مونیکا تان، گاردین | شاید اگر شما هم یکی از میلیونها نفر در سراسر جهان هستید که جدیدترین محصول نتفلیکس با نام بازی مرکب (squid game) را تماشا کردهاید، این نمایش و خشونتهای خونآلود و وحشتناک آن ممکن است باعث شود در درون خود دچار یک کاتارسیس هیجانانگیز شده باشید که منجر به تزکیه و آرامش روح شما شود.
سریال هیجانانگیز بازی مرکب که در ۱۰ روز در ۹۰ کشور جهان با ۹۵ درصد بینندگان خارج از کره به رتبه یک رسید، در حال تبدیل شدن به بزرگترین موفقیت Netflix است. نویسنده و کارگردان هوانگ دونگ هیوک، این فرضیه را مطرح میکند که انسان تا چه اندازه میتواند از میان خشم و خشونت به رستگاری برسد.
ما در بازی مرکب شاهد رقابی صدها نفر از شرکت کنندگان ناامید و بدهکار برای حضور در یک جکپات (قمار) عظیم هستیم. برای به دست آوردن جایزهای با مبلغی بیشتر از آنچه میتوانستند رویای آن را داشته باشند. در این رقابت تنها کاری که آنها باید انجام دهند این است که در انجام یک سری بازیهای کودکانه، نگرانکننده و بیرحمانه، پیروز شوند یا بمیرند. بکشند یا کشته شوند و یا اینکه جان سالم به در ببرند. ما در این سریال به صورت آشکار اشارههایی به بازیهای گروهی بتل رویال و فیلم عطش مبارزه را به وضوح میبینیم که فیلمساز خود را وامدار آن سبک از اجرا معرفی میکند.
این تریلر جذاب شما را برای ۹ ساعت شکنجه تصویری آماده میکند. اتفاقی که پیش از این نیز در کشورهای جنوب شرق آسیا از جمله ژاپن اتفاق افتاده بود و ژاپنیها در دهههای گذشته گونهای از بازی را طراحی کرده بودند که با استفاده از ابزارهای داخل سریال به سراغ مخاطب میرفتند. البته اشتباه نکنید! این تنها یک بازی بود که ژاپنیها پیش از اختراع تلویزیونهای واقعیت مجازی کشف کرده بودند.
سریال بازی مرکب یک حقیقت تلخ را پیش روی مخاطب قرار میدهد؛ اینکه چطور انسان امروزی با دست خودش به یک جشن شاد و سرگرمکننده میرود و بعد از آنکه از آن فضا بیرون میآید تبدیل به یک فرد بیمار و فاسد شده که مقدار زیادی پول به دست آورده است. این حقیقت که این پول از طریق بازیهای کودکانه (چراغ قرمز، چراغ سبز، طنابکشی) به دست میآید، من را یاد کتاب ارباب مگسها نوشته ویلیام گلدینگ میاندازد که در بخشی از آن با اشاره به مردمان متوحش دوران خود میگوید: «اوه چه زود مردم متمدن وارد وحشیگری میشوند.»
همه چیز درباره سریال بازی مرکب Squid Game
اما فیلمساز باهوش ما در این سریال در خلق یک کاراکتر بامزه و دلسوز که از پس یک زندگی متلاشیشده تلاش میکند روحیه خودش را حفظ کند؛ موفق عمل میکند. قهرمان داستان ما سونگ گی هون یک راننده نیمهوقت و معتاد تماموقت به قمار است. در یک تصویرسازی فوقالعاده زیبا از لی یونگ جائه، شاهد هستیم که سونگ گی هون در مواجهه با مادر خسته و رنج کشیدهاش بیتفاوت است و برای اینکه بتواند به پیست مسابقه اسبدوانی برود کارت اعتباری مادرش را میدزدد و با پولهای مادرش قمار میکند.
قهرمان اصلی قصه ما به مرور در کشاکش زندگی سخت امروزی نابود میشود. سونگ گی هون وقتی از کارخانه اتومبیل اخراج میشود شاهد کشته شدن همکارش در اعتصاب کارگران شده و روحیهاش را میبازد. او حتی در مواجهه با زندگی شخصیاش و نگهداشتن دختر ۱۰ سالهاش هم ناموفق است و بدون اینکه بتواند کاری کند شاهد مهاجرت دختر و همسر سابقش است که به همراه ناپدری خود به آمریکا میرود.
فیلمساز برای توجیه آنچه باعث میشود افراد دست به قمار بزرگ در بازی مرکب بزنند دنیای سیاه آدمهای داخل قصه را به خوبی نشان میدهد. یک نوجوان فراری کره شمالی که به لطف قاچاقچیان به کره جنوبی پناه آورده، یک کارگر مهاجر فقیر پاکستانی که رئیس کارخانه از پرداخت دستمزدش امتناع میکند و تاجری که فشار و انتظارات اجتماعی او را وادار به انجام معاملات پر ریسک و خطرناک میکند.
چیزی که خالق این سریال یعنی هوانگ دونگ هیوک میخواهد بدانیم این است که اینها افراد بدی نیستند. اینها افراد ناامید هستند. افرادی که به سختی موفق میشوند سر خود را در سیستمی قرار دهند که برای خرد کردن روحیه آنها و سلب هرگونه کرامت از آنها طراحی شده است.
این واقعیت که اکثر شرکتکنندگان تصمیم میگیرند در این شکنجهگاه جهنمی بمانند (همانطور که یکی از شخصیتها اشاره میکند: «آنجا به همان اندازه بد است») کیفرخواست جامعه مدرن است. اینکه از یکجایی به بعد شاهد هستیم شرکتکنندگان برای آنکه گرفتاری این خشونت نشوند و جانشان را از دست ندهند، دیگران را قربانی میکنند. از این رو است که معتقدم این کیفرخواست زندگی در جامعه مدرن امروزی است که انسانیت در آن کشته شده و هیچکس حاضر نیست برای دیگری جانفشانی کند.
برای شرکت کنندگان در بازی اقداماتی که قرار است انجام دهند شبیه همدیگر و بسیار ساده است. سادگی بازیها در حد جدا کردن یک لپه ذرت است. همین سادگی در بازیها و خشونتی که شرکتکنندگان دچارش میشوند لحظات متضادی را شکل میدهد که موجب شگفتی است.
سریال بازی مرکب به ما یادآوری میکند که زندگی عادی برای همه ما آفتاب و آب نبات نبود. بنابراین قبل از اینکه با عجله به آنجا بازگردیم، چه کاری میتوانیم انجام دهیم تا زندگی بهتری داشته باشیم؟ پاسخ من به این پرسش این است که به آرمانشهر خودمان بازگردیم.