آشنایی با «خشم شب» در انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم از آن تجربههای شیرینی است که مزهاش تا مدتها زیر دندان میماند. اژدهایی که برخلاف توصیفات وحشتناکی که در کتاب معرفی اژدهایان وایکینگی فیلم از او ثبت شده، موجودی دوستداشتنی، بامزه و حتی بغلی است. چنان خواستنی که بینندگان بعد از نمایش اولین قسمت آن (در سال ۲۰۱۰) بخواهند موجودی شبیه به او را در خانه داشته باشند. این فیلم -که کمپانیDream works آن را ساخته- داستان پسر نوجوانی به نام «سکسکه» (هیکاپ) است که به قول خود فیلم طی «یک ماجراجویی دو جهان را تغییر میدهد». این ماجراجویی و دوستی با اژدها، به قدری جذاب از کار درآمد که سازندگان را بر آن داشت در سال ۲۰۱۵ قسمت بعدی و کمی بعد هم قسمت دیگری از آن بسازند (تازه به جز چند سری تلویزیونیاش!).
انیمیشن چگونه اژدها… که در پشت داستان اکشن-فانتزیاش، جنبه تربیتی و آموزشی هم دارد، بر اساس رمانی از «کریسدا کوول» با همین نام ساخته شده است. هرچند مثل هر اقتباس دیگری برای درخشیدن در مدیوم سینما، نیاز بود تغییراتی در جزئیات آن بدهند. تمام این تغییرات با موافقت نویسنده انجام شد تا روح کلی اثر دستنخورده باقی بماند. از جمله این تغییرات، گنجاندن احساسی عاشقانه در فیلم بود تا سکسکه که در کتاب ارتباط خاصی با کسی ندارد، در فیلم نگاهی عاشقانه به «آسترید» داشته باشد.
در داستان اصلی، سکسکه از جنگ بزرگ آخر (یعنی جنگ با اژدهای سرخ) جان سالم به در میبُرد. اما از نظر کارگردان چنین پایانی بعد از آن همه زد و خورد، چندان منطقی و باورپذیر به نظر نمیرسید. به همین دلیل و باز با رضایت نویسنده، انتهای داستان عوض شد تا در پایان آن نبرد سرنوشتساز، هیکاپ پایش را از دست بدهد
علاوه بر افزودن تم عاشقانه، انتهای قصه هم به پیشنهاد کارگردان تغییر کرد. در داستان اصلی، سکسکه از جنگ بزرگ آخر (یعنی جنگ با اژدهای سرخ) جان سالم به در میبُرد. اما از نظر کارگردان چنین پایانی بعد از آن همه زد و خورد، چندان منطقی و باورپذیر به نظر نمیرسید. به همین دلیل و باز با رضایت نویسنده، انتهای داستان عوض شد تا در پایان آن نبرد سرنوشتساز، هیکاپ پایش را از دست بدهد. این فقدان به نوعی قرینه موقعیت ابتدایی داستان هم بود و در مقابل از دست رفتن دُم خشم شب (یا همان بیدندان) قرار میگرفت. البته این تغییر برای سازندگان با نگرانیهایی توام بود. آنها مردد بودند که نکند این پایان کمی ناراحتکننده، از نظر والدین و برای بچهها مناسب نباشد. اما وقتی فیلم به طور محدود و آزمایشی برای تعدادی از خانوادهها نمایش داده شد، این نگرانی از بین رفت. نهتنها همه خانوادهها از پایانبندی راضی بودند که اصرار داشتند همین پایان برای فیلم باقی بماند.
با وجود این، سازندگان در نهایت فیلم را برای استیون اسپیلبرگ به نمایش گذاشتند تا از نظر تخصصی او بهره بگیرند. اسپیلبرگ اعتقاد داشت پایان فیلم در نسخهای که دیده، بیش از حد خنثی است. در آن نسخه، پسر بهتنهایی در بستر مریضیاش میماند و خودش با از دست رفتن پایش کنار میآمد. از نظر اسپیلبرگ، این تصویر رابطه سکسکه و بیدندان را به ارتباط گاوچرانی با اسبش تقلیل داده بود. بعد خودش سکانس پایانی نسخه نهایی را به گروه سازنده پیشنهاد کرد. اینکه در این مرحله نیز بیدندان با هیکاپ باشد تا عمق ارتباطشان به تصویر کشیده شود. پیشنهادی که به نمایش خوشحالی و شیطنت گربهوار بیدندان از برخاستن هیکاپ از تخت، و پرواز دوبارهشان ختم شد و پایانی به یادماندنی از ماجرای این اژدهای بانمک و دوست لاغرش ساخت.
علاوه بر اینها، ضرورت داستانی ایجاب میکرد تا ابعاد و رنگ بیدندان عوض شود. در کتاب، او ابعادی کوچک در حد یک سگ داشت اما کارگردان میخواست بیدندان آنقدر بزرگ شود که سکسکه بتواند رویش بنشیند و پرواز کند. رنگش هم از سبز و قرمز به سیاه تغییر کرد. با این تغییرات، گونهای نادر و بسیار باهوش از اژدها خلق شد که در لحظات انفجاری پرتاب آتش، دندانهایش را در لثههایش جمع میکرد تا آسیب نبینند. ویژگیای که باعث شد سکسکه اسم او را بیدندان بگذارد.
به این ترتیب اژدهایی به دنیا آمد با چشمانی درشت و براق که در مواقعی ترسناک و گاهی مهربان و مهرطلب بود. ویژگیهایی که طراحان این کاراکتر آن را با الهام از حیوانات اهلی مثل گربه و سگ و اسب ساختند. در ابتدا قرار بود بیدندان -که شباهتهایی هم به سمندری غولپیکر دارد- صورتی گرگمانند داشته باشد اما در نهایت به گربهسانان شبیه شد. برای ساخت صدای خشم شب هم طراحان صدا از منابع صوتی مختلفی استفاده کردند؛ از صدای سوپروایزر گروه طراحی صدا «رندی تام» بگیر تا صدای فوک، اسب، فیل، ببر و حتی گربههای خانگی، هر کدام برای تولید صدای این کاراکتر در موقعیتهای گوناگون به کار رفتند. مثلا صداهای وحشتناکی که بیدندان از خودش درمیآورد (مثل غرغر کردنها)، در واقع صدای یک سگ واقعی از نژاد «شیهواهوا» به نام «پاکو» بود. طراح صدا، فیلمهای پاکو را در یوتیوب پیدا کرده و از صاحبش خواسته بود در ازای صد دلار، از صدای سگش استفاده کنند.
حرکات پروازی بیدندان از روی حرکات هواپیماهای جنگی و نمایشی طراحی شده است. اولین لبخند بیدندان را هم -در صحنهای که ادای خندیدن درمیآورَد- از لبخند نوزادی گرفتند که تازه داشته لبخند زدن یاد میگرفته؛ فرزند یکی از انیماتورها.
در نهایت اژدهایی پا به دنیای انیمیشنی دریم ورکس گذاشت که هم ویژگیهای دلنشین حیوانات اهلی را داشت، هم خوف حیوانات وحشی و خشمگین را. موجودی خواستنی که داشتنش برای مخاطبانش به آرزویی بدل شد و باعث شد تا مدتی بعد از اکران فیلم، گربههای سیاه پناهگاهها به سرپرستی گرفته شوند. گربههایی که اغلبشان «بیدندان» نامیده شدند.