جیمز فری که تمام زندگیاش را گرفتار مواد مخدر بوده است، به اجبار به یک مرکز بازپروری فرستاده میشود.
جیمز فری (با بازی آرون تایلر-جانسون) که تمام زندگیاش را گرفتار مواد مخدر بوده است، به اجبار به یک مرکز بازپروری فرستاده میشود و در آنجا، حقایقی ناخوشایند پیش رویش قرار میگیرند؛ این آخرین فرصت اوست تا بر اوضاع وخیم روحی و جسمیاش غلبه کند و شرایط را تغییر دهد. در فیلیمو شات به بررسی فیلم یک میلیون قطعه کوچک پرداختهایم.
فیلم «یک میلیون قطعه کوچک»، با اتفاقی بزرگ شروع میشود؛ جیمز، الکلی و معتاد به کراک (با بازی آرون تایلر-جانسون)، با مصرف بیشازحد مواد در هواپیما دچار وضعیت بحرانی میشود. او در وضعیت اسفناکی است: کبود، زخمی، ناامید و رقتانگیز؛ یک افتضاح بهتماممعنا. تایلر-جانسون، در فیلمی که فیلمنامه آن را با همکاری سم تایلر-جانسون نوشته است، با اختلاف بهترین بازی عمر خود را ارائه میکند و در طول مدتزمان نمایشش، حتی برای لحظهای دچار لغزش نمیشود؛ برای مثال، جیمز مجبور میشود دندانش را بدون بیحسی عصبکشی کند و دردهای فیزیکی دیگری هم میکشد که هرکسی با تماشای آنها به خود میلرزد. تسلط تایلر-جانسون، تماشاگر را همراه و در عذاب و رنج جیمز شریک میکند.
فیلم Rest Stop ساخته میشود؛ داستان کوتاه استیون کینگ راهی سینما خواهد شد

هرچه شرایط جیمز بهتر میشود، فیلم بیشتر به سراشیبی میافتد؛ بدون اینکه از مونولوگهای ملودرام ترسی داشته باشد یا از احساساتی بودن خجالت بکشد. این فیلم در ابتدا ادعا داشت که بر اساس یادداشتها و خاطرات سال ۲۰۰۳ جیمز فری ساخته شده است اما درنهایت مشخص شد که چندان هم به متن خاطرات پایبند نیست و در موارد بسیاری، با واقعیت تناقض دارد. البته داستان واقعی این وضعیت درمقایسه با فیلمنامه اقتباسشده، بسیار جذابتر است: تماشای این که ببینید کسی «برنامه ۱۲ قدم» را طی میکند تا از اعتیاد رهایی یابد، چندان دراماتیک نیست و شاید حضور فری بهعنوان تهیهکننده اجرایی در این پروژه، توضیح دهد که چرا به جای این داستان پر از تحریف، توضیح دقیقتری از کل ماجرا ارائه نشده است: شرحی خلاقانهتر از چیزی که در ذهن او جریان داشته است، هم در زمان اتفاق افتادن حوادث و هم در زمان یادآوری آنها، میتوانست بسیار روشنکنندهتر و جالبتر باشد.
در فیلم یک میلیون قطعه کوچک که زمینه پرداختن به مسائل بغرنج زیادی را دارد، شاهد روایت ماجرای یک بازپروری سرراست هستیم که پس از آغازی دراماتیک، داستانی کسالتبار را تعریف میکند و در آن، حوادث زیادی اتفاق نمیافتد. این فیلم، خصوصا در مقایسه با سریال تلویزیونی «پاتریک ملروز»، چیزی برای عرضه ندارد؛ «پاتریک ملروز» هم اقتباسی از یک رمان به قلم ادوارد سنت آبین است که در آن مسئله اعتیاد، بهعنوان سکوی پرتابی برای ورود به دل ماجراهای غیرمنتظره و تاثیرگذار مطرح میشود.
این فیلم پر از گرما و عشق است، اما اگر مسائل احساسی آن را حذف کنیم، چیز زیادی برای عرضه باقی نمی ماند؛ درواقع، با فیلمی خوشساخت مواجه هستیم که نمیتوان در وصف آن چیز بیشتری گفت. بهجز معدود صحنههایی که شکوفایی سبک فیلمسازی کارگردان را نمایش می دهند، نکته جدیدی که قبلا ندیده باشیم ارائه نمیشود و فیلم، زیر بار محافظه کاری خود خم میشود.
منبع: Empire Online