حالا و با تماشای دوباره فیلم رقص در غبار اولین ساخته سینمایی اصغر فرهادی و تمرکز بر نقاط ضعف و قوتی که در متن و ساختار آن دیده میشود، بهتر از قبل میتوان مسیر پیشرفت او و بارقههایی از نبوغش که بعدها در آثاری چون درباره الی و جدایی نادر از سیمین به اوج خود رسید را بررسی کرد. بدون شک، اصغر فرهادی با آن جایگاه غبطه برانگیزش در سینمای ایران که نام و آوازه کشورمان را در بزرگترین رویدادهای هنری جهان طنینانداز کرده است، مطرحترین چهرهای است که برای مردم عادی و حتی آنهایی که سینمای ایران را هم دنبال نمیکنند، نامی شناخته شده است. این جایگاه به ظاهر دست نیافتنی در حالی شکل گرفته که او تاکنون تنها ۹ فیلم بلند ساخته و در اوج پختگی، هر اثرش میتواند بسیاری از نگاهها را به خود معطوف کند.
فیلم رقص در غبار در ادامه فعالیتهای تلویزیونی اصغر فرهادی که نام او را بهعنوان نویسنده مجموعه روزگار جوانی بر سر زبانها انداخت، از همکاری او با دو فیلمنامهنویس دیگر (علیرضا بذرافشان و محمدرضا فاضلی) در اوائل دهه هشتاد شکل گرفت. نگاهی به متن فیلمنامه رقص در غبار، این نکته مهم را دوباره به ما یادآور میشود که ظاهرا در سینمای ایران و در زمینه نویسندگی، کار تیمی به نتایج چندان درخشانی منجر نشده و کار فردی و تمرکزی که شخص بر روی اجزای مختلف متن از خود نشان میدهد، به نتایج قابل قبولتری رسیده است. شاید درک همین نکته ظریف و تعیین کننده بود که اصغر فرهادی را در ادامه کار به خلوتی خود خواسته کشاند و آرام آرام او را وارد نوعی از فیلمسازی کرد که نویسندگی مهمترین آثارش را خودش به تنهایی به عهده گرفت.
رقص در غبار، اگر چه در اجرا و کارگردانی ضعفهایی آشکار از خود نشان میدهد (نگاه کنید به میزانسنهای فیلمساز در اجرای صحنه دعوا و زدوخورد نظر با حیدر و یا طراحی سکانس مهم و تعیینکننده نیش زدن مار که بسیاری را به یاد اولین اتودهای هنرجوهای مبتدی انجمن سینمای جوان میاندازد) اما در لحظاتی نیز، نشانههایی از خلاقیت و شناخت او از ابزاری که در حال کار با آن است را بروز میدهد.
جدای از طراحی صحنه چشمگیر رقص در غبار (طراحی صحنه و لباس را هم خود اصغر فرهادی برعهده داشته است) که جلوههای موثرش را میتوان در رنگآمیزی لباس فرامرز قریبیان و همسانیاش با آن ماشین ون (که در آن بیابان خشک به راحتی درونیات کاراکتر مورد نظر را بر ملا میکند)، پیگیری کرد، میتوان به میزانسنهای سرشار از ترکیببندیهای بصری مورد نظر فیلمساز اشاره کرد که در سکانسهایی چون آب پاشیدن به اسب و آن حرکت شگفتانگیز کرین دوربین در بیابان (که از حیدر شروع کرده و به نظر که روی سقف ون خوابیده است ختم میشود) نمودی خلاقانه و تاثیرگذار مییابد.
اما رقص در غبار، ضربه اصلی و اساسیاش را از فیلمنامه و متن پیش رویش خورده است (همان چیزی که بعدها به ویژگی مهم و مثال زدنی اصغر فرهادی بدل شد). فیلم به ظاهر اثری درباره عشق است، اما تنها چیزی که در آن دیده نمیشود احساس عاشقانه است. واقعیت این است که با تکرار مداوم جملاتی چون دوستت دارم و… چیزی به اسم احساس عاشقانه به مخاطب منتقل نمیشود. آن هم فیلمی که در همان ۱۸ دقیقه ابتدایی، هم مراحل آشنایی و ازدواج پسر و دختر را نشانمان میدهد و هم مراحل طلاق و جدا شدنشان. رابطهای که تازه آغاز شده، در نظر مخاطب، به راحتی به جدایی انجامیده و از هم پاشیده است. حتی سماجت و پایداری در عشق (بعنوان یکی از مظاهر رابطه عاشقانه) هم نمود چندانی در وجود پسر پیدا نمیکند و او بیهیچ مقاومت قابل ذکری، به حرف پدر و مادر و همکارش گوش کرده و همسرش را طلاق میدهد. مشخص هم نیست او که وضعیت مالی مناسبی ندارد، به چه علت زیر بار مهریه رفته و مشخص نیست چرا دختر به ظاهر عاشق بیهیچ مقاومتی، همسرش را زیر بار چنین بدهکاری میبرد؟!
از دقیقه ۱۸ به بعد هم فیلم رقص در غبار با یک تغییر مضمون واضح، از نمایش درام اولیه خودش (تقابل عشق و فشار اجتماعی) صرفنظر کرده و تم فشار اقتصادی را برجسته میکند. در این مسیر، فیلم دوپاره شده و با فاصله گرفتن از فضای شهری، رویکردی انتزاعی به خود میگیرد. در این بین، برخی لحظههای فیلم هم درست همانند علاقه کاراکتر اصلیاش به تماشای فیلم هندی (شخصیت نظر در جایی به تماشای فیلم معروف شعله و سکانس مشهور رقص روی شیشه نشسته است) سبک و سیاقی بالیوودی پیدا کرده است. جایی که نظر با دیدن افرادی که با حکم جلب او برای دستگیریاش به محل کارش آمدهاند، با کمک همکارش فرار کرده و در ماشین ون حیدر مارگیر پنهان میشود.
حتی رابطه بین نظر و حیدر در آن بیابان و تحول ناگهانی حیدر در آن سکانس پایانی، آن چنان گلدرشت از آب در آمده که بسیاری را به یاد مشهورترین آثار سینمای هند میاندازد. اما هر چه باشد، رقص در غبار با همه نقاط ضعف و قوتش، نشانههایی از فیلمسازی را با خود به همراه دارد که سالها بعد با اتکا به تمرکز، خلاقیت و درک او از داستانپردازی، مهمترین اتفاقهای سینمای ایران را با آثارش رقم زده است.