سریال «روز سوم» مخاطب را به شکلی عمیق به دنیای مرموز خود میکشاند و تشخیص مرز بین واقعیت و توهم را هر لحظه سختتر و پیچیدهتر میکند.
پیش از اینکه سریال جدید کمپانی اسکای آتلانتیک را تماشا کنید، کارهای روزمرۀ منزل را به پایان برسانید و سپس با خیال راحت به تماشا بنشینید. سریال درام «روز سوم» (با عنوان اصلی The Third Day) به دو بخش تقسیم شده است که هریک سه اپیزود دارند. فصل اول، «تابستان» نام دارد. در این فصل، یک مددکار اجتماعی به نام سم که جود لا نقش او را ایفا میکند، درگیر مشکلات دختری جوان و مرموز میشود که در جزیرهای عجیبوغریب به نام اوسی زندگی میکند. نام فصل دوم سریال، «زمستان» است. در سه قسمت مربوط به این بخش، با مادری مجرد آشنا میشویم که نائومی هریس نقش او را بازی کرده است. او دو دخترش (با بازی نیکو پارکر و شارلوت گاردنر میهل) را برای تعطیلات به همان جزیره میبرد؛ اما خیلی زود آرزو میکند که کاش بهجای این جزیرۀ مرموز به پارک مرکزی شهر رفته بودند!

شرکتهای اسکای و HBO سازندگان این مجموعه هستند. آنها دربارۀ دلیل تقسیمکردن سریال خود به دو فصل اطلاعیهای صادر کردند: «برخی مخاطبان دوست دارند سریال را بیشتر دنبال کنند. پخش آنلاین به این گروه امکان میدهد بیش از قبل در ماجراهای متفاوت سریال «روز سوم» غرق شوند. این روش مانند تماشاکردن مستمر و مداوم زندگی عادی و روزمره است. برای همین، مخاطب را به شکلی عمیقتر به دنیای مرموز «روز سوم» میکشاند و مرز بین واقعیت و آنچه را توهمی بیش نیست، نامفهومتر و پیچیدهتر میکند.» طبیعی است که این ایده، عجیب و سردرگمکننده به نظر میرسد. در حقیقت، پس از تماشای تمام قسمتهای سریال، میبینیم که هرچند ماجرا جالب و تحسینبرانگیز است، اما این روند باعث کلافگی مخاطب میشود.
چرنوبیل به روایت HBO یا چطور با مشتی دروغ
در منطقهای جنگلی، پسربچهای در آب رودخانه غرق شده است. سم با دیدن لباس پسربچۀ غرقشده فریاد میکشد و ازخودبیخود میشود. سپس، جان دختر جوان مرموزی را نجات میدهد که در همان حوالی، میخواهد خودش را در فضایی بیدرخت دار بزند! باید اذعان داشت که بدون تردید، سازندگان فیلم در ایجاد حسوحالی که در پی آن هستند موفق بودهاند. سم دختر عجیب و غمگین را نجات میدهد و او را به خانهاش در جزیرۀ اوسی میبرد. این دختر اپونا نام دارد و نقش او را جسی راس بازی کرده است. در همین حین، زوجی که صاحب مهمانخانهای در جزیره هستند سبب ناپدیدشدن اپونا میشوند. نقش این زوج را امیلی واتسون و پدی کانسیداین بازی میکنند. از رفتار آنها اینگونه به نظر میرسد که باید از طرفداران مجموعۀ «انجمن نجیبزادگان» (با عنوان اصلی The League of Gentlemen) باشند!

سرزمین اصلی نمادی از دنیای واقعی است و مسیری که از طریق آن میتوان از جزیره به این سرزمین رفت، در طول روز، فقط هفت دقیقه دردسترس است. به همین دلیل، زوج مرموز به سم اصرار میکنند که شب را همانجا بماند؛ سم به اطرافش نگاهی میاندازد: روی دیوار مهمانخانه، تصاویری از اجساد مربوط به دورۀ ویکتوریا آویزان شده است. جشنی باستانی و آیینی هم بهزودی قرار است در دهکده برگزار شود که تزییناتی مربوط به آن در اتاق به چشم میخورد. او متوجه میشود که دچار توهم شده است و همهجا حشراتی رنگی میبیند. علاوه بر این، از هنگام ورود او به جزیره تعداد بچههای گمشده افزایش یافتهاند. سم تشکر میکند و از ماندن در آنجا منصرف میشود. اما جزیرههای مرموز با مناسک عجیبوغریبشان قواعد مخصوص خودشان را هم دارند؛ سم هرگز نمیتواند کاملاً به خانه بازگردد!
سم برای بازگشت به خانه عجله دارد؛ او بهتازگی شغل مددکاری را رها کرده و برای خودش کسبوکاری جدید راه انداخته است. مأمور برنامهریزی بهزودی به دیدنش خواهد آمد تا گزارشی تهیه و آمادگی سم برای شروع کسبوکار جدید را تایید کند. سم باید به موقع در خانه باشد تا مأمور را درباره ثبات وضعیتش متقاعد کند و از گرفتن تأییدیه مطمئن شود. این داستان در پسزمینه بسیار دلنشین است؛ او بیش از هر چیز میخواهد از آبی که جزیره را احاطه کرده است، بگذرد و به خانه برسد. در ابتدا، تصور میشود که شاید این فیلم نیز ایدهای همچون فیلم «مرد حصیری» (با عنوان اصلی The Wicker Man) داشته باشد، اما این تصور خیلی زود رنگ میبازد؛ زیرا این دهکدۀ عجیب، قوانین خاص خود را دارد.

نقد و بررسی فیلم یک میلیون قطعه کوچک
در ادامه، سم با فردی مواجه میشود که برخلاف دیگران رفتاری عادی دارد. جس با بازی کاترینا واترسون انسانی سرشناس است که بهطور مرتب به همان مهمانخانه میآید. در حقیقت، او یک انسانشناس است که برای دیدن جشنوارۀ محلی جزیره به آنجا آمده است. او میگوید مردی که بنیانگذار جزیره بود، جشنواره و مناسک آن را پایهگذاری کرد و حتی برای معتادان و مجرمان نیز امکاناتی برای توانبخشی ایجاد کرد. جس زنی خوشصحبت و عاقل است؛ او با سم دوست میشود و روابط صمیمانه و عاشقانهای میان آنها شکل میگیرد. جس یک شب دیگر هم سم را در جزیره نگه میدارد و داستان ربودهشدن و سپس غرقشدن پسرش را برای او تعریف میکند. در مراسم جشن سنتی، جس به سم مواد روانگردان میدهد. این مواد در سم توهم بینایی ایجاد میکند و بدین ترتیب نگاه او به اقیانوس، متوهم و کابوسوار میشود. البته هیچکدام از این موارد به پیشبرد داستان کمکی نمیکنند.
تریلر سریال «روز سوم» را در فیلیمو شات ببینید
مشکل اینجاست که تمام اتفاقات ظاهراً مهم، در اصل بههیچوجه مهم نیستند! شاید بتوان گفت که هرگز چنین چیزی در فیلمسازی دیده نشده است و از طرفی نمیتوان آن را سبکی خاص به شمار آورد. با وجود این، مسائل مشابه و بیاهمیت فراوانی در فصل «تابستان» سریال «روز سوم» نمایش داده میشود و سپس در فصل «زمستان»، وقتیکه دومین مسافر بختبرگشته وارد جزیره میشود، دوباره همان اتفاقات تکرار خواهد شد.
شاید اگر فیلمنامه، داستانها را بر اساس محتوا دستهبندی میکرد، درک بهتری از آنچه در سریال اتفاق میافتد ممکن بود. برای مثال، امکان داشت در هر قسمت، بخشی مشخص به هفتۀ مراسم جشنوارۀ باستانی و سنتی اختصاص داده شود. بدین ترتیب، بیننده میتوانست بهجای دریافت حجم زیادی از توهمات و سردرگمیها، همراه با اهالی جزیره خوش بگذراند و از تماشای فیلم لذت ببرد. اما در عوض، در سریال «روز سوم» مخاطب در جریان جزئیات فراوان فیلمنامه گم میشود، بدون آنکه بتواند بهدرستی از آنها سر در بیاورد؛ مجازاتهای فراوان دامن مقصران را میگیرد، ذهن بیننده را درگیر میکند و در اثر حجم فزایندۀ اتفاقات پوچ و بیهدف پریشان میشود.

اگر از دیدن افراد مرموز رداپوش و زنان خانهداری که با حالتی وهمانگیز به چشمان مهمانانشان خیره میشوند و دربارۀ غم و اندوه، با حالتی روحانی و عرفانی صحبت میکنند و رفتارهای فراوان کموبیش بلاهتآمیز عصبانی نمیشوید، بدون شک از تماشای این سریال لذت خواهید برد؛ وگرنه ترجیح خواهید داد که این جزیرۀ پر از عجایب را هرچه زودتر بهسمت سرزمین اصلیتان ترک کنید.
آیا تماشای سریالهای توهمبرانگیز که مرز واقعیت و خیال در آنها مشخص نیست بهراستی لذتبخش است؟ به نظر شما، کدامیک از فیلمهای این ژانر از بقیه بهتر بودهاند؟

منبع: The Guardian