فیلم کندی من (Candyman) یکی از جدیدترین فرانچایزهای وحشتی است که بازسازی تازهای از آن ارائه شده. بازسازیهای ظریفی که آنچه بهعنوان یک قاعده کلی یکبار مصرف و آشفته شناخته میشود را کنار میگذارند (بهعنوان نمونه هالووین یا Halloween اثر دیوید گوردون گرین). نیا داکاستا در اینجا فیلم وحشت کالت سال ۱۹۹۲ برنارد رز را دوباره زنده میکند. با فیلیموشات و نقد فیلم کندی من همراه باشید.
فهرست بهترین فیلم های ترسناک جهان
خلاصه داستان فیلم کندی من
پروژههای مسکن محله کابرینی گرین شیکاگو، تا جایی که ساکنان آن میتوانند به یاد بیاورند، بر اساس یک قصه شبح شفاهی دهانبهدهان درباره یک قاتل ماورایی که در یکی از دستانش قلاب قرار دارد، درگیر فضایی هراسآور شده بود. این قاتل توسط کسانی که جرات میکردند نامش را پنج بار در یک آینه تکرار کنند، بهسادگی احضار میشد. در زمان حال، یک دهه پس از تخریب آخرین برج کابرینی، یک آرتیست هنرهای بصری به نام آنتونی مککوی (با بازی یحیی عبدالمتین دوم) و نامزدش، بریانا کارترایت (با بازی تیونا پریس) مدیر گالری، به یک آپارتمان زیر شیروانی لوکس در کابرینی نقل مکان میکنند. جایی که اکنون بهواسطه نوسازی مثل گذشته نیست و آدمهای نوکیسهای از نسل جدید ساکنان آن هستند.
در حالی که حرفه نقاشی آنتونی در آستانه توقف قرار دارد، او با یک ساکن قدیمی کابرینی گرین (با بازی کولمن دومینگو) بهطور اتفاقی برخورد میکند. ملاقاتی که حقیقت مخوف و تراژیک داستان واقعی پشت کندی من را برای آنتونی آشکار میسازد. آنتونی که مایل است موقعیت خود را در دنیای هنر شیکاگو حفظ کند، در استودیوی خود برای طراحی نقاشیهای جدید، در جزئیات این ایده خوفناک و آمیخته به مرگ، شروع به کاوش میکند. بهاینترتیب، او ناخواسته دری را به روی گذشتهای پیچیده میگشاید که باعث میشود سلامت عقل خود را از دست بدهد و همچنین موجی وحشتناک و عظیمی از خشونت را راه میاندازد. اتفاقی که آنتونی را در مسیر برخورد با سرنوشت قرار میدهد.
عوامل و بازیگران
- یحیی عبدالمتین دوم، تیونا پریس، ناتان استیوارت-جارت، کولمن دومینگو، ونسا ویلیامز، ربکا اسپنس، برایان کینگ، کارل کلمونس-هاپکینز، تونی تاد، آرون کریپن، ایوری ماس، کَسی کرامر، دن فیرو، کایل کامینسکی، مالیک وایت، میریام ماس، نادیا سیمز
- کارگردان: نیا داکاستا
- نویسندگان: جوردن پیل، وین روزنفلد و نیا داکاستا. بر اساس کتاب کندیمن اثر برنارد رز و ممنوع اثر کلایو بارکر
نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم کندی من
اوکلا جونز از Consequence
امتیاز ۹۱ از ۱۰۰
فیلم کندی من با پیرنگ داستانی هیجانانگیز و تازه خود، علاوه بر اینکه ناب و خلاقانه به نظر میرسد، به نسخه اصلی نیز ادای احترام میکند.
ریچارد روپر از شیکاگو سان-تایمز
امتیاز ۸۸ از ۱۰۰
از همان اولین لحظات خونین و درعینحال زیبای کندی من داکاستا، مشخص است که با یک فیلم دلهرهآور هیجانانگیز و جذاب روبهرو هستیم.
کیت اربلند از ایندیوایر
امتیاز ۸۳ از ۱۰۰
داکاستا در کندی من با جلوههای معمول ژانری بازی میکند (مانند جامپ اسکرها، صداهای ترسناکی شبها به گوش میرسد و لحظههای خونین شوکه کننده). با این حال، او در دومین فیلم خود توانسته جزئیات استادانه غیرمنتظرهای را به شکلی موثر بکار ببرد.
مایکل فیلیپس از شیکاگو تریبون
امتیاز ۷۵ از ۱۰۰
تصور میکنم که بسیاری از مخاطبان برداشت داکاستا از داستان کندی من را پندآموز بدانند و یا اینکه آن را از لحاظ ژانری سطح پایین و ناموفق در نظر بگیرند. اما من مشتاق هستیم فیلم را برای بار دوم تماشا کنم و ضعفها و نکات دیگر آن را ببینم. هرچند تا الان فیلم زنده و سرحال است.
ریچارد ویتاکر از آستین کرونیکل
امتیاز ۶۷ از ۱۰۰
دوره طلایی اسلشرها با لذتهای اغلب بیشازحد چشمچرانی کردن تعریف میشود. در حالی که فضای کندی من تا حد زیادی عبوس و غمانگیز است. البته با توجه به سنگینی موضوعات مورد بحث در فیلم، جای تعجب نیست. با این حال، بحثهای قابل توجهی میان آنتونی و دیگران درباره قدرت نسبی به تصویر کشیدن آشکارِ وحشیگری و استعاره در عرصهی هنر وجود دارد. مسئلهای که این کندی من بهنوعی از آن دوری میکند.
نقد و بررسی فیلم کندی من
آنتونی هنرمند و شریکش بریانا به آپارتمانی جدید در منطقه بازسازیشده کابرینی گرین نقل مکان میکنند. آنتونی پس از فهمیدن داستان واقعی افسانه شهری کندی من و نمایش دادن آن بهعنوان یک اثر هندی جدید، ناخواسته دری را باز میکند که از طریق آن وحشتهای گذشته بازمیگردند.
برداشت جدید نیا داکاستا از کندی من بهصورت مستقیم داستان اصلی محبوبترین فیلم مجموعه را ادامه میدهد. در اینجا نیز اسطورهسازی از ترومای حافظه تاریخی جمعی مدفون (فراموششده) در قالب روح انتقامجوی آن صورت میگیرد. البته کندیمن داکاستا تمایل دارد به شکل خود بازتابدهندهای با گامهای اشتباه فیلم اصلی درگیر شود. فیلم اصلی از نوسازی و فضای آکادمی بهعنوان راهی برای بحث کردن درباره موانع اجتماعی تحمیلشده از سوی دولت استفاده میکند. فیلم داکاستا بر همین اساس نشان میدهد که چگونه این مسائل تا به امروز تداوم داشتهاند.
کندی من به لوکیشن فیلم اول، محله کابرینی گرین که بهتازگی بازسازی شده، بازمیگردد. آنتونی از طریق یک پروژه هنری جدید، ناخواسته کندی من را رها میکند. کندی من هرکسی را که با پنج بار خواندن نامش در یک آینه او را احضار کند، میکشد. داکاستا با اولین فیلمش، جنگل کوچک (Little Woods) در سال ۲۰۱۸، تجربه خوبی در کار با موضوعهای موردعلاقه خود یعنی موانع اجتماعی و اقتصادی و سیستمهای دولتی ناکارآمد بهدست آورد. از همین جهت به نظر میرسد که کندی من ادامه بیعیب و نقصی از علایق اوست. کندی من به شکل جالبتوجهی افسانههای مربوط به کاراکتر اصلیاش را گسترش میدهد، چراکه فیلم نسبت به دنبالههای تمسخرآمیز دیگر، از عناصر قویتری بهره میبرد. هرچند هرکسی که منتظر بازگشت دوباره تونی تاد در این نقش است، شاید از دیدن آن ناامید بشود. درحالیکه فیلم اول از شبح بهعنوان تفسیری در مورد تصویری تهدیدآمیز از پروژهها و خانههای سازمانی (یا شورایی) استفاده میکرد، فیلم داکاستا بهعنوان پاسخی به عواقب چنینی بیتوجهی مجددا تنظیم میشود.
یادآوریای از کسانی که قبل از ظاهر شدن این آپارتمانهای شیشهای تجملی در اینجا زندگی میکردند. از این گذشته، فیلمنامه داکاستا، روزنفلد و جوردن پیل، کارگردان برو بیرون (Get Out)، جالبتوجه است. از این جهت که آنها با کمک ترفندهایی بخشهای آشفته کندی من ۱۹۹۲ که ایده اصلی آن را مخدوش کرده بودند را اصلاح میکنند. آنها سعی دارند که خشونت و کینهتوزی شبح را بهسوی ستمگران اصلی او بازگردانند. نقش هلن، شخصیت اصلی کندیمن اورجینال، در اینجا عمدا از طریق راویان غیرقابلاعتماد گفته میشود. بهاینترتیب او خود در زمینه این فیلم جدید، یک افسانه شهری است.
این تلاش برای سامان بخشیدن به مفهوم فیلم اصلی برای مخاطبان جدید، خوب است. اما گاهی این اصلاح بیشازحد انجام میشود. بهگونهای که انگار هر صحنه فیلم از جزئیاتی تجدیدنظرطلبانه تشکیل شده است. به نظر میرسد که فیلم داکاستا از قبل آماده چنین انتقاداتی شده است (به شکل سرگرمکنندهای یک منتقد هنری نفرتانگیز سفیدپوست کار آنتونی را تحقیر میکند)، اما این مانع از تبدیل زیر متن فیلم به متنی بزرگ و جسورانه نمیشود. فیلم مانند حفاظی پیشگیرانه در برابر هر برداشت غلطی عمل میکند و درنتیجه خستهکننده میشود و اجازه نمیدهد اجراهای بازیگرانش موثر واقع بشوند. عبدالمتین دوم و کولمن دومینگو، به عنوان یک ساکن کابرینی گرین که هنوز درباره افسانه شهری کندی من موعظه میکند، بسیار گیرا هستند. آنها خشم و اندوهی عمیق را مانند یک دارایی معنوی حمل میکنند. چیزی که به معنای واقعی کلمه آنتونی را بهتدریج فرسوده میکند. چرا که هنر او و درگیر شدنش با آسیبهای تاریخی به یک وسواس فکری تبدیل میشوند. تیونا پریس در نقش بریانا، یک پیوند صمیمانه و شخصی به غم و اندوه جمعی فیلم و تبدیل آن به خشم، میافزاید. علیرغم ظرافت کم، فیلمنامه اغلب خندهدار است. یکی از برجستهترین آنها، کاراکتری است که با تعجب به این فکر میکند که چه کسی آنقدر احمق خواهد بود که پیش از رسیدن به گروهی از دختران سفیدپوست بدجنس در حمام مدرسه، کندی من را مقابل آینه احضار کند.
همچنین هنگامیکه فیلم نگران توضیح دادن خود نیست، از لحاظ بصری قانعکننده است. جان گولسریان فیلمبردار، احساس ناراحتیای را از دیدن آپارتمانهای شیک و درخشان فرامیخواند. آپارتمانهایی که در فیلم اول فضای چرک و پلشت حاکم بر دنیای آن را میپوشاندند. او همچنین باز کردن آینهای مضطربکننده روی نماهای سربالای بدشگون از ارتفاعهای بلند در کندی من اصلی را با گرفتن تصاویری از پایین و واژگون کردن آنها، به حضوری آن جهانی (غیرمادی) تبدیل میکند. یکی از بهترین دستاوردهای داکاستا این است که از طریق سایه نماییهای (نمایش از طریق افکندن سایه بازیگران روی پرده) متناوب، افسانههای شهری مختلف را بازگو میکند. این شیوه اشارهای است به سنت قصهگویی شفاهی که تاریخ پرتکرار پر از خون و خونریزی آفریقایی آمریکاییها را محفوظ نگه داشته است. فیلم درحالیکه این کار را انجام میدهد همزمان با تاکید بر تداوم اجتنابناپذیر چرخه برتری سفیدها و رنجهای میان نسلی، به تقدیرگرایی هراسآور و هستیگرایانه فیلم اصلی دست پیدا میکند. با بیشترین پیشآگاهی، برای هر داستانی در مورد کندی من، معادلی به همان اندازه خشونتآمیز در رابطه با پلیس شیکاگو وجود دارد که بهزودی از آن پیروی میکند. اقدامات آنها به شکل واضحتری شریرانه است.
داکاستا از لحاظ بصری وحشت را در میان معماری متجاوز نوسازی قرار میدهد. برجهای شیشهای در حال پیدایشی که بهاندازه هر چیز دیگری در فیلم تهدیدآمیز احساس میشوند. یکی از بهیادماندنیترین قتلهای فیلم در یک پلان دور طولانی به تصویر کشیده میشود. جایی که قربانی را همچون موجودی کوچک در پنجره آپارتمان گرانقیمتش در یک مجتمع میبینیم. مجتمعی که با کابرینی گرین جایگزین شده است. اگر بخشهای اولیه فیلم بیشازحد نگران توضیح دادن معنای خود کندی من هستند، حداقل پیامدهای احضار وی به شکل مناسبی پریشانکننده است. چه در خونریزیهای تکاندهنده و تحریککننده و چه افرادی که بهطور خاص هدف قرار میگیرند، یک خشم انتقامجویانه جمعی است که دامن هرکسی که جرئت میکند نامش را به شوخی به زبان بیاورد را میگیرد. دیدن تغییر شبح از چیزی که تصادفی عمل میکند به چیزی که با هدف احضار میشود، در لحظات واقعی و برانگیزانندهای که فیلم را بهپایان میرساند، سرگرمکننده است. بنابراین مایه تاسف است که فیلم همان زمان که هویت جدیدی را ایجاد میکند بهپایان میرسد و زمان آن با سخنرانیهای بیحس و حال مختلف کوتاه میشود.
اگرچه کندی من کمدی و صحنههای خشونتآمیز سرگرمکنندهای ارائه میدهد، اما در هدف استعارهای خود زمخت و بیشازحد آموزنده عمل میکند. بهاینترتیب فیلم، به همان تعداد دفعاتی که دیگران میتوانند با حماقت خود شبح را احضار کنند، زیر متن خود را نیز از بین میبرد.