اگر شما هم مثل من به سینمای رخشان بنیاعتماد علاقهمند هستید تماشای مستند زندگی آنجاست را از دست ندهید. روایت یک مستندساز از یک مستندساز. پرویز کلانتری که همکار مستندساز بنی اعتماد بوده در این مستند پرتره و چهره نگارانه تلاش کرده تا زیر پوست سینمای رخشان بنیاعتماد برود و سبک و سیاق فیلمسازی او را نشان دهد. چه در حوزه مستند و چه فیلم داستانی. گرچه در رهگذر همین روایت در مییابیم که حتی در فیلمهای داستانی بنیاعتماد هم چقدر رگههای مستند پررنگ است و اساسا سینمای او را میتوان و باید سینمای مستند داستانی دانست.
مستند زندگی آنجاست برای مخاطبانی که پیشینه و عقبه رخشان بنیاعتماد را نمیشناسند شاید غافلگیرکننده باشد. از این حیث که او از سینمای مستند به سینمای داستانی آمده و در سینمای داستانی هم رویکردی رئالیستی، واقعگرا و مستند گونه دارد. اگر بنیاعتماد از حوزه مستندسازی تلویزیون اخراج نمیشد شاید امروز او را به عنوان مستندساز اجتماعی میشناختیم تا یک کارگردان سینمایی.
مستند زندگی آنجاست با سکانسی از پشتصحنه فیلم خون بازی شروع میشود تا افتتاحیه آن، تصویری از یکی از ملتهبترین فیلمهای اجتماعی بنیاعتماد باشد. ضمن اینکه مصداقی از سبک کارگردانی او که روایتی مستند گونه از یک داستان خانوادگی و اجتماعی است. ضمن اینکه در این سکانس رابطه مادر و دختری به واسطه بیتا فرهی و باران کوثری به نوعی نمادی از رابطه رخشان و باران به عنوان مادر و دختری واقعی و سینمایی هم است. در طول مستند امید روحانی منتقد و بازیگر سینما درباره سینمای بنیاعتماد و ویژگیهای آن به تحلیل میپردازد که مهمترین نکتهای که مطرح میکند به جای سینمای اجتماعی از سینمای گزارشی، استفاده میکند. سینمایی که هم مخاطب عام و هم مخاطبان خاص و به تعبیری دیگر مردم و منتقدان هر دو را با خود همراه کرده است. جالب اینکه وقتی بنیاعتماد درباره نوع رویکرد خود به سینما و فیلمسازی حرف میزند متوجه میشویم که این نگاه ریشه در تجربههای زندگیاش در کودکی و نوجوانی داشته و مشکلات و مصائبی که بعد از مرگ زودهنگام پدرش برای او و مادرش ایجاد شده است.
چنانکه وقتی از مادرش و خاطراتش میگوید نمیتواند جلوی بغضش را بگیرد و میزند زیر گریه. در واقع سینمای بنیاعتماد روایتی است از تاثیرات زندگی شخصی او بر سینمایش. یکی از بهترین مستندهایی که بنی اعتماد ساخته و در این مستند به آن پرداخته میشود مستندی با نام تمرکز است که در سال ۶۵ ساخته شده و به آسیبشناسی زیست شهری در تهران میپردازد. نگاه بنیاعتماد به شهر و مصائب آن همواره در فیلمهایش پررنگ بوده که شاید بیش از هر چیز در فیلم زیر پوست شهر میتوان آن را پیدا کرد.
مستند زندگی آنجاست در عین حال یک مستند گفتوگو محور هم هست و با محوریت گفتوگو با بنیاعتماد پیش میرود تا سبک فیلمسازی و فیلمنامهنویسی او را تشریح کند. ارجاعهای گوناگون به مستندهایی که ساخته به نوعی مروری است بر وجوه مستندسازی او که بیش از فیلمسازی در حوزه سینمای داستانی برجسته شده است. در واقع این مستند را باید درباره بنیاعتماد در مقام یک مستند ساز و پژوهشگر اجتماعی تعریف کرد و شاید از این حیث نسبت به وجوه کارگردانی سینمای داستانیاش کمبود داشته باشد. یکی از جالبترین صحنههای مستند زمانی است که دوربین به خانه مادر بنیاعتماد میرود و رابطه او را با مادرش نشان میدهد. رابطهای که بیشترین تاثیر گذاری را بر زندگی و سینمای بنیاعتماد داشته است که شاید در فیلم گیلانه به شکل دراماتیکی بیان میشود. اساسا سینمای بنیاعتماد را میتوان در عین زنانه بودن، سینمای مادرانه هم دانست. جایی که زندگی در آن جاری است.