محمدرضا مقدسیان | سریال آبهای شمالی (The North Water) اثری بهشدت درونی و پرکشش است و بخش عمده این جذابیت را مدیون متن حسابشده و البته بازی درخشان کالین فارل در نقش هنری است. شخصیت بهشدت بیرحم و خبیثی که فارل با استادی توانسته بهواسطه تغییرات فیزیکی در چهره و اندامش و هم بهواسطه درک درست از عمق پلیدی این شخصیت و اجرای آن در شیوه نگاه و لحن و تن صدا و … هولناک و ماندگار ترسیمش کند. در کنار این همه نباید از بازی درست و درونی جک اکانل در نقش پاتریک سامنر پزشک نظامیای که بار یک گناه و پنهانکاری را بر دوش میکشد، نادیده گرفت چرا که او بهدرستی شخصیت پاتریک سامنر، را فهم کرده و بهدرستی با تکیه بر تمام امکانات فیزیکی و روانیاش آن را تصویری کرده است. رنج و مواجهه با این حالت روحی، کلید محوری بروز رخدادها و موقعیتها در این سریال کم زائده و منسجم است.
ماجرای سریال آبهای شمالی حکایت یک سفردریایی به مناطق سردسیر شمالی است با هدف شکار، اما نکته مهم در مورد این سریال آن است که بیش از آنکه اتمسفر بیرونی و هیجانات مواجه شدن با شرایط سخت قطبی بساط جذابیتهای دراماتیک را فراهم آورد، معرفی و بسط ابعاد تودرتوی شخصیتهای اصلی است که به برگ برنده سریال بدل شده است.
اصولا این امری تصادفی نیست که سریال آبهای شمالی درامی شخصیت محور از آب درآمده، چرا که از همان ابتدا وسواس و دقت زیادی برای معرفی ابعاد مختلف شخصیتها به خرج داده میشود و سفر از زمانی آغاز میشود که مخاطب ویژگیهای متضاد چند شخصیت اصلی را درک کرده و حالا باید از یکسو نگران تقابل و همکناری آنها باشد و از سوی دیگر کنجکاو شود که هر یک از این شخصیتها با چه پیشینه و رمز و رازی باهم همراه شدهاند و این جهان رازآلود در چه بزنگاهی گریبان گیر خواهد شد.
ماجرای سفر در سریال آبهای شمالی بیش از آنکه به سفری بیرونی اشاره کند، تکیهبر یک سفر درونی دارد که درنهایت باعث تحول یا نابودی برخی شخصیتها میشود. شاید این نکته به ذهن خطور کند که طبیعی است هر اثر تصویری مبتنی بر سفر درنهایت منجر به بازشناخت شخصیتها شود، اما نکته مهم در مورد این سریال آن است که با حذف تعمدی مخاطرات و موقعیتهای پرتنش بیرونی در دل سفر، تلاش شده تا تمرکز اثر و بهتبع آن مخاطب روی خرده رفتارهای شخصیتها و کنش و واکنش میان آنها باقی بماند و بیش از آنکه شکافتن یخهای شمالی و پیش رفتن کشتی صاحب اهمیت باشد، شکافتن لایههای درونی شخصیتها و نفوذ به جهان پیچیده و پر رمز و راز آنها محوری تلقی شود.
کشتی حامل مسافران شمالی، کشتی گناهکارانی است که هر یک باری از کرده و ناکردهها را بر دوش میکشند و در مسیر روایت سریال به اجبار باید بیشازپیش با خود واقعی و سالها پنهان کردهشان روبهرو شوند و در این مسیر یا راه رستگاری را ببینند و یا راه بهسوی نابودی و زوال پیدا کنند. گویی کشتی و مسافرانش نمادی از کلیتی تحت عنوان زندگی است که در دل آن انسان گرگ انسان است، اما درنهایت معدود کسانی که به درونیات اصیلشان گوش فرا دهند، امکان نجات و رستگاری مییابند.
در دل این سفر دریایی جنسی از عریانی برای تمام شخصیتها رقم میخورد. این جنس از صراحت در بودن، بهتنهایی در مراحلی چنان دهشتناک و همزمان پرکشش میشود که نیازی به کمک گرفتن از باد و طوفان و الخ در اثر حس نمیشود.
جنس چینش موقعیتها در سریال در کنار شیوه اجرای بازیگران (که چشمگیر است) کاملا دور است از اضافهکاری و اضافه گویی. تلخترین و نگرانکنندهترین موقعیتها، مرگها، نجات یافتنها و تصمیمات چنان بی زاِئده و مستقیم مطرح و اجرا شدهاند که بر شدت بیان عریان اثر میافزاید. این دقیقا همان ویژگی است که ضرورت درونمایه اثر ایجاب میکند، گویی پیش روی تمام شخصیتها و در ادامه آن آیینهای قرار داده شده تا با خویشتن خویش روبهرو شوند.
تمام کسانی که سوار بر کشتی شدهاند به سمت برزخ حرکت میکنند. در برزخ مجالی برای چانهزنی و اتلاف وقت نیست. در جهان برزخی سریال، تمام شخصیتها خواسته یا ناخواسته مجبورند با خودشان و عقوبت تصمیماتشان روبهرو شوند. در این میان برای شخصیتی مثل پاتریک (باب ازی جک اکانل) این سفر مجالی برای استحاله و پاکسازی جسم و روح است و درنهایت رسیدن به رستگاری و برای شخصیتی مثل هنری (با بازی کالین فارل) فرصتی است تا خودِ عمیقا شیطانصفتش را زیست کند؛ همین روند برای کاپیتان (با بازی استیفن گراهام) هم صادق است که درنهایت به عقوبت نیت شوم و غیراخلاقیاش میرسد.
کشتی در سریال آبهای شمالی نمادی است از ارابهای به سمت نیستی یا صلاح، و در این میان فرصت کوتاه شخصیتها تا رسیدن به آبهای سرد شمالی، مجالی است تا تصمیم بگیرند که رنج بکشند و روحشان را از گزند آلودگیها پاک کنند و یا رنج بکشند و همزمان بر سبیل پیشین بپایند و درنهایت سرنوشتی درخور را به کف آرند.
۳۵ نمونه از بهترین سریال های خارجی ۲۰۲۱ که منتظر دیدنشان هستیم