نه منتقدها و نه محافل معتبر هنری، مینی سریال «گامبی وزیر» را فیلمبازها کشف کردهاند، مشابه اتفاقی که پیشتر برای «چرنوبیل» و «چیزهای عجیب» هم افتاده بود. در ادامه با فیلیمو شات همراه باشید برای بررسی اثری که یکی از پدیدههای مهم امسال است.
دنیای فَشِن یک درس به ما داده باشد، این است که چیزی کهنه نمیشود و از مُد نمیافتد؛ خیلی وقتها شبیه نبودن به مُد زمانه بهترین و خلاقانهترین تصمیم ممکن است، حتی اگر به قیمت پوشیدن یک لباس قدیمی تمام شود. این ایده را میشود در جاهای دیگر هم دنبال کرد و نتیجه گرفت؛ مثلا صنعت سرگرمی. کافی است امتحان کنید تا ببینید؛ ناگهان اثری که انگار تعلق دارد به شصت سال پیش، به بهترین شکل ممکن روح زمانه را بازتاب میدهد و مُد را عوض میکند.
سالهاست که استودیوها میخواهند شکوه و عظمت دوران طلایی هالیوود را در فیلمهای بزرگ احیا کنند. چیزی که تقریبا بعد از رکود اقتصادی در ابتدای هزاره جدید غیرممکن شد و بلاکباستر جای فیلمهای استودیویی یا کلاسیکهای نو را گرفت. خودتان را برای سورپرایز امسال آماده کنید، اثری که به جای استودیوهای بزرگ از دل نتفلیکس بیرون آمده و بیش از هر فیلم یا سریالی در سالهای اخیر یادآور کلاسیکهای هالیوودی است؛ نه این که تقلیدی آشکار باشد یا بخواهد شبیه آنها بشود (جعل و کلکی که این سالها حسابی جواب داده). مینی سریال «گامبی وزیر» (با عنوان اصلی Queen’s Gambit) همان چیزی است که هالیوود سالها دنبالش میگشت و حالا در جایی پیدا شده که کسی انتظارش را نداشته؛ ماجرای دختر یتیمی که تبدیل میشود به استاد بزرگ شطرنج و دنیا را فتح میکند و در طول این مسیر، کابوس اعتیاد و تنهایی دست از سرش برنمیدارد.

هنوز چند روز از عرضه سریال نگذشته که بینندگانش اینترنت را گذاشتهاند روی سرشان. حتما در ادامه هم بیشتر از آن خواهید شنید. نه منتقدها و نه محافل معتبر هنری، مینی سریال کویینز گمبیت را فیلمبازها کشف کردهاند، مشابه اتفاقی که پیشتر برای «چرنوبیل» و «چیزهای عجیب» هم افتاده بود. در ادامه با فیلیمو شات همراه باشید برای نقد و بررسی مینی سریال «گامبی وزیر» که استقبال فراتر از انتظار بینندگان و منتقدان آن را به یکی از پدیدههای مهم امسال تبدیل کرده است.
«گامبی وزیر» بر اساس رمانی با همین نام ساخته شده، نوشته والتر تِویس در سال ۱۹۸۳. اقتباسهای قبلی از رمانهای تویس مثل «بیلیاردباز» و «مردی که به زمین افتاد» آنقدر موفق بود که همه برای کار آخرش سرودست بشکنند اما این اقتباس سینمایی چهل سال طول کشید؛ دست به دست شد، آدمهای گندهای رویش کار کردند و خیلیها کنار کشیدند. آخرین نفر هم هیث لجر بود که عمرش قد نداد تا اولین فیلمش را بسازد. نهایتا قفل پروژه به دست نتفلیکس و اسکات فرانک باز شد که عموما برای نوشتن فیلمنامههایی با مایههای جنایی («خارج از دید»، «گزارش اقلیت» و «لوگان») شناخته میشود. انگار تا الان کسی نفهمیده بود چطور باید تعریف کرد داستان دختر نابغهای را که تبدیل میشود به استاد بزرگ شطرنج در حالی که زندگیاش با اعتیاد و کمبودهای عاطفی گره خورده. سازندگان سریال به یک جواب غافلگیرکننده رسیدهاند: چه میشد اگر بیلی وایلدر آن را میساخت؟! استادِ روایت قصه قهرمانان سادهای که فقط میخواستند کاری را بکنند که عمیقا دوست داشتند و اصلا نمیدانستند که همین کار سادهشان چطور میتواند دنیای دیگران را تغییر دهد. تماشاگر هم در برابر این شیوه روایت و شخصیتهای دوستداشتنیاش خلع سلاح و بیدفاع بود. فرمول بیلی وایلدر یکبار دیگر جواب داده و بینندگان بیشمار «گامبی وزیر» را گرفتار بِت هارمن (آنیا تیلور جوی) کرده.

گیر دادن و عیب گذاشتن روی مینی سریال «گامبی وزیر» سخت نیست؛ مثلا قراردادهای نمایشیاش و آنچه که در فیلمنامه عامدانه نادیده گرفته شده به نفع روایت و تاثیر عاطفی حداکثری موقعیتها برای همذاتپنداری بیشتر با شخصیت. مهم این است که بفهمیم چنین اثری چطور روح زمانهاش را کشف کرده. این یک داستان نوجوانانه است که برای مخاطبان کم سنوسال نتفلیکس ساخته شده؟ بله، جای بحث ندارد ولی مگر غیر از این است که شاهکارهای غولهایی چون چارلز دیکنز و مارک تواین در دو قرن اخیر پل ارتباط نوجوانها با عالم ادبیات بوده، یا مگر استیون اسپیلبرگ با آوردن نوجوانها به سینما مسیر هالیوود را برای همیشه تغییر نداده؟
آنیا تیلور جوی موفق شده مرز میان خودش و نقش را به کمرنگترین حالت ممکن برساند و به برگ برنده سریال تبدیل شود.
مینی سریال «گامبی وزیر» درباره استعداد و نبوغی است که خیلی وقتها میتواند تنها یک بُعد از زندگی انسانها را تحتتاثیر قرار بدهد و جنبههای دیگر را ویران کند. درست همانطور که ادی تُنددست (پل نیومن) در «بیلیاردباز» همه چیز را از دست میداد تا تبدیل شود به بازیکنی شکستناپذیر. قصه همان است، فقط قرار نیست تراژدی بشود. درست مثل «راکی» که در دهه هفتاد میلادی خوانشی بود زمینی و معاصر از کهنالگوی سفر قهرمان، امروز «گامبی وزیر» قهرمان را به نسلی افسرده و عصبی میرساند که تمام درها به رویش بسته شده و آنقدر فرصت پیدا نکرده برای دیده شدن و مبارزه که دیگر انگیزه و رمقی برایش باقی نمانده.

بازی پیچیده و مجردی چون شطرنج جان میدهد برای یک داستان ذهنی. مثلا رمان «شطرنج» اشتفان تسوایگ -که چهل سال قبل از کتاب والتر تویس نوشته شده و اتفاقا یکی از خطوط فرعی داستان آن درباره نابغهای که در انزوا شطرنج را یاد گرفته تا حدودی به فضای «گامبی وزیر» نزدیک میشود- بیشتر درباره ساختار ذهن و جنون است. اما مینی سریال نتفلیکس ایده شطرنج را در پرداخت قصه تا جایی بسط میدهد که به اندازه شخصیت اصلی، برای بینندهای هم که شاید چیز زیادی از این بازی فکری نمیداند، جذاب و گیرا بماند و بهانهای بشود برای راه انداختن موتور درام که همان تلاش برای غلبه به جهان بیرونی است. (البته ناگفته نماند که در مسائل مربوط به شطرنج از گری کاسپاروف و بروس پاندولفینی مشاوره گرفتهاند تا همه چیز درست و دقیق از کار در بیاید) «گامبی وزیر» به جای آن که در خدمت بحثهای مُد روز مانند فمینیسم و جنسیت باشد، همه چیز را برای خلق یک شخصیت کامل به خدمت میگیرد و برای بازیابی شکوه و معصومیت جادویی کلاسیکهای هالیوود، خودش را محدود میکند، چه در متن و چه در اجرا. به زبان ساده یعنی از اُلد فشن بودن خجالت نمیکشد.

باز و به عبارتی دیگر، «گامبی وزیر» داستان یک گیک است که به غیرگیکیترین شکل روایت میشود. زندگی برای بت در شطرنج خلاصه شده. به معنای واقعی کلمه والدی ندارد و در دنیای بقیه هم جایی پیدا نمیکند. تلاش برای یاد گرفتن و بُردن در شطرنج است که به بلوغ میرساندش و میفهمد که باید خودش را در ارتباط با بقیه پیدا کند؛ با چیزهایی که به دست میآورد و آنچه که از دست میدهد. فراتر از بازیگران مکمل که همه به اندازه خودشان فوقالعادهاند، تمام عناصری که در سریال میبینید طوری چیده شدهاند تا کامل کنند ارتباط شخصیت اصلی را با شطرنج (و اگر درستتر بگوییم خودش) و به آن معنا بدهند. در چنین رویکردی که قصه به شخصیت و تمام کنشها و واکنشهای شمی و حسیاش وابسته است، کاراکتر اِستادی (مطالعه شخصیت) بدون انتخاب و حضور درستِ بازیگر اصلی به جایی نمیرسد. اینجا آنیا تیلور جوی موفق شده مرز میان خودش و نقش را به کمرنگترین حالت ممکن برساند و به برگ برنده سریال تبدیل شود. (بعد از تماشای «گامبی وزیر» متوجه میشوید که جرج میلر بیخود را برای ایفای نقش اصلی اسپینآفهای بعدی «مکس دیوانه» انتخابش نکرده!)
«گامبی وزیر» یکبار دیگر و شاید بعد از مدتها دوباره ثابت میکند که جادوی سینمای کلاسیک در قصهگویی هنوز باطل نشده و از قضا در دنیای امروز بیش از همیشه بهش نیاز داریم.
فراتر از چشمان درشت و صورت کشیده جوی که بت را به طرز بامزهای شبیه کاراکترهای انیمهها کرده، اجرای او نمونهای مثالزدنی از بازیگری مبتنی بر زبان بدن است که میتواند طیف گستردهای از احساسات متناقض یک شخصیت کمحرف و درونگرای کمسنوسال را منتقل کند؛ فقط با شیوه ایستادن، نشستن یا حتی راه رفتن. به نحوه اجرای مسابقات شطرنج در صحنههای مختلف نگاه کنید که در طول سریال تمهیدات مختلفی برای نمایش آن در نظر گرفته شده: جوی کار سادهای مثل جابهجایی مهره را با دقت و ظرافتی شبیه به شمشیر زدن در میدان نبرد انجام میدهد! با نگاه کردن به صورت و ریتم رفتارش میتوانید بفهمید که بازی دارد چطور پیش میرود، بدون آن که لازم باشد از دنباله حرکتهای پیچیده در شطرنج یا مثلا دفاع سیسیلی چیزی بدانید. این را اضافه کنید به جنبههای بیرونی کاراکتر که ترکیب سطح بالایی از طراحی لباس و چهرهپردازی را برای خلق آن به کار گرفتهاند.

«گامبی وزیر» یکبار دیگر و شاید بعد از مدتها دوباره ثابت میکند که جادوی سینمای کلاسیک در قصهگویی هنوز باطل نشده و از قضا در دنیای امروز بیش از همیشه بهش نیاز داریم. تجربه نشان داده که فقط قصه میتواند به واقعیت غلبه کند و قصههای خوب هیچوقت از مُد نمیافتند؛ باید درست و به موقع تعریفشان کنی. در دنیای امروز هم که واقعیت به طرز بیرحمانهی ناگزیر و شکستناپذیر به نظر میرسد، نسل تازه کهنالگوی سفر قهرمان را لازم دارد تا بار دیگر ایمان بیاورد همانا پیروزی سهم کسانی است که از شکست نمیترسند؛ فقط باید بازیِ خودت را کشف و خودت را در بازی پیدا کنی.

توضیح: عنوان سریال، اصطلاحی رایج در شطرنج و شیوه گشایش بازی است؛ اما با توجه به این که در غرب از عنوان ملکه برای مهره وزیر استفاده میشود، عبارت کویینز گمبیت به دلیل مونث بودن شخصیت اصلی داستان جنبهای کنایی دارد که در ترجمه فارسی از دست میرود.
مینی سریال «گامبی وزیر» محصول ۲۰۲۰ نتفلیکس برگرفته از رمانی به همین نام، توسط اسکات فرانک در هفت اپیزود تقریبا یکساعته ساخته شده و بازیگرانی چون آنیا تیلور جوی، ماریل هلر، بیل کمپ، موزس اینگرم، هری ملینگ، توماس سنگستر و مارچین دوروچینسکی در آن ایفای نقش کردهاند.

شدیدا پیشنهاد میکنم،
خیلی عالیه فیلمش
عالی بود . کلاسیک همیشه حرف اولو میزنه.مخصوصا که راجع به بالاترین و بهترین بازی جهان باشه.