نقد فیلم گوش کن | جدال زوج مهاجر برای گرفتن حضانت فرزندانشان

داستان فیلم «گوش کن» دربارۀ پدر و مادری مهاجر است که با سه فرزند خود، در لندن زندگی می‌کنند؛ اما نیروهای خدمات اجتماعی به دلیل بی‌مسئولیتی این والدین، به اجبار بچه‌ها را از آن‌ها جدا می‌کنند.

فیلم «گوش کن» (با عنوان اصلی Listen) فیلمی احساسی و تأثیرگذار، به کارگردانی آنا روشا د سوزاست. این کارگردان امسال برای اولین‌بار در جشنوارۀ ونیز شرکت کرده ‌است. داستان فیلم دربارۀ پدر و مادری فقیر و پرتغالی (با بازی لوسیا مونیز و روبن گارسیا) است که با سه فرزند خود، در لندن زندگی می‌کنند. اما نیروهای خدمات اجتماعی به دلیل بی‌مسئولیتی این والدین و کوتاهی‌شان در نگهداری از فرزندان، به اجبار بچه‌ها را از آن‌ها جدا می‌کنند. در نقد و بررسی فیلم گوش کن برنده جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره ونیز ۲۰۲۰ با فیلیمو شات همراه باشید.


نویسندگان این اثر (روشا د سوزا، پائولا واکارو، آرون بروکنر) تلاش فراوانی می‌کنند تا چهره‌ای منفی از مسئولان مرتبط نشان ندهند، اما نمی‌توانند توازن را برقرار سازند. از غم چشمان این خانوادۀ بیچاره، به‌ویژه فرزند ناشنوا و غمگین آن‌ها (با بازی میسی اسلای) خوانده می‌شود که مسئولان و مددکاران اجتماعی صلاحیت آن‌ها را برای بازپس‌گیری فرزندانشان به‌راحتی تأیید نخواهند کرد. از سوی دیگر، مهارت روشا د سوزا در کارگردانی و هدایت بازیگران، توانایی هتی بین‌لند در فیلم‌برداری و تدوین بی‌نظیر توماس بالتازار دست به دست هم داده‌اند تا این فیلم با تمرکز بر مشکلات اجتماعی، به جشنوارۀ ونیز راه پیدا کند.

بسیاری از افراد لوسیا مونیز را با بازی در فیلم‌ «در واقع عشق» (با عنوان اصلی Love Actually) می‌شناسند.
در فیلم «گوش کن»، او نقش بلا را بازی می‌کند؛ مادری که تمام زندگی‌اش را عاشقانه وقف بچه‌هایش کرده ‌است، هرچند گاه سر آن‌ها داد هم می‌زند. بلا برای تأمین مخارج خانه به همسرش کمک می‌کند. درآمد ناچیز همسرش جوتا (با بازی گارسیا) کفاف مخارج آن‌ها را نمی‌دهد و به همین دلیل، بلا به‌عنوان نظافت‌چی مشغول به کار است. جوتا رابطه‌ای صمیمانه با بچه‌ها دارد و تصویر خانواده‌ش را روی تکه‌های کاغذ نقاشی کرده است. در ظاهر، جوتا شغل بسیار دشواری دارد، اما مخاطب هیچ‌گاه او را مشغول کار نمی‌بیند. وقتی بلا سر کار است، جوتا مشغول وقت‌گذرانی با دوقلوها (با بازی لولا و کی‌کی ویکز) است.


نقد فیلم فانوس دریایی؛ درخشش رابرت پتینسون در یک کابوس دریایی باشکوه


لوسیا مونیز در نمایی از فیلم گوش کن

این خانوده مدت کوتاهی است که در انگلیس زندگی می‌کنند و نمی‌توان لهجۀ روانِ بریتیشی فرزند بزرگشان، دیگو (با بازی جیمز فِلنِر) را قضاوت کرد . آن‌ها دخترشان لو را در مدرسۀ مخصوص ناشنوایان ثبت‌نام کرده‌اند که در آنجا دروس را به زبان اشاره تدریس می‌‌کنند؛ البته تمام اعضای خانواده برای ارتباط گرفتن با او از زبان اشاره استفاده می‌کنند.

فیلم با این صحنه شروع می‌شود: بلا به همسرش یادآور می‌شود که ساعت چهار قرارملاقاتی با مددکار اجتماعی دارد و به او می‌گوید که دیر نکند، چون انگلیسی‌ها آدم‌هایی وقت‌شناس‌اند. البته مشخص است که مسئولان خدمات اجتماعی مدتی است این خانواده را زیر نظر دارند. مثل زمانی‌که بلا برای صبحانه یک نان می‌دزدد یا به دلیل تأخیر در رفت‌وآمدش به مدرسۀ لو رابطۀ بدی با معلم او پیدا می‌کند؛ آن‌ها حتی در تهیۀ سمعک جدید برای لو کوتاهی‌ می‌کنند.

وقتی‌که مسئولان مدرسه‌ متوجه کبودی‌های روی بدن لو می‌شوند و زن‌ و شوهر هیچ توضیحی برای این مشکل ندارند، به‌‌سرعت حضانت بچه‌ها از آن‌ها گرفته می‌شود. والدی نیست که این صحنه را ببیند و بغض نکند. صحنه‌ای که چندین مددکار و پلیس، به دستور افسر پلیس (با بازی برایان بُووُل) وارد خانه‌ می‌شوند و بچه‌های گریان و غمگین را با خود می‌برند.

صحنه‌هایی که احساسات را جریحه‌دار می‌کنند نشان‌دهندۀ تحقیقات سازندگان این فیلم دربارۀ موضوعات اجتماعی‌اند.

صحنه‌هایی که احساسات را جریحه‌دار می‌کنند نشان‌دهندۀ تحقیقات سازندگان این فیلم دربارۀ موضوعات اجتماعی‌اند. البته از سوی دیگر، این فیلم بیش‌ازحد سیاست را زیر سؤال می‌برد و در نتیجه، همدردی‌کردن با این خانواده را سخت می‌کند. برای مثال، وقتی‌که بلا و جوتا به زبان پرتغالی یا با زبان اشاره حرف می‌زنند، مددکار ملاقات را برایشان ممنوع می‌کند؛ زیرا هیچ مترجمی حضور ندارد تا مددکاران را مطمئن کند این پدر و مادر قصد ربودن فرزندانشان را ندارند. البته نصحیت‌های مددکار سابق، آنا پین (با بازی سوفیا مایلز) آن‌ها را به این فکر انداخته است که برای دزدیدن بچه‌ها نقشه بکشند.


نقد و بررسی فیلم یک میلیون قطعه کوچک


این فیلم بخشی کوچک از اتفاقاتی است که هر روز در گوشه‌وکنار جهان روی می‌دهد. اما در آخر، این‌طور به نظر می‌رسد که شخصیت‌ها مجبورند داستان را با تنش و اعصاب‌خوردی پیش ببرند. مهم‌تر از همه، انتقادات ناشیانه از رفتار مؤسسات مرتبط، به شما یادآوری می‌کند که فیلم‌سازانی وسواسی و دقیق همچون پاول لاورتی یا برادران داردن به‌سختی کار می‌کنند تا بتوانند جزئیاتی درست از سیستمی فاسد به مخاطب نشان دهند؛ مثل فیلم «اینجانب، دانیل بلیک» (با عنوان اصلی I, Daniel Blake) یا فیلم «دختر ناشناخته » (با عنوان اصلی The Unknown Girl).
روشا د سوزا نیز همچون سازندگان این فیلم‌ها قصد دارد از حمایت مخاطبانش از قهرمانان داستان مطمئن شود؛ ولی اگر زیاده‌روی کند، نتیجۀ عکس خواهد گرفت.


منبع: Hollywood Reporter

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil