سریال مرد شاه بلوطی The Chestnut Man یک درام روانشناختی-جنایی چند لایه است که در گام نخست به خوبی قصه میگوید و در قدمهای بعدی به شکلی متوازن تمام لایههای فیلمنامه در حوزههای روایتگری، حفظ ساختار درام و البته معرفی، پرورش و بازشناخت شخصیتها به شکلی در هم تنیده اما منسجم پیش میبرد. داستان در ظاهر، در قالب چند داستان موازی آغاز میشود که البته هر یک از آنها به خودی خود قابلیتهای بسیاری برای پرکشش بودن و همراهی برانگیز شدن دارند. همین ویژگی در مورد شخصیتها متنوع سریال و لایههای مختلف زندگی دورنی و بیرونیشان صادق است.
اما ظرافت فیلمنامه آنجاست که تمام این مواد داستانی به شکلی متوازن و در قالب جریانی روان و مبتنی بر قاعده احتمال و ضرورت در هم تنیده میشوند و سرنوشت نهایی داستان را رقم میزنند.
از دیگر سو میتوان به این نکته اشاره کرد که تمام بذر داستانی و نشانهگذاریهای ریز و درشت در فیلمنامه در بزنگاههای درستی به ثمر مینشیند. در بسیاری از تولیدات روز سینمایی و سریالسازی دنیا شاهد این نقیصه هستیم که با هدف پوشاندن و پر کردن خلل و فرج منطقی داستان و حتی برای پوشش ضعفهای کیفیت داستانی و کمکشش بودن خط اصلی قصه موقعیتها و اشخاص اضافه در طرح کلی گنجانده میشود تا با پرت کردن حواس مخاطب کار پیش برود.
در سریال مرد شاه بلوطی اما غالب موقعیتهای ریز و درشت و حتی دیالوگها و کشمکشهای به ظاهر ساده و نه چندان اصلی در حل مسئله نهایی و سیر گرهگشایی از گرههای داستانی کارکردی مهم پیدا میکنند. به بیان دیگر تکتک جزییات در این سریال کارکردی پیشبرنده و تکمیلکننده دارند. نتیجه اینکه با کمی اغماض در مورد برخی سادهانگاریهای منطقی و علی و معلولی در فیلمنامه که گویا ویژگی ذاتی سریال سازی است، این سریال دانمارکی محصول نتفلیکس، اثری کمزائده است که تلاش نمیکند تمام حرفهای دنیا را به نحوی در بطن خودش بگنجاند. تاکید بر پرگو نبودن هم ضروری است.
این ویژگی زمانی اهمیت دو چندان پیدا میکند که در نظر داشته باشیم سیل وسیع آثار تولیدی در این یکی دو سال اخیر بیش از آنکه تلاش برای تازه و پرکشش بودن بر مبنای قواعد اصلی تولید فیلم و سریال را مدنظر قرار دهند، عمیقا درگیر انتقال مفاهیم و شعارها و بیانیهها شدهاند و میخواهند از جریانهای اجتماعی و اظهار نظرهای سیاسی و اجتماعی عقب نمانند. حتی شادی بتوان گفت غالبا با هدف توضیح و ترویج مدل فکری خاصی تولید شده اند. مرد شاه بلوطی اما اولویتش را بر داستانگویی سر راست، کارگردانی ساده و به اندازه و انتخاب و اجرای استاندارد بازیگران قرار داده و در این بخش هم تا حد خوبی موفق بوده است.
در کنار این همه ملاک قرار گرفتن یک اختلال و آسیب روانشناختی مرتبط با دوران کودکی که گره اصلی داستان راشکل داده، ابعاد عمیقتر و قابل اعتناتری به سریال بخشیده تا جایی که میتوان گفت انگیزههای اصلی شکلگیری درام و پیچ و خمهای درونی منجر به تصمیمگیری شخصیتها همگی قابلیت بحثهای جدی کارگاهی درحوزه روانشناسی را دارند.
پیش از این همه اما باید به کیفیت انتخاب و اجرای بازیگران و کارگردانی غیر متظاهرانه این سریال اشاره کرد که تا حد خوبی قدردان فیلمنامه خوب جنایی_روانشناختی این سریال بودهاند و اینکه بار دیگر اثبات شد که اگر به دنبال آثار تازه و احتمالا جذاب تر می گردیم باید سراغ تولیدات کشورهای مستقلتر برویم مثال واضح آن همین سریال تولید نتفلیکس در دانمارک است. هر چند باز هم پای نتفلیکس در میان است اما ویژگیهای بومی سریال بر جریان تولید و سود محور غالب شده است.