خیلیها فیلم خون شد را بازتولید قیصر در ۵۰ سال بعد میدانند. چندان بیراه هم نمیگویند. میتوان فضلی (با بازی سعید آقاخانی) فیلم خون شد را با قیصر (با بازی بهروز وثوقی) فیلم قیصر قیاس کرد. فضلی اگرچه نه از زیارت که از زندان آمده اما مثل قیصر پاشنه کفشش را ور کشیده تا خانوادهاش را بار دیگر جمع کند و در آغوش حمایت خود قرار دهد. او حتی پای از قیصر فراتر گذاشته و چاقو برای انتقام نمیکشد بلکه خانوادهاش را از وضعیت مفلوک خود نجات میدهد. مثلا خواهرش فاطی را از اسارت شوهر و دام اعتیاد میرهاند اما آنچه در این قیاس نادیده گرفته میشود زمانه و زمینه درام است.
دیگر نمیتوان با خوانش جامعه شناختی، فیلم خون شد و قهرمانش را باور کرد گرچه میتوان در جهان متن و دنیای درام به او دل بست، همذاتپنداری و همدلی کرد و از شمایل قهرمانیاش لذت برد. خاصه با بازی خوب و چشمگیر سعید آقاخانی که نقطه عطفی در کارنامه خود با نقش فضلی ثبت کرد. از این رو فیلم خون شد را باید در جهان سینمایی و داستانی خود کیمیایی مورد خوانش قرار داد. در جهانی که نه در عالم انتزاعی و فانتزی بریده از واقعیت و تاریخ ریشه دارد و نه بازنمایی رئالیستی از آن است.
یادداشت شاهین شجری کهن درباره فیلم خون شد
اساسا جهان سینمایی کیمیایی در جایی میانه رئالیسم و سورئالیسم قرار میگیرد که نه میتوان آن را به خیال پردازی مطلق راند و نه به واقع گرایی مطلق راه داد. او در بستر رئالیسم موجود از ایدئالیسم مطلوب خود حرف میزند. از خانواده، خانه، رفیق، مرام، صداقت و رفاقت و عدالت. با این همه او اتوپیای خود را در آتوریته واقعیت جستجو میکند و به مثابه آرمان خواهی شورشی از ارزشهای خود پا پس نمیکشد. گویی مفاهیم و ایدههایی که از جهان ذهنی او به جهان سینماییاش راه مییابد هنوز به زبان گفتمان امروز ترجمه نشده و همچنان بر مدار کهن الگوهای تاریخی که در ضمیر ناخودآگاه فیلمساز نهادینه شده بازتولید میشود.
همان چیزی که منتقدان کیمیایی به آن تکرار میگویند و خودش استمرار میداند. استمرار آرمانهایی که هنوز محقق نشدهاند. فیلم خون شد هم در تداوم و بسط همین گفتمان روایت میشود. اگر تاویلهای تاریخی- اجتماعی و فرامتنی را کنار بگذاریم و صرفا در جهان سینمایی اثر، فیلم و فیلمساز را به نقد بنشینیم، خون شد فیلم بهتری از دو اثر قبلی کیمیایی است. داستان سر راستتر و شخصیتهای سر و شکلدارتری دارد و در نگاهی هویتمندانه بر بستر مفاهیم و ارزشهای پایدار سینمای کیمیایی صورتبندی شده است.
فیلم خون شد کارگردانی خوبی دارد و توانمندی تکنیکی و زیبایی شناختی کیمیایی را در میزانسن و دکوپاژ یا قرینهسازیهای نمادین و قاببندیهای تماشایی را بار دیگر اثبات میکند و نشان میدهد فیلمساز در ۸۰ سالگی ماهیت و هویت سینمایی اثر را به خوبی میشناسد و فرم را خوب بلد است. گرچه همچنان مونولوگ و تکگوییها در سینمای او پررنگ است و انگار هنوز فیلمساز کهنهکار ما به دیالوگ با مخاطبانش باور ندارد.
جهان سینمایی کیمیایی که در خون شد هم بازتولید میشود هم بازگشت به سنت فیلمسازی خودش است هم دعوت به سنت و ارزشهای ملی و فرهنگی آن مثل خانه و خانواده. گویی کیمیایی در ۸۰ سالگی راه رستگاری را بازگشت به خانواده میداند. در صحنهای از فیلم، مادر صندوقچهای قدیمی را در زیرزمین متروک میگشاید و خاطرات گذشتهاش را واکاوی میکند.
مروری بر تصویر مسعود کیمیایی در چند مستند سینمایی
این همان کاری است که کیمیایی با فیلم خون شد انجام میدهد. صندوقچه سینمایی خود را باز میکند و از چیزهایی میگوید که به باور او همچنان اعتبار دارند. عتیقه نیستند، گنجینهاند. بدون فهم جهان سینمایی کیمیایی و زبان سینمایی او نمیتوان از تماشای خون شد، لذت برد. آثار کیمیایی به گونهای است که به جای مرگ مولف باید به مرور مولف در آثارش دست زد و خود او را از دل جهان فیلمهایش احضار کرد. مثلا عنصر چاقو در فیلم حضور پررنگی دارد. برای خوانش نشانه شناختی آن نمیتوان به فرامتن بیرونی و جهان اجتماعی تکیه کرد بلکه باید به جهان سینمایی خود فیلمساز ارجاع داد تا بتوان به فهم نمادین و مفهومی آن دست یافت.
در جهان سینمایی کیمیایی، چاقو نشانه لمپنیسم یا آنارشیسم تندرو نیست بلکه یک توتم مبارزه است. نماد و نمودی از روایت او درباره عدالت طلبی که در پارادایم مواجهه و مقاومت فرد در برابر سیستم معنا میشود. نوعی کنشمندی در اجرای عدالت. اگر سینمای کیمیایی را به مثابه سینمای تالیفی از حیث دراماتیک مفروض بگیریم آنگاه فیلم خون شد را باید نمونه موفقی از فیلمهای او در یک دهه اخیر بدانیم که علاقمندان این سینما را راضی نگه میدارد. اگر بیرون از این جهان بایستیم و به فیلم نگاه کنیم خون شد تکراری دیگر از همین جهان شخصی است. با این همه میتوان فراتر از ساختار و زبان سینمایی و حتی در زمانه و زمینه تاریخی امروز هم ایستاد و از برخی مولفههای فیلم خاصه هسته معنایی آن دفاع کرد. به ویژه از تاکید فیلم و فیلمساز بر نهاد خانواده و بازگشت به آن به مثابه کانون امنیت فردی و اجتماعی.
در جایی از فیلم فضلی به نمادی از خود فیلمساز بدل میشود و به نظر میرسد کیمیایی خواسته از این طریق موقعیت خود را در بین منتقدانشان ترسیم کرده و به آن پاسخ دهد. جایی که فضلی خیلی سفت و سخت در جمع خانواده از سوی خانواده مورد شماتت و سرزنش قرار میگیرد چیزی شبیه به مواجهه خان دایی (با بازی جمشید مشایخی) با قیصر و منع کردن او از انتقام و خونریزی است. اما فضلی هم مثل قیصر همه این شماتتها را به جان میخرد اما پای خانواده میایستد و میگوید: «اول خونه و خونواده! خونه یعنی همه چی» این مونولوگ جان کلام و مانیفست فیلم خون شد است که حتی اگر فرم و ساختار فیلم را هم نپسندی از ایستادگی قهرمان قصه پای این باور و اصول به وجد میآیی! دعوت او به خانه البته در خوانشی کلانتر میتوان جامعه و وطن باشد.
جایی که کیمیایی با همه انتقادات و گلههایی که از وضعیت جامعه و درد و رنجهای وطن دارد اما پای آن ایستاده و زندگی شخصیاش هم بر آن مهر تایید میزند. از همین خاستگاه و نظرگاه فکری است که کیمیایی خون شد و قهرمانش را فرزند زمانه خود میداند و آرمان فضلی را عین فضیلت. فضیلت بازگشت به خانه، خانواده، جامعه، وطن و صیانت از آن.