مستند من گرتا هستم (I am greta) یک پرتره و مستند چهره نگارانه متفاوت است درباره دختر نوجوانی به اسم گرتا تونبرگ که برعلیه بحران اقلیمی در جهان به پا میخیزد و اعتراض فردی خود را به یک جنبش اعتراضی محیط زیستی بدل میکند که حالا در کل جهان هواداران و پیروان زیادی دارد.
ناتان گروسمن، کارگردان این مستند پا به پای گرتا او را با دوربینی متحرک و پویا که نمادی از جنبوجوش درونی گرتا هم هست، او را تعقیب کرده و مبارزات او را برای حفظ و صیانت از محیط زیست و شرایط اقلیمی انسان معاصر ثبت میکند. این دختر سوئدی جلوی پارلمان این کشور میایستد تا صدای اعتراض خود را به گوش دولتمردان برساند. خواستههای گرتا از دولت سوئد این بود که مطابق توافقنامه پاریس میزان انتشار گازهای گلخانهای را کاهش دهد. خواسته او از دولت سوئد به کل سیاستمداران جهان گسترش یافت. او با مکرون رئیسجمهور فرانسه با پوتین رئیسجمهور روسیه و بسیاری دیگر از سیاستمداران جهان به گفتگو مینشیند. حتی تا سازمان ملل میرود و در آنجا سخنرانی تندی برعلیه سیاستمداران موجود میکند و آنها را به مسئولیتپذیری بیشتر نسبت به مطالبات محیط زیستی دعوت میکند. در واقع ما در این مستند بهتدریج و گامبهگام دوربین مستندساز با تبدیل شدن گرتا به یک قهرمان جهانی در حوزه محیط زیستی و اقلیمی آشنا میشویم که سیر این فرایند و تحول فارغ از سوژه جذابیت یک فیلم قهرمان محور را دارد.
فیلم با اعتصاب گرتا در سال ۲۰۱۸ و نرفتن او به مدرسه در یک روز جمعه شروع میشود و در ادامه با دنبال کردن اعتصابات گرتا به زندگی شخصی وی میپردازد. او به سندرم آسپرگا هم مبتلاست که سندرم ضعیفی از اوتیسم است، اما با انرژی و توان بالا به مبارزه خود ادامه میدهد و در ابتدا دانش آموزان همنسلان خود را با خود همراه میکند. دانش آموزان با دنبال کردن اقدامات محیط زیستی گراتا در شبکههای اجتماعی دست به اعتراضات مشابه او در سراسر جهان میزنند. حالا در سراسر جهان جنبش اعتصاب آبوهوا در مدارس را تحت عنوان جمعهها برای آینده و یا اثر گرتا تونبری نامیدهاند. در واقع گرتا جوشش فردی خود را به یک جنبش جهانی بدل میکند. در پی تلاشهای گرتا، اعتصابات محیط زیستی دانشآموزی به شکل هفتگی هر جمعه در تمامی مناطق دنیا صورت گرفت و به دنبال آن بیش از یکمیلیون دانشآموز، روزهای جمعه از شرکت در مدارس سر باز زده و باهم برای حذف رد پای کربن راهپیمایی کردند. روند رو به گسترش فعالیتهای گرتا با بسط دوربین به فضاهای تازهتر گره میخورد و لحظهبهلحظه بر هیجان و کنجکاوی مخاطب میافزاید و تعلیق درونی خلق میکند که بهنوعی همدلی و همذاتپنداری با مخاطب میانجامد. بهطوریکه مخاطب مدام نگران گرتا میشود و برای موفقیت او در راهی که پیش گرفته، همراه میشود.
عدالتطلبی موجود در مطالبات گرتا حرکت او را به جنبشی عدالتخواهانه بدل میکند که به جناح و ایدئولوژی و منافع گروهی گره نمیخورد بلکه مصالح بشری را در نظر میگیرد. گرتا حتی در جایی از مستند وقتیکه درباره خودش، و اینکه چه شد که به فکر این جنبش افتاد، حتی به خانواده خودش هم انتقاد میکند و به نقد مصرفگرایی خانوادهاش میپردازد. او البته در این مسیر دشوار با موانع و دستاندازها و نفرت پراکنی سیاستمداران و رسانههای طرفدار آنها همراه میشود، که او را به فردی افسرده و مضطرب و بیمار متهم میکنند که در پی جنجال برای قهرمان سازی از خود است. با این حال گرتا همچنان در اوج خستگی و ناامیدی هم به راه خود ادامه میدهد. شاید اوج این تلاشها زمانی است که گرتا برای رسیدن به نیویورک و سخنرانی در اجلاس سازمان ملل و مخالفتش با هواپیما به دلیل تخریبی که به محیط زیست وارد میکند تصمیم میگیرد تا با قایق بادبانی از اقیانوس اطلس بگذرد.
سفری پانزدهروزه، سخت و چالشبرانگیز، که گرتا بالاخره آن را به پایان میرساند و در نهایت خود را به مقر سازمان ملل میرساند و سخنرانی خود را ایراد میکند. گرتا گرچه نتوانسته سیاستمداران را چندان با خود همراه کند، اما مردم زیادی از سراسر کشور همچنان پشت او و شعارها و اهدافش هستند و به او کمک میکنند. گرتا در سخنرانی همراه با خشم و بغض خود نکتهای میگوید که میتواند بهعنوان سخنی تامل برانگیز پایان این نقد باشد و به آن بیاندیشیم: «من از شما میخواهم طوری رفتار کنید که انگار خانهمان آتش گرفته، چون واقعاً اینطور است.»