هفت مونولوگ ماندگار فیلمهای مارتین اسکورسیزی
موتیفهای ثابتی در آثار بزرگ مارتین اسکورسیزی وجود دارد. قطعات موسیقی ماندگار، احساس گناه کاتولیکی، بهدام افتادن گنگسترها در دامهای مرگبار و… در فیلمهای استاد مطالعه شخصیت در درجه اول اولویت است و بعد قصه است که اهمیت دارد. یکی از ابزارهای کارگردانها برای نشان دادن درونیات کاراکتر به مخاطب، استفاده از دیالوگ و مونولوگ است.
در جریان ادای یک مونولوگ، شخصیت میتواند درونیات، افکار، عقدهها و دغدغههایش را نشان داده و دلیل کنشها و واکنشهایش در بستر فیلم را به شکلی غیرمستقیم عیان کند. اسکورسیزی در استفاده از مونولوگ استاد است و در اکثر فیلمهای مهم او مونولوگی کلیدی و بهیادماندنی وجود دارد.
در این مطلب رفتهایم سراغ مونولوگ های بهیادماندنی در فیلمهای این فیلمساز بزرگ.
فیلم رفتگان | ۲۰۰۶ | The Departed
برای انتخای اولین مونولوگ مارتین اسکورسیزی باید رفت سراغ «فرانک کاستلو» با بازی درخشان «جک نیکلسون» قطب شر و یکی از مهمترین شخصیتهای فیلم رفتگان. کاراکتر او را میتوان نسخه بهروزشدهای از گنگسترهای فیلم «رفقای خوب»، دیگر شاهکار اسکورسیزی دانست.
«رفتگان» با یک مونولوگ شنیدنی از کاستلو آغاز میشود: «من نمیخواهم محصول محیط اطرافم باشم. من میخواهم محیط اطرافم محصول من باشد.» این جملات فورا میزان شهوت قدرت و چیرگی در کاستلو را برای مخاطب در همان لحظه نخست فیلم عیان و تکلیف او را با بیننده مشخص میکند.
فیلم خیابانهای پایین شهر | ۱۹۷۳ | Mean Streets
اسکورسیزی از همان نخستین فیلمش به اهمیت مونولوگ در معرفی شخصیت پی برده و از آن به بهترین شکل استفاده میکند.
در صحنهای از فیلم هنگامی که «جانی بوی» (رابرت دنیرو) با یکی از طلبکاران متعددش روبهرو میشود، سعی میکند با پیشنهاد کردن یک اسکناس ۱۰ دلاری در ازای طلب هنگفتترش طلبکار را تحقیر کند. او سپس سبک زندگی بیعارانه و بیپروایش را در یک سخنرانی مفصل برای آن طلبکار خلاصه میکند: «من تو کل این محله پول قرض گرفتم. چپ و راست و از عالم و آدم! هیچوقتم پول هیچکدوم رو پس ندادم!» بعد هم اسکناس ۱۰ دلاری را آتش میزند و با طلبکار خشمگینی که سوی او حملهور شده دستبهیقه میشود و رویش اسلحه میکشد!
فیلم کازینو | ۱۹۹۵ | Casino
زوج اسکورسیزی و «نیکولاس پلیگی» (فیلمنامهنویس)، موفقیت پیروزمندانه «رفقای خوب» را با یک حماسه مافیایی دیگر به اسم «کازینو» ادامه دادند.
دنیرو در این فیلم در نقش «ایس روثشتاین» ایفاگر نقش یک قماربازی حرفهای است که طی یک مونولوگ اسکورسیزی وار، سازوکار و ماهیت قطب عیاشی جهان «لاسوگاس» را با صدایی فریبنده برای بیننده عیان میکند: «تو وگاس همه باید همدیگه رو بپان. از اونجایی که قماربازا میخوان سر کازینو کلاه بذارن، حواس عاملین کازینو باید شیشدونگ به قماربازها باشه. حواس مسئول میز باید به عملکرد عامل باشه. روسای گود باید مسئول میز رو بپاد. روسای شیفت چهارچشمی مراقب روسای گودن و مدیر گزینه حواسش به روسای شیفت هست. منم حواسمو جمعِ مدیر کازینو میکنم و خدا هم از اون بالا همه ما رو میپاد!»
فیلم جزیره شاتر | ۲۰۱۰ | Shutter Island
| هشدار: خطر لو رفتن داستان! |
در اوج فیلم هیجانانگیز روانشناختی اسکورسیزی، مامور آشفته پلیس (لئوناردو دیکاپریو) به فانوس دریاییای میرود که فکر میکند شریک زندگیاش را به آنجا بردهاند. در آنجا «دکتر کاولی» (بن کینگزلی) چرخش پیچیده و نبوغآمیز داستان را در یک مونولوگ طولانی توضیح میدهد.
این نوع چرخش داستانی دیالوگمحور میتواند پیچیده باشد و مخاطب را دچار کژفهمی کند، اما به لطف دیالوگنویسی استادانه و البته تبحر بن کینگزلی در اجرای مونولوگ، همه چیز عالی اجرا میشود. دکتر به مامور پلیس میگوید که او نه تنها پلیس نیست، که خطرناکترین بیمار این مرکز پزشکی روانی است که در یک آزمایش روانشناختی پیچیده گرفتار شده. و بعد توضیح میدهد که او (دیکاپریو) همسر خود را که مبتلا به بیماری دوقطبی بوده به قتل رسانده است.
فیلم سلطان کمدی | ۱۹۸۲ | The King of Comedy
یکی از قدرنادیدهترین فیلمهای اسکورسیزی «سلطان کمدی» است. طنزی گزنده در مورد پرستش افراد مشهور، با بازی درخشان «دنیرو» در نقش یک کمدین باپشتکار به اسم «روپرت پاپکین» که دوست دارد برای میلیونها بیننده تلویزیونی به صورت زنده استندآپ کمدی اجرا کند و برای عملی کردن این رویا یکی از محبوبترین کمدینهای کشور به نام «جری لنگفورد» (با بازی «جری لوئیس») را میدزد تا در برنامه او اجرا کند!
در سکانس فاینال این فیلم، پاپکین که رویایش در آستانه عملی شدن است، ۱۵ دقیقه فرصت دارد تا حاصل عمرش را در برنامه لنگفورد برای کل کشور به نمایش بگذارد و هرآنچه در چنته دارد رو کند. او در یک مونولوگ کمدی موفق میشود بینندهها را حسابی بخنداند و در انتها موقع دستگیری و انتقال به زندان، با لبخندی رضایتآمیز از اینکه آرزویش برآورده شده به سوی آینده نامعلومش قدم برمیدارد.
فیلم گاو خشمگین | ۱۹۸۰ | Raging Bull
مونولوگ پایانی و شاهکار رابرت دنیرو (در نقش بوکسور واقعی، «جیک لاموتا») در «گاو خشمگین» لایههای عمیقتری از اضافهوزن حیرتانگیز دنیرو برای بازی در این نقش دارد. این مونولوگ انگار ادای دین لاموتای دنیرو به «تری مالوی» مارلون براندو در فیلم «در بارانداز» است.
این تکگویی یک پایان صمیمانه بینقص برای حماسه غمانگیز بوکسور خشمگین و خودویرانگری است که «میتوانسته یک مدعی جدی باشد.» لاموتا بعد از اینکه تمام عزیزانش را از خودش رانده، حالا با خود خودش در آینه صحبت میکند.
فیلم راننده تاکسی | ۱۹۷۶ | Taxi Driver
این یکی نه تنها بهترین مونولوگ فیلمهای اسکورسیزی، که احتمالا در عین اختصار و سادگی بهترین مونولوگ تاریخ سینماست. «پل شریدر» فیلمنامهنویس شهیر فیلم برای برجسته کردن میزان انزوای «تراویس بیکل» (رابرت دنیرو) از تکگوییهای زیادی در فیلم استفاده کرده.
این تکگوییها عمدتا نوشتههای دفتر خاطراتی است که به صورت نریشن در فیلم «خاطرات یک کشیش دهکده» اثر «روبر برسون» وجود داشته. اما معروفترین مونولوگ تراویس، در آینه و خطاب به خودش ادا میشود. باز هم رابرت دنیرو و باز هم مونولوگی در آینه: «داری با من حرف میزنی؟!» این صحنه نشان میدهد که تراویس آنقدر تنهاست که با خودش صحبت میکند. تراویس در این صحنه که بعدها معلوم شد دیالوگهایش به صورت بداهه توسط دنیرو ساخته شده، دارد اسلحهکشی را تمرین میکند!