواهید افتاد. او زمان زیادی را صرف کنترل شخصیت خودخواه افراد مشهوری میکند که راه خود را برای اعتیاد به مواد مخدر و شهرت پی گرفتهاند. فیلمنامه، سرشار از ارجاعات به فرهنگعامه و تزئینات کودکانه برای سرگرم کردن تماشاگران است؛ چیزی که برای خود او نامتعارف محسوب میشود. میدانیم که تارانتینو عاشق سینما است، مردمی را که فیلم میسازند دوست دارد و همچنین شهری را خانه خود میداند که صنعت سرگرمی، محور اصلی آن است.
او همچنین به برخی از روشهای سنتی اثباتشده احترام میگذارد: ارائه یک داستان عاشقانه پر زرقوبرق، نمایش پر آبوتاب افسانههای قدیمی، ترس از هیپیها و تهدید هشداردهنده اما زیرکانه درباره خونریزیهای وحشیانه. فیلمنامه تارانتینو همانند اشعار یک پیرمرد خوشصحبت، دوران مبهمی از هالیوود را روایت میکند و درعینحال همانند یک فالگیر ماهر، نشانههایی از پایان این دوران سیاه ارائه میدهد.
۷- نمایش واقعیت لسآنجلس

درباره کسی مانند تارانتینو که در هالیوود بزرگ شده است، اصلا تعجبآور نیست که یک لسآنجلس رویایی و رمانتیک را در ذهن داشته باشد. این فیلم همانند «شورش بیدلیل» محصول ۱۹۵۵، «خداحافظی طولانی» محصول ۱۹۷۳یا «برشهای کوتاه» محصول ۱۹۹۳، با حسی واقعی درباره مکان و روابط، یک تصویر کمنظیر از لسآنجلس ارائه میدهد؛ هالیوود نیز همانند کاراکترهای فیلم (بوث، دالتون یا تیت)، شخصیتپردازی شده است.
بنابراین بسیاری از لذتهای منحصر به لسآنجلس در یکی از بهترین فیلمهای تارانتینو به تصویر کشیده شده اند: سرخوشی رانندگی در آزادراههای شهر؛ از خود بیخود شدن در مهمانیها؛ پرسه زدن در محوطه استودیوهای بزرگ؛ خیره شدن به ستارههای هالیوود در هر تقاطع؛ قدم زدن در بلوار هالیوود با پایبرهنه و تماشای هیپیهای عجیبوغریب؛ حس گرمای تابش تابلوهای نئونی؛ تکاپوی سینماها در هر گوشه شهر که همانند جواهری درخشان شهر را مزین کردهاند؛ ازدحام جمعیت حول ستارههای مشهور و صحبت با آنها.
از فیلمبرداری ماهرانه رابرت ریچاردسون تا طراحی صحنه بینقص باربارا لینگ، «روزی روزگاری در هالیوود» مجموعهای از جزئیات شفاف و ملموس آن دوره زمانی است؛ دلیلی دیگر برای اثبات این موضوع که با یکی از بهترین فیلم های تارانتینو مواجه هستیم.
۶- تمرکز روی شخصیتها، نه ساختار داستان

تارانتینو پس از دهه ۱۹۹۰، اصطلاح «فیلمهای وقتگذرانی» را برای ترسیم بهتر هدف خود پس از فیلم «جکی براون» ابداع کرد؛ در این نوع فیلمها، طرح کلی داستان «وقتگذرانی با شخصیتهای بهیادماندنی» است. «روزی روزگاری در هالیوود» بیشتر درباره آخرین روزهای یک دوره مهم و مردم خوشحال و ناراحت آن دوره است.
آنها همگی قربانی شرایط هستند. اگرچه به نظر میرسد خانواده منسن ماجرا را به سمت پایانش سوق میدهند، اما هنوز هم این شخصیتها هستند که فیلم را تعریف میکنند. شارون تیت، مشغول بازی در فیلمهای سینمایی است، بوث و یک دختر جذاب (با بازی مارگارت کوالی) سر از مزرعه اسپان درمیآورند (جایی که اتفاقی پیشبینینشده رخ خواهد داد) و دالتون در یک سریال تلویزیونی بهعنوان بازیگر میهمان حضور پیدا میکند و مدام به فکر آیندهاش میافتد.
این فیلم، ما را به روشی خاص در یک برهه زمانی و مکانی ویژه با چند شخصیت آشنا میکند؛ شاید اتفاق خاصی در ماه فوریه رخ ندهد اما اتفاقات داستان حاکی از آن هستند که در ماه آگوست اتفاقی بسیار ناراحتکننده و وحشتناک رخ خواهد داد.
۵- توجه به جزئیات؛ پیوند به دیگر فیلمهای تارانتینو

هواداران تارانتینو بیشک متوجه پیوندهای موجود در سرتاسر این فیلم به دیگر آثار او خواهند شد: شخصیتها دائماً سیگارهای مارک رد اپل میکشند؛ برندی خیالی که در کل فیلم مورداستفاده قرار گرفته است. اگر به قسمت تیراژ پایانی فیلم نگاه کرده باشید (کاری که همیشه باید بکنید) بازی دالتون در یک تیزر تبلیغاتی متعلق به شرکت رد اپل را خواهید دید. همچنین، برای کسانی که توجه زیادی به فیلم داشتهاند، معلوم میشود که دالتون در چند فیلم وسترن اسپاگتی به کارگردانی آنتونیو مارگریتی بازی میکند؛ نام مستعاری که گروهبان دانویتز (با نقشآفرینی الی راث) در فیلم «حرامزادههای لعنتی» محصول سال ۲۰۰۸ از آن استفاده میکرد.
علاوه بر این، اکثر بازیگران جزو گروه بازیگران همیشگی تارانتینو هستند؛ بهغیراز دیکاپریو و پیت که مجدداً با او همکاری کردهاند، بازیگرانی همچون زویی بل، بروس درن، مایکل مدسن، مونیکا استاگز، جیمز رمار و کرت راسل نیز قبلاً در فیلمهای او بازی کرده بودند. تیم راث نیز در یک سکانس از این فیلم ایفای نقش کرده اما متاسفانه در تدوین نهایی این صحنه حذف شده است. برای تایید این موضوع که با یکی از بهترین فیلم های تارانتینو روبهرو هستید، به دلیل احتیاج دارید؟
۴- بازیگران مشهور در نقش شخصیتهای خیالی و واقعی

«روزی روزگاری در هالیوود» پر از ستارگان سینما است. اگرچه وجود ستارههای دنیای بازیگری در یک فیلم، ضامن برنده شدن جوایز نیست، اما حضور آنها مخاطب را سرگرم میکند. بازی آنها در نقش شخصیتهایی که مربوط به گذشته هستند نوعی قصهگویی در مورد تاریخ است و این موضوع برای تماشاگران جذاب خواهد بود.
همانطور که قبلا گفتیم، مارگو رابی نقش شارون تیت را ایفا میکند. شما همچنین میتوانید نشانههایی از خانواده منسن را پیدا کنید. از دیگر بازیگرانی که نقش شخصیتهای واقعی را ایفا کردهاند میتوان به امیل هرش در نقش جی سبرینگ، سامانتا رابینسون در نقش آبیگیل فولگر و کاستا رونین در نقش وویتک فرایکوفسکی اشاره کرد.
همچنین در یکی از صحنهها میتوانیم چارلز منسن (با بازی دیمون هریمن) را ببینیم. در چند صحنه نیز هواداران او نشان دادهشدهاند؛ تکس واتسون (با بازی آستین باتلر)، سوزان آتکینز (با بازی میکی مدیسون)، پاتریشیا کرنوینکل (با بازی مدیسن بیتی) و لیندا کاسابیان (با بازی مایا هاوک). البته لیندا کاسابیان بعدها از این گروه جدا و در زندگی واقعی، به یکی از شاهدان اصلی ماجرای قتل شارون تیت تبدیل میشود. از دیگر اعضای خانواده منسن که در فیلم به تصور کشیده شدهاند میتوان به کلم گروگان (با بازی جیمز لندری هبرت) و اسکوییکی فروم (با بازی داکوتا فانینگ) اشاره کرد.
شخصیتهای مشهور دیگری همچون بروس لی (با بازی مایک مه)، استیو مککوئین (با بازی دیمین لوئیس)، رومن پولانسکی (با بازی رافائل زاویروچا)، جیمز استیسی (با بازی تیموتی الیفنت)، وین موندر (با بازی لوک پری)، میشل فیلیپس (با بازی ربکا ریتنهاوس)، ماما کاس (با بازی ریچل ردلیف) در فیلم حضور دارند. یکی از صحنههای طنز مرموز فیلم مربوط به بازی بروس درن در نقش مزرعهدار و مالک استودیو جورج اسپان است. از دیگر بازیگران برجسته این فیلم میتوان به ربکا گیهرات، کلو گولگر، آل پاچینو و جولیا باترز اشاره کرد.
۳- بازی بینظیر برد پیت

اگر هنوز برایتان شفاف نیست، بار دیگر باید بگوییم که «روزی روزگاری در هالیوود» یک فیلم بازیگر محور است. در حالی که دیکاپریو در نقش دالتون همانند تنه اصلی یک درخت، داستان ستاره ای در حال افول را روایت میکند و ما با دیدن او نگاهی غمانگیز به ناامنی و نفس خود داریم، برد پیت در نقش بوث (که بدلکار دالتون است)، همانند میوه این درخت خودنمایی میکند.
کلیف بوث، نقشی بسیار بیشتر از بدلکار دالتون را ایفا میکند؛ او گاهی اوقات به راننده شخصی یا دستیار او نیز تبدیل میشود اما در مهمترین جایگاه، کلیف بهترین دوست دالتون است. به نظر میرسد که او با کمی تلاش میتواند چیزی را که دالتون تنها در جلوی دوربین قادر به تظاهر آن است، در دنیای واقعی انجام دهد. درهرصورت، این بوث است که با لودگی و اعتمادبهنفس بروس لی را با خود همراه میکند. مبارزه او با افراد خانواده منسن در مزرعه اسپان نیز یکی دیگر از جنبههای قهرمانی او را به رخ بیننده میکشد. با گذشت زمان، این بوث است که تحسین شما را برمیانگیزد.
اگرچه نمیتوانیم در این مطلب کوتاه، بهطور عمیق به این مبحث بپردازیم اما باید بگوییم که بوث به علت قتل احتمالی همسرش بدنام شده است؛ یکی از بهترین فیلم های تارانتینو ، با داستانی سرشار از ابهام روایت میشود؛ داستانی که در آن ممکن است بوث با توجه به گذشته تاریک رستگاری بخشش، دلایلی برای این کار داشته باشد.
۲- «روزی روزگاری در هالیوود» در قالب تاریخچه تجددخواهی

همهجا بیان شده است که این فیلم، یک داستان رویایی از شهر لسآنجلس است؛ قطعاً همینطور است اما این فیلم، فقط یک رویا نیست. این موضوع که تارانتینو در انتهای فیلم چطور از رویا بیدارمان میکند، کمتر مطرح میشود. اجازه دهید به افراطیترین جنبههای تجددخواهی فیلم نگاهی کنیم:
مارگو رابی در نقش شارون تیت و امیل هرش در نقش جی سبرینگ، در نحوه نمایش صفات انسانی دو نفری که در سرتاسر جهان به چشم قربانیان قتل به آنها نگاه میشود بازی فوقالعادهای ارائه دادهاند. این فیلم چهرهای گرم، کمی احمقانه و همیشه صمیمی از شارون به تصویر کشیده است. همانند شارون، تماشاگر نیز با سینما اغوا میشود. زمان و مکان این حادثه تلخ از دسترس ما خارج شده است؛ اما شاید، تنها شاید، بتوانیم با یک قلب بسیار سخاوتمند، او و خودمان را نجات دهیم.
۱- بنا بر گفته شخص کوئنتین تارانتینو

اولین نمایش «روزی روزگاری در هالیوود» در ۲۱ می ۲۰۱۹ در فستیوال فیلم کن بود. تارانتینو در این فستیوال، همزمان با تبلیغ فیلم باید صدها مصاحبه انجام میداد. در اینجا یک نقلقول کوتاه از او در مصاحبه با مایک فلمینگ اشاره میکنیم که به نقش شارون تیت در داستان میپردازد:
«اگرچه هدف من، ساخت یک فیلم از داستان زندگی شارون تیت نبود اما قصد داشتم نشان دهم که او چه شخصیتی داشت. هنگامیکه در مورد او تحقیق میکردم، شخصیت او بیشازحد خوب و غیرواقعی توصیف شده بود. او افراد زیادی را میشناخت، بنابراین گزارشهای شفاهی زیادی در موردش وجود دارد. به نظر میرسید که شارون بیشازحد برای این دنیا شیرین و مهربان بوده است.»
«با شناخت بیشتر او، من شخصیتش بهعنوان یک انسان را تحسین میکردم. بنابراین حس کردم باید وقت بیشتری برای او اختصاص دهم: زیرا این کار هم آموزنده و هم لذتبخش خواهد بود. داستان من راجع به شارون نبود و قصد نداشتم که او فیلمم را جلو ببرد. این تنها یک روز از زندگی آنها بود. یک روز از زندگی هر سه آنها (دالتون، بوث و تیت)؛ آن شنبه در ماه فوریه. من تنها یک روز از زندگی او، رانندگی در کنارش، انجام کارها و تنها بودن با او را نشان دادم. فکر میکنم این میتواند خاص و پر مفهوم باشد؛ میخواستم شما شارون و نحوه زندگی کردنش را ببینید. قصد نداشتم داستانهایی را دنبال کنم که گفته شده بود؛ فقط میخواستم زندگی و حیاتش را نشان دهم.»
در همین مصاحبه، کارگردان بر ویژگیهای بسیاری تاکید میکند؛ همه اینها، دلایلی برای تایید این دیدگاه هستند که «روزی روزگاری در هالیوود» یکی از بهترین فیلم های تارانتینو است.

منبع: Taste of Cinema