معرفی انیمه آرسن لوپن: قلعه کاگلیوسترو

جیمز باندِ هایائو میازاکی

نسترن پارسا شریف به‌روزرسانی: ۶ بهمن ۱۴۰۱

معرفی انیمه آرسن لوپن: قلعه کاگلیوسترو Lupin the 3rd: Castle of Cagliostro

انیمه آرسن لوپن: قلعه کاگلیوسترو (۱۹۷۹) به‌عنوان اولین تجربه کارگردانی میازاکی شناخته می‌شود. این انیمه ادامه‌ای بر فرنچایز لوپن سوم ساخته مانکی پانچ است که با کمی تغییرات از جانب میازاکی نوشته و کارگردانی شده است. یوجی اونو، موسیقی انیمه قلعه کاگلیوستر را خلق کرده است.

در سال ۱۹۷۹ هایائو میازاکی، استودیو نیپون را در حالی ترک می‌کند که انیمه سریالی آن‌شرلی با موهای قرمز در حال تولید است. او برای شروع مسیر شخصی خود و رشد چشمگیری که سال‌ها بعد جهان شاهد آن بود، پروژه نیمه کاره و بسیار موفقش را در نیپتون رها می‌کند و برای کارگردانی انیمه آرسن لوپن: قلعه کاگلیوسترو Lupin the 3rd: Castle of Cagliostro به تلکام انیمیشن فیلم می‌رود. آرسن لوپن: قلعه کاگلیوسترو قدم اول میازاکی برای رسیدن به استودیو شخصی و سپس تبدیل شدن به یکی از بنیانگذاران استودیو جیبلی شد.

بهترین انیمه های ژاپنی سینما

در تمام مسیر نویسندگی و کارگردانی میازاکی می‌شود مسیری که او در کودکی طی کرده را تماشاگر بود. پدر هایائو مدیر هواپیمایی میازاکی بود و در این صنعت بسیار موفق بود. تاثیر شغل پدر میازاکی را می‌شود در تمایل و علاقه شدید هایائو به پرواز دید. در انیمه قلعه متحرک هاول، سرویس دلیوری کی‌کی، نایوشیکا از دره باد و از همه مهم‌تر انیمه تحسین برانگیز وقتی باد برمی‌خیزد. مادر میازاکی در سال‌های جوانی‌اش رنج بیماری سختی را تحمل می‌کرده است. مادرش زنی روشنفکر و بوده که عرف و عادت‌های معمول جمع را به چالش می‌کشیده است، می‌شود همین تجربه از زندگی میازاکی را در انیمه همسایه من توتورو دید.

هایائو میازاکی، نابغه‌ای در نوشتن و کارگردانی انیمه‌های ژاپنی است. صنعت انیمه ژاپن مسیر هموار و به‌نام شده خود را تا حدود زیادی مدیون این انسان توانمند است. او پس از تولید انیمه شهر اشباح، جهان را مشتاق تماشای انیمه‌های ژاپنی کرد و مسیری نو را برای کارگردان‌ها و انیماتورهای جوان کشورش به‌وجود آورد. هایائو میازاکی نویسنده و کارگردانی قابل است که رنج مردمش را به زیبایی به تصویر می‌کشد. او مشتاق حیات آدمی در صلح و آرامش است و این آرزویش را در اکثر انیمه‌های او شاهدیم.

خلاصه داستان انیمه آرسن لوپن: قلعه کاگلیوسترو

انیمه آرسن لوپن: قلعه کاگلیوسترو با تعقیب و گریز وولف و همراهش آغاز می‌شود. آن‌ها پول کلانی را دزدیده‌اند، ماشین‌های پلیس را دستکاری کرده‌اند و حالا در حال فرار هستند که متوجه می‌شوند تمام پول‌هایی که ربوده‌اند تقلبی است.

وولف از فهمیدن این نکته نه تنها ناراحت نشده که با ذوقی بسیار به سمت نشانه‌ای که در ذهنش روشن شده است، می‌رود. در این مسیر آن‌ها به سرزمینی کم جمعیت می‌رسند و خودشان را توریست معرفی می‌کنند اما ناگهان در مسیر گردش‌شان درگیر تعقیب و گریزی هیجان‌انگیز می‌شوند. دختری که لباس عروس بر تن دارد درحال فرار کردن از دست ماشینی است که چند مرد مصلح در آن نشسته‌اند. وولف به دخترک کمک می‌کند و هیجان انیمه از همین لحظه شروع می‌شود.

دخترک شاهزاده‌ای است که به اجبار قرار است با کونت ازدواج کند. این ازدواج سال‌ها پیش برنامه‌ریزی شده و زمینه‌ساز پیدا شدن گنجی گران است که کونت به‌شدت مشتاق پیدا کردن آن است. او آدم خوبی نیست و ثروت آبا و اجدادی آن‌ها از طریق چاپ انبوه اسکناس به‌دست آمده است. آن‌ها از این طریق رهبران سیاسی دنیا را تحت تسلط خودشان درآورده‌اند و یک امپراطوری مخوف و مخفی را فرمان‌روایی می‌کنند.

وولف در تلاش است که شاهزاده را از چنگ کونت بیرون بکشد و یک کارآگاه باهوش نیز در این مسیر به‌صورت موقت او را همراهی می‌کند. اما کونت حمایت رهبران سیاسی دنیا و مجهزترین صلاح‌ها را در اختیار دارد، آیا وولف موفق می‌شود مسیرش را به سمت موفقیت سوق دهد یا مغلوب کونت خواهد شد؟

نقد انیمه آرسن لوپن: قلعه کاگلیوسترو

انیمه آرسن لوپن: قلعه کاگلیوسترو را اگر با نام میازاکی در مقام کارگردان نشناسید، ممکن نیست از مسیر قصه یا شیوه صحنه‌پردازی و نقاشی‌های آن به نام میازاکی برسید. این انیمه با وجود اینکه در قصه اصلی دست برده و به مانگایش چندان وفادار نبوده، ماجرایی قابل پیگیری و تماشایی دارد. شروع خوب، اوج داستان و پایان نسبتا مناسب از ویژگی‌های مثبت این انیمه‌اند.

اما کلیشه خیر و شر، تلف شدن آدم بده و رو شدن دست حمایت کننده‌های او کمی ضعیف پیش می‌رود. در بعضی صحنه‌ها حتی می‌شود به شیوه انیماتوری آن خرده گرفت. انگار قد و قواره کونت در لحظاتی که در برج ساعت گرفتار شده است بسیار کوچکتر از زمانی است که به‌عنوان مردی تنومند معرفی شده و مقابل وولف قرار می‌گیرد. همچنین شخصیت‌هایی که به وولف کمک می‌کنند بسیار کم معرفی شده یا حتی معرفی نمی‌شوند.

برای مثال مردی که در قصر متروک با او روبه‌رو می‌شود یا سامورایی که سعی در نجات شاهزاده به کمک وولف داد. به‌خصوص دختری که در قصر در شمایل یک کارمند است هیچ‌وقت معرفی نمی‌شود. چرا آنجا بود؟ از چه چیزی پرونده می‌ساخت و حمایت چه کسی یا کسانی را داشت و تجهیزاتش را چطور پنهان می‌کرد؟