آتش معرکه بالاست مبادا که تو را
قسمت دوم سریال یاغی به کارگردانی محمد کارت روز پنجشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۱ از فیلیمو پخش شد. در این قسمت شاهد یکی از ملتهب‌ترین روایت‌های داستانی بودیم که مخاطب با لحظات مختلف آن به خوبی همذات پنداری می‌کرد.
در ادامه مروری داریم بر مهم‌ترین اتفاق‌های قسمت دوم سریال یاغی.
معرفی کامل و اطلاعات سریال یاغی
خلق یک قهرمان رنج دیده
در قسمت دوم سریال یاغی شاهد روایتی یکدست و دنباله‌دار بودیم. داستانی که به خوبی در حال قوام یافتن است و قهرمان قصه پله به پله با مشکلاتی که پیش رویش هست دست و پنجه نرم می‌کند. جاودی قصه یاغی در قسمت دوم بر سر دوراهی یک انتخاب سخت قرار گرفت و تصمیمی که گرفت شاید در آینده سرنوشت زندگی‌اش را تغییر دهد. محمد کارت در خلق یک قهرمان رنج دیده که از میانه تلخی‌ها و سختی‌ها سعی می‌کند به سمت راه درست پیش برود به خوبی توانسته است موقعیت‌های درست در مسیر درست را خلق کند. باید در ادامه منتظر یک جاوید دیگر باشیم. جوانک عاشقی که دیگر دغدغه‌اش کشتی گرفتن شرطی در زمین‌های خاکی نیست.
هویت
هویت چیست؟ چه کسی می‌تواند متر و معیاری برای یافتن هویت یک انسان داشته باشد. بر اساس کدام فرهنگ و منطق می‌توان فردی را به خاطر نداشتن فرصت زندگی بهتر تحقیر کرد. سکانس برخورد مادر ابرا با جاوید پر از نکات و پرسش‌هایی است که هر انسان می‌تواند از خودش بپرسد. اینکه چطور باید درباره هویت یک انسان صحبت کرد؟ آیا صرف داشتن شناسنامه؟ آیا نداشتن خانواده و یا جبر جغرافیایی زندگی در فضایی مسموم انسان را از سعادت و رسیدن به خوشبختی باز می‌دارد؟
سکانس مهم قسمت دوم سریال یاغی
بدون شک سکانس پایانی قسمت دوم به لحاظ سبک بصری و تلفیق درست و به جای موسیقی با کلام مرا ببوس با صحنه‌هایی که نشان از رنج و محنت قهرمان قصه و جدایی او از دختری که عاشقش است باعث شد عنوان بهترین سکانس را به این صحنه اختصاص بدهیم. التهاب پایانی قسمت محصول کنش‌هایی است که ابرا و جاوید در شکل‌گیری آن با هم سهیم بودند. نگاه‌های مضطرب و نگران جاوید و دور شدن دختری که پا به پای او آمده است تا او را با هویت جدیدش تنها نگذارد از جمله نمادین‌ترین سکانس‌های عرصه سریال سازی است.
بازی دیدنی در قسمت دوم سریال یاغی
در میان ترکیب بازیگران مطرح و جدید سریال یاغی توجه به یکدست بودن ریتم و اندازه بازی‌ها و استفاده از چهره‌های جدید برای نقش‌های فرعی یکی از شجاعت‌های کارگردان است که پیش از این هم در شنای پروانه ثابت کرد می‌تواند شخصیت‌های جذابی را در میان بازیگران تازه وارد خلق کند. در این میان بازی دایی کوچک ابرا فراتر از انتظار بود و در قسمت دوم در نقش یک جوان عاصی و کله شق که به خاطر بزن بهادر بودن کمتر طرف مشورت خواهرش قرار می‌گیرد به خوبی به هویت خانواده مادری ابرا و جغرافیای برآمده از آن و معرفی درستش به مخاطب کمک کرد.
خیانت
اسی قلک در همان قسمت اول سریال شخصیت منفعت طلب و رذل نشان داد. شخصیتی که برای کسب درآمد دست به هر کاری می‌زند و هیچ ابایی از اینکه به اطرافیانش خیانت کند ندارد. او برای خوب و بد آدم‌ها در شمارش اسکناس و نفعی که از آن‌ها می‌برد خلاصه شده است. خیانت او به جاوید هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم نشان می‌دهد با کاراکتری روبرو هستیم که می‌تواند سرنوشت بسیاری از آدم‌ها را به تباهی بکشاند. باید در آینده شاهد جدال آشکار و پنهان اسی قلک و جاوید باشیم.
