فیلم خاطره پردازی (Reminiscence) یکی از جدیدترین فیلمهای شبکه HBO Max است که با تهیهکنندگی جاناتان نولان، اینسپشن را یادآوری میکند.
فیلم خاطره پردازی (Reminiscence) یکی از جدیدترین فیلمهایی است که همزمان در سینماها و شبکههای استریم آنلاین ویدیو منتشر میشوند. این فیلم در حال حاضر در شبکه HBO Max به نمایش درآمده است. خاطرهپردازی که در سبک درام و رازآلود ساخته شده، یک فیلم نوآر هالیوودی است که در دهه ۳۰ میلادی اتفاق میافتد. با وجود این، همچون مجموعهای از ایدههاست که انسجامی بین آنها وجود ندارد. برای اطلاعات بیشتر با فیلیمو شات همراه باشید.
Reminiscence به ظاهر یک فیلم نوآر تمام عیار است. عناصر علمی تخیلی و فاجعه آب و هوایی، ارزشهای نمایشی فوقالعادهای را ایجاد میکنند، اما به کلیت فیلم کمک چندانی نکردهاند. نکته واضح این است که جوی نتوانسته در لایههای عمیق این ژانر نفوذ کند و در فضای هالیوودی آن گیر کرده است.
بازیگران فیلم تمام توانشان را برای حفظ ریتم و ضرباهنگ فیلم به کار گرفتهاند. جکمن مثل همیشه عالی ظاهر شده و بهترینِ خودش را به نمایش گذاشته است. ربکا فرگوسن نیز از پس این نقش مرموز به خوبی برآمده، به شکلی که بیننده را در تعلیق نگه میدارد و نمیدانیم که دارد به قهرمان قصه خیانت میکند یا نه؛ و همچنین نیوتون بازی بسیار خوبی ارائه داده و هرآنچه را که طی این سالها از حرفۀ بازیگری آموخته به میدان آورده است.
شاید خاطرهپردازی در دستۀ فیلمهایی قرار بگیرد که از آنها به عنوان یک فرصت هدررفته یاد میکنیم. ایدۀ بسیار خوب فیلم به دلیل عدم انسجام و یکپارچه نبودن خط داستانی، حتی با وجود تیم خوب بازیگری نتوانسته به هدف اصلی خودش برسد. از سوی دیگر به رابطه میان نیک و مای آنطور که باید پرداخته نشده و ما کشش چندانی را بین آن دو نمیبینیم؛ به همین دلیل، شاید استیصال نیک برای یافتن او کمی مصنوعی به نظر برسد. این فیلم احتمالاً از آن دسته آثاری نیست که تا مدتها در ذهنتان بماند و از آن یاد کنید، اما ارزش تماشا کردن را دارد.
داستان فیلم خاطره پردازی
در آیندهای نزدیک، نیک بنیستر (هیو جکمن)، به عنوان یک کارآگاه خصوصی در میامی در توافق با مشتریان خود، خاطرات خوب آنها را بازآفرینی میکند. او به همراه دستیار خود (تاندیو نیوتون) در خاطرات مشتریانش تحقیق میکند و هنگامی که آنها در استخر آب او دراز میکشند، بنیستر از دستگاهی برای آشکار کردن خاطراتشان استفاده میکند. بسیاری از مشتریان او میخواهند زمانهای دورتر و بهتر را فقط یکبار دیگر تجربه کنند. زندگی بنیستر زمانی دستخوش تغییر و وارونگی میشود که پس از ملاقات با یک زن مرموز به نام مای (ربکا فرگوسن) عاشق و دلباختۀ وی میشود؛ چیزی که در ابتدا ساده به نظر میرسد، اما خیلی زود تبدیل میشود به وسواس. این زن یک روز ناپدید میشود و نیک تصمیم میگیرد که به دنبال او بگردد و طی این جستجو، متوجه رازهای بسیاری در مورد این زن میشود.
مروری بر نظر منتقدان درباره فیلم خاطره پردازی
نیک آلن از The Playlist
امتیاز ۸۳ از ۱۰۰
جوی برای ساختن دنیایی رازآمیز و همچنین جهت اثبات توانایی خود در ساخت یک فیلم سرگرمکننده خوب، همیشه ترفندهایی را در آستینش دارد؛ از جمله روشهای زیرکانهای او این است که ناگهان با برشی غافلگیرکننده و جذاب فیلم را به یک صحنهی مبارزه طرح داستانی ارتقا میدهد. صحنههایی که فقط در حکم وقفه و استراحتی در مسیر پیرنگ نیستند، بلکه دنیای رازآمیز آن را میسازند.
ایثن وستبی از فیلم استیج
امتیاز ۶۷ از ۱۰۰
مهمترین دستاورد خاطرهپردازی این است که خستهکننده نیست، حتی اگر برخی عناصر آن بدون کارکرد باشند.
کریس اوانجلیستا از Slash Film
امتیاز ۶۰ از ۱۰۰
خاطرهپردازی بسیار بسیار نزدیک به موفقیت قرار دارد. جوی سبک بصری فوقالعادهای دارد – یک صحنه مبارزه در یک اتاق پر از آب با یک پیانو وجود دارد که تماشای آن واقعا خیرهکننده است – و ترکیب علمی تخیلی و نوآر اغلب در فیلم لذتبخش است. اما خاطرهپردازی هرگز موفق نمیشود که این احساس را ایجاد کند که خاطرهای ارزش دورباره تجربه کردن را دارد.
اوون گلیبرمن از ورایتی
امتیاز ۵۰ از ۱۰۰
خاطرهپردازی مانند یک خیالی واهی دوساعته است؛ این فیلم از عناصری طراحی شده که همه را قبلا دیدهایم.
مانولا دارگیس از نیویورک تایمز
امتیاز ۵۰ از ۱۰۰
یک فیلم پرطمطراق که احساسات غلوآمیز آن اندکی لذتبخش هستند. خاطرهپردازی یکی از آن فیلمهای تخیلی پرمخاطرهای است که هم از کاستیهای زیادی رنج میبرند و هم پرداختی اغراقشده و افراطی دارند. فیلم علیرغم همه توضیحاتش، معنایی ایجاد نمیکند. اما با ضربههای ژانری، آدمهای زیبا و پرداخت حرفهای جلوههای مکانیکی خود، شما را درگیر میکند.
نقد فیلم خاطره پردازی
«گذشته میتواند مثل یک روح، انسان را دنبال کند.» این ظاهرا اولین رشته مالیخولیاییای است که در خاطره پردازی خودش را نشان میدهد. فیلمی که ترکیبی زمخت از دو ژانر نئو-نوآر و علمی تخیلی است و به شکلی مشابه سرشار از حکمتهای مبهم درباره زمان و حسرت گذشته است. اگرچه، فیلم به شکل مناسبی لحن و سبک لیزا جوی -یکی از خالقان وستورلد (Westworld)- را در اولین فیلم داستانیاش به عنوان نویسنده و کارگردان، تعریف میکند.
داستان فیلم زمانی در آینده در امتداد ساحل میامی اتفاق میافتد؛ جایی که اکنون به دلیل تغییرات آبوهوایی تخریب شده و تا حدودی زیر آب رفته است. البته به این دلیل که روزها بسیار گرم هستند، یک نسخه اصلاحشده از زندگی در قالب زیست شبانه همچنان ادامه دارد. خاطره پردازی چیزی هستیگرایانه را در قالب شناخته شده فیلم نوآر هدف گرفته است. متاسفانه، نتیجه در بهترین حالت یک دیستوپیای بدبینانه، مبهم و نهچندان متقاعدکننده است. فیلمی که به شکلی آزادانه ارجاعات سطحیای به فیلمهای هیچکاک و نئو-نوآرهای مشابه میکند، تا روح قابل احترام آنها را در موقعیتی نامعلوم غرق کند.
در واقع، شما میتوانید اشارههایی به فیلمهایی مانند محله چینیها (Chinatown)، بلید رانر (Blade Runner)، روزهای عجیب و غریب (Strange Days) و حتی گزارش اقلیت (Minority Report) را در سراسر این اثر ژانری جوی مشاهده کنید. فیلمی که در یک هاله عمیقا آشنا به اوج میرسد. در حالی که این اشارههای سادهلوحانه لزوما نمیتوانند چیز بدی باشند، اما خاطره پردازی در نهایت نه به آن صورت اوریجینال، نه یک ادای احترام و نه حتی ترکیبی از هر دوی آنها است. فیلم جوی فقط یک اثر ژانری بسیار ناامیدکننده و غیراوریجینال بنظر میرسد. فیلم همچنین از شخصیت بدلی و یک راه پله مارپیچی سرگیجهآور استفاده میکند که هیچ هدفی جز یک اشارهی تلگرافی به جلوههای بصری به سبک سرگیجه (Vertigo) ندارد. اشارههایی که بدون هیچ دلیل روایی و زیباییشناسی به مخاطب ارائه میشوند.
نیک بنیستر با بازی هیو جکمن، تصادفا زمزمهکننده دیالوگ ذکرشده درباره قدرتهای مرموز و ناشناخته گذشته است. او این عبارتها را از طریق صدای خارج از تصویر و با لحنی حزنانگیز ارائه میدهد (که تنها یکی از زیادهرویهای ناخوشایند فیلم خاطره پردازی است) و حرفه نامتعارف خود را در لحظات آغازین فیلم به مخاطبان معرفی میکند. نیک یک کارآگاه خصوصی است که میتواند اعماق خاطرات مشتریان خود را –گاهی برای پاسخ دادن به یک پرسش ساده– بررسی کند. اما اغلب به آنها اجازه میدهد لحظات مورد علاقه خود از گذشته را دوباره تجربه کنند. به نظر میرسد که او و دوست ارتشی سابقش واتس –که اکنون شریک شغلیاش نیز هست– یک رابطه خوب، صمیمانه و افلاطونی با یکدیگر دارند؛ در دنیایی که آینده هیچ امیدی نمیدهد و گذشته فقط گذرگاهی است که تکانههای خوشبختی در آن پنهان شدهاند. تندی نیوتون در نقش واتس، از لحاظ احساسی تاثیرگذارتر از چیزی است که نقش محدودش در فیلم بتواند به او القا کند. در حالیکه این دو نفر به مشتریان تکراری خود اغلب خدمات رایگان میدهند، اما همچنان با ماشین حافظه خود میتوانند امرار معاش میکنند. یک رختخواب پیلهای با یک کلاهخود سیمی، هر خاطرهای که مشتریان از انبارهای دیسکها انتخاب میکنند را در قالب یک هولوگرام سه بعدی به تصویر میکشند. احساس عاشقانه، قدرت گرفتن، تجربه راحتی و آسودگی و… برای هر کسی چیزی برای یادآوری کردن وجود دارد.
بنابراین هنگامی که زن اغواگر ماندگارِ خاطرهپردازی، در قالب یک خواننده جاز غمگین پرشور به نام مِی با بازی ربکا فرگوسن، مزین به یک لباس قرمز پررنگ متناسب و خیرهکننده از راه میرسد، میدانیم که او میتواند با حضور خود هر انسان آسیبپذیری را خلع سلاح کند. در نتیجه میدانیم که او آنچه که نشان میدهد نخواهد بود. مِی با جلوهگری و رفتار مبهم و رازآمیزی به سبک لورن باکال اصرار میکند که برای مدت کوتاهی وارد ماشین حافظه بشود. او کلیدهای خود را گم کرده است و امید دارد که بنیستر و واتس با نگاهی سریع به داخل ذهن او بتوانند کلیدهایش را بازگردانند. به نظر میرسد این درخواست، خلاف هر چیزی است که خاطره پردازی درباره چگونگی خلق و ذخیرهسازی خاطرات توسط ذهن انسان ادعایش را مطرح میکند. اگر مِی به لحظهای که کلیدهایش را گم کرده توجه نکرده است و نمیتواند محلی که آنها در آنجا قرار داده را به یاد بیاورد، چگونه ممکن است خاطرهای از آن در ذهنش وجود داشته باشد؟ و آیا این درخواست مشکوک نباید فورا به نیک بنیستر هشدار میداد؟
اجازه بدهید گناه حواسٰپرتی او را به گردن لباس قرمز رنگ مِی بیندازیم (و انواع لباسهای شب خیرهکننده دیگری که فرگوسن در طول فیلم خاطره پردازی به تن میکند). او کلیدهایش را پیدا میکند و آن دو به زودی وارد یک رابطه عاشقانهی پرشور میشوند. جوی رابطه میان آن دو را با سلیقه و ظرافتی هنری به تصویر میکشد. اما مِی چند ماه بعد ناگهان ناپدید میشود و جز مشتی سرنخ و خاطرات چیز دیگری برای نیک و واتس باقی نمیگذارد. چیزهایی که آن دو به کمک آنها بتوانند در میان جنایتکاران کله گنده و پلیسهای فاسد دوام بیاورند.
جوی در اینجا در کنار چند همکار کارآزموده خود از وستورلد قرار گرفته است. او این دنیای آینده نزدیک و تشنه امید را با استفاده زیاد از نورهای نئونی و سایهها و همچنین با شکوه جلوههای CGI سنگین به تصویر میکشد. در نتیجه موفق میشود که به کیفیتی مالیخولیایی دست بیابد که در دقایقی مسحورکننده است. با این حال، شما در چنین مواقعی احساس نمیکنید که فیلم فضای آنچنان چشمگیری دارد. به ویژه در پرده سوم شلوغ و درهم فیلم که خطوط داستانی مختلفِ شخصیتهای جانبی- مانند افسر پلیس فاسدی به نام سایروس بوث با بازی کلیف کرتیس و قاچاقچی مواد مخدر جو قدیس با بازی دانیل وو– را بههم گره میزند.
شاید بزرگترین جرم فیلم خاطره پردازی این باشد که بدون هیج زحمتی جذابیت مشترک مجموعه بازیگران مشهور خود را هدر میدهد. در نتیجه، شما به سختی به یاد خواهید آورد که آیا نقش بنیستر را یک ستاره سینمایی واقعی بازی کرده یا یک تازه وارد معمولی نقش او را به عهده داشته است. جو ایدههای موضوعی و سبکی زیادی دارد –امیدواریم که او همچنان ریسک کند و فیلمهای بلند بسازد-، اما تعمق زیاد در مجموعهای از ژانرها در خاطره پردازی باعث شده است که فیلم زیر بار سنگین خود فرو برود.
عوامل فیلم Reminiscence
فیلم Reminiscence به نویسندگی و کارگردانی لیزا جوی و تهیهکنندگی جاناتان نولان ساخته شده است؛ یعنی همان تیم سازندۀ سریال پرمخاطب وست ورلد که از HBO پخش میشد (HBO و برادران وارنر متعلق به یک کمپانی مادر هستند، یعنی وارنر مدیا.) هیو جکمن که به تازگی در فیلم Bad Education نیز حضور داشته، به عنوان شخصیت اصلی در Reminiscence حضور دارد و در کنار او ربکا فرگوسن (بازیگر فیلم پرستارۀ تلماسه) و تاندیو نیوتون (بازیگر سریال وست ورلد) به نقشآفرینی میپردازند.
خاطرهپردازی فیلمی با مضمون آخرالزمانی است که در ژانر علمی تخیلی ساخته شده و ما را به یاد فیلم تلقین یا Inception میاندازد. جالب است بدانید که کریستوفر نولان، نویسندۀ تلقین، برادر جاناتان نولان است.
- بازیگران: هیو جکمن، ربکا فرگوسن، تندی نیوتون، کلیف کرتیس، مارینا د تاویرا، دانیل وو، موژان آریا، برت کالن، ناتالی مارتینز، آنجلا سارافیان، جووانی کروز، هان سوتو، ژول هارتلی، رنیس ریورا، سم مدینا، تری ویبل، توماس فرانسیس مورفی
- نویسنده و کارگردان: لیزا جوی
- ژانر: علمی تخیلی، معمایی، دلهرهآور، عاشقانه
- درجه بندی: افراد بالای ۱۳ سال
- تولید: Michael De Luca Productions
- کشور سازنده: آمریکا
- زبان: انگلیسی
- مدت زمان: ۱۱۶ دقیقه
فیلمهای کمپانی برادران وارنر در سال ۲۰۲۱ در سینماها و شبکه اچبیاو منتشر میشوند
منبع: NBC News