شهرزاد شاهکرمی | داستان راهی است که پدیدآورنده آن هویت خود را هویدا میسازد و از خلال آن میتواند نگاه، نگرش و جریانی را در ادبیات و سینما پدید آورد. هویت مستقل هنرمند به ایجاد سبک شخصی میانجامد و هویتهایی که در گرو نوعی از زیست، عقیده یا تجربه دستهجمعی حاصل شدهاند، گاهی میتوانند در سینما منجر به ایجاد جریانها یا جنبشهایی شوند که نمونههای آن در تاریخ سینمای جهان، قابل ذکر و استناد است. تاریخ سینمای ایران از این حیث غنی به شمار نمیآید، چراکه نوع تربیت و فرهنگ جاری چندان قائل به تئوریزه کردن تفکرات و مواجهه کارکردی و بهرهگیری از رویکردهای علمی برای خلق، هدایت و استمرار جریانها و جنبشهای هنری نیست. اما گاهی موجی در سینمای ایران بالا و پایین میشود و عدهای را با خود همراه میسازد که بیش از هر چیز مرهون شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جاری در جامعه است. آثاری که شخصیتهای اصلی آنها قشر فرودست جامعه و اغلب درگیر با اعتیاد هستند، موج غالب حال حاضر تولیدات نمایشی را در بر گرفته است.
معرفی کامل و اطلاعات سریال یاغی
یاغی نخستین سریال رضا کارت در شبکه نمایش خانگی، ادامه مسیر او پس از فیلم شنای پروانه (۱۳۹۸) است و این بار نیز او با همکاری پدرام پورامیری و حسین دوماری، فیلمنامه سریال را به رشته تحریر درآوردهاند. شخصیت اصلی داستان در قسمت نخست، جاوید با بازی علی شادمان است که میکوشد هویت خود را به دست آورد و صاحب شناسنامه شود. اعتیاد، پدرش را به ورطه نابودی کشانده و او هم از داشتن شناسنامه بیبهره مانده است. یاغی شروع دلهرهآوری دارد. عدهای در حال ربودن تابلوها و گاردریل خیابانها هستند و پس از آن توسط پلیس تعقیب میشوند، اما از مهلکه رهایی مییابند و از این پس تماشاگر درمییابد که پا به دنیای چه شخصیتهایی از چه قشر و طبقهای گذاشته است.
هرچند شنای پروانه به دنبال آسیبشناسی مسائل این قشر یا ارائه نگرش و پیشنهاد تازهای برای تغییر دیدگاهها و نوع نگاه طبقه ضعیف جامعه نبود، میتوان اما از سریال یاغی انتظار داشت که به دلیل امکان روایت داستان در بعد گسترده یک سریال، فرصت بیشتری را برای آسیبشناسی و تغییر نگرش در این حوزه فراهم آورد
شخصیتهایی که زیست آنها ملغمهای است از درگیری و فرار و ضرب و شتم، رقص و آواز و پس از آن عزاداری. این سه موقعیت به فراخور فیلمنامه تبدیل به ظرفی برای روایت داستان و ترسیم جهانی میشود که غالباً قهرمان سعی میکند تا از آن رهایی یابد و پا به آستانه جدیدی بگذارد. اما بر اساس قوانین این سبک زندگی، رهایی از شرایط موجود امکانپذیر نیست و قهرمان بیشک با مخاطراتی رو در روی خواهد شد. جاوید میکوشد تا شناسنامه دریافت کند و پس از آن به وصال محبوب برسد تا همراه با یکدیگر پا به دنیای دیگری بگذارند. اما عشق او نیز مورد تهدید قرار میگیرد چرا که ریشه در همان محله، همان قشر و همان سبک از زندگی دارد. آنچه در یاغی به مدد ترسیم تصویر مردمی از این طبقه اجتماعی آمده است، طراحی چهره بازیگران است.
کارت پیش از این نیز در شنای پروانه توجه ویژهای به گریم، چهره و فیزیک بازیگران خود داشت. گریم علی شادمان و پانتهآ بهرام در آن فیلم، نمونههای بارزی از همکاری ثمربخش میان کارگردان و طراح چهرهپردازی به حساب میآید. حال در یاغی علی شادمان به طور مشخص با افزایش وزن به نقش جاوید نزدیک شده؛ پسر جوانی که کشتیگیر قابلی در محله است و بزرگان محل روی او شرطبندی میکنند. یکی از آنها شخصیتی با بازی امیر جعفری است و مهمترین ویژگی ظاهری او موهای کاشته شده روی سرش است که سیمای متفاوتی از او به نمایش گذاشته است. یاغی در ادامه با ورود شخصیتهای جدید که پیش از آغاز پخش سریال، مورد توجه قرار گرفته بودند، میتواند کنجکاوی برانگیز باشد.
قشر فرودست در محلههای جنوب شهر تهران، گویا جهان و قواعد خاص خود را دارند و همواره با خصیصه غیرتمندی با همان تعریف همیشگی آن، هویت مییابند. آنچه در شنای پروانه ایده محرک داستان فیلمنامه بود و باید منتظر ماند و دید که آیا یاغی نیز مسیر مشابهی را طی خواهد کرد؟ هرچند شنای پروانه به دنبال آسیبشناسی مسائل این قشر یا ارائه نگرش و پیشنهاد تازهای برای تغییر دیدگاهها و نوع نگاه طبقه ضعیف جامعه نبود، میتوان اما از سریال یاغی انتظار داشت که به دلیل امکان روایت داستان در بعد گسترده یک سریال، فرصت بیشتری را برای آسیبشناسی و تغییر نگرش در این حوزه فراهم آورد. چراکه جامعه حال حاضر ایران، بیش از هر چیز نیازمند نگرش تازه به سنتها و ترویج دیدگاههای مبتنی بر اخلاق انسانی به جای اخلاق مصلحتی است. حال با حذف تدریجی طبقه متوسط این طبقه ضعیف است که باید بار جامعه را بر دوش بکشد و از این روی پرداخت صحیح به آن، اهمیت ویژهای پیدا میکند.