قسمت بیست و ششم سریال جیران در اولین روز پاییز ۱۴۰۱ از فیلیمو پخش شد. در این مطلب نگاهی انداختیم به نکات مهم سریال جیران به کارگردانی حسن فتحی در قسمت بیست و ششم.
ذوق زدگی شاه قاجار
بالاخره فرزند پسر شاه قاجار از معشوقهاش جیران تجریشی در قسمت بیست و ششم سریال جیران به دنیا آمد. فرزندی که گویا قرار است معادلات قدرت را به هم بریزد و تمامی دولتمردان نسبت به آینده او و حضورش به عنوان شاه آینده با بیم و حسرت نگاه میکنند. در این میان تنها کسی که نسبت به آمدن پسر جیران به این دنیا خرسند است ناصرالدینشاه قاجار است. او آنقدر نسبت به این اتفاق ذوق زده است که در همان ابتدا نام پدرش محمد شاه را بر او گذاشت و او را نایبالسلطنه معرفی کرد.
خروش خاندان زندیه
سیاوش همان نجیبزادهای است از تبار حکومت زندیه که بعد از سالها بالاخره توسط کفایت خاتون و الیاس پیدا شد و حالا آنها همچون یک رهبر تازه ظهور کرده از او مراقبت میکنند تا به وقتش بتوانند بر علیه حکومت مرکزی شورش کرده و انتقام نسل کشی قاجار نسبت به خاندان زند را به سرانجام برسانند.
خواجهای که خواجه نیست
خواجه روشن با گذشتهای عجیب و نامعلوم یکی از علامت سئوالهای بزرگ دربار قاجار است. این راز سر به مهر بالاخره توسط الیاس باز شد و در قسمت بیست و ششم سریال جیران مشخص شد که روشن در کودکی با واسطه داییاش که مسئول خواجههای دربار است عقیم نشده است. اتفاقی که بزرگترین خطا در دربار قاجار به شمار میرود و کفایت خاتون این دستاویز را از خواجه روشن به عنوان یک گروگان به دست گرفت تا او را مامور به کشتن فرزند جیران کند.
شورش علیه فرزند شاه
هنوز چند روزی از به دنیا آمدن فرزند جدید شاه نگذشته است که تکاپو و ولوله بسیاری در میان خواتین و دولتمردان به راه افتاده است. از طرفی زنان عقدی شاه از اینکه فرزند یک رعیتزاده جانشین شاه شود هراس دارند و از سوی دیگر میرزاآقاخان نوری هم تلاش میکند تا نظر شاه را با جمع کردن تمامی شاهزادههای قجری عوض کند. هر چند شاه با یک تفریح بیموقع تمام برنامههای مادرش مهدعلیا و میرزاآقاخان نوری را نقش بر آب کرد اما به نظر میرسد درباریان برای از بین بردن فرزند جیران و ناصرالدینشاه از هیچ تلاشی فروگذاری نمیکنند.
پایان غمانگیز سلمان و مهد علیا در قسمت بیست و ششم سریال جیران
وفاداری سلمان نسبت به شاه قاجار به مذاق مهدعلیا خوش نمیآید. در ماجرای به دنیا آمدن فرزند جیران و تصمیم شاه مبنی بر اعلام ولیعهدی پسرش محمد میرزا سلمان تنها کسی بود که از این اتفاق حمایت کرد و این اتفاق و ماجراهای مربوط به سیاوش باعث شد رابطه مهدعلیا با او تیره و تار شود و همین موضوع باعث شد مهدعلیا خانه سلمان را ترک کند. همین اتفاق هم باعث شد شازده بصیر بالاخره جرات کند و به صورت غیررسمی به مهدعلیا ابراز علاقه کند. ماجراهای دربار ناصری به جاهای عجیب و غریبی رسیده است و تماشای قسمتهای بعدی کاملا میتواند سرنوشت آدمهای قصه را مشخص کند.