عنوان «داستان عامهپسند» اولینبار در بریتانیا ابداع شد و معمولاً به مجموعههایی اطلاق میشود که با وجودِ نداشتن داستانی چشمگیر، مورد اقبال عمومی قرار میگیرند.
ماحصل سلیقۀ جان لوگان، که به ساخت مجموعه «داستان عامهپسند» (با نام اصلی Penny Dreadful) در لسآنجلس ختم شده است، به شکلی ناامیدکننده مبتدیانه بهنظر میرسد. عنوان «داستان عامهپسند» اولینبار در بریتانیا ابداع شد و معمولاً به مجموعههایی اطلاق میشود که با وجودِ نداشتن داستانی پُرمغز و چشمگیر، مورد اقبال عمومی قرار میگیرند. جان لوگان در سال ۲۰۱۴، با برداشتی خلاقانه، از این عنوان برای مجموعهای استفاده کرد که شخصیتهایش را کاراکترهای معروف آثار ادبی دوران گوتیک تشکیل میدادند. این مجموعه، بنیانگذار شیوهای جدید در روایت پُرپیچوخمِ داستانهای عامهپسند شد که تاکنون نیز ادامه یافته است.
حالا آخرین سری از این مجموعه به دوران ویکتوریایی لسآنجلس در سال ۱۹۳۸ میپردازد. داستان اصلی این قسمت، دربارۀ ماجرای قتل چیکانو است و به موازات آن به ساخت اولین بزرگراه اصلی لسآنجلس نیز اشاره میشود. این مجموعه در تعیین گروه مخاطب اصلی خود روشن عمل نمیکند. بنابراین، فقط تلاش و توانایی گروه سازندگان مجموعه است که روایت را به پیش میبرد. در بررسی سریال «داستان عامه پسند : شهر فرشتگان» با فیلیمو شات همراه باشید.
لیست بهترین سریال های خارجی جهان
عامهپسندی این مجموعه را میتوان در نحوۀ ایجاد ارتباط این فصلِ سریال با فصل قبلیاش بهخوبی مشاهده کرد؛ در صحنۀ ابتدایی فیلم، مگدا (با بازی ناتالی دورمر)، سانتا مورته (با بازی لورنزا ایزو) را دربارۀ منشأ روح بشریت به چالش میکشد. آیا مگدای شیطانصفت، موجودی ماورائی است؟ این موضوع در تمام شش قسمت منتشرشده مشخص نمیشود. او در هیبت زنانی متفاوت در مرکز پیچوخم فراوان داستان زندگی میکند؛ در نهایت، او سرنوشتی نامعلوم دارد و فقط بذر نفاق میپراکند.
دورمر با قابلیتهای فردیاش تمام نقشهایی را که به او محول شده بهخوبی میپروراند و آنها را در حد کمال، پُرجنبوجوش و باانرژی اجرا میکند. خطرناکترین و مهارناپذیرترینِ این شخصیتها، الکس، دستیار چارلتون تاونسند ، عضو خجالتی شورای شهر است. او در حال ارزیابی پروژۀ ساخت بزرگراه آرویو سکو است که برای اجرای آن باید منطقۀ بلودر هایتز در محلۀ چیکانو را تخریب کند. دورمر با چهرهای که نمیتوان از آن به افکارش پی برد و با آن رفتار صمیمانه، شیطانی است که تاونسند را وسوسه میکند. در نقطۀ مقابل الکس، دورمر در نقش زن آلمانی شیرینزبانی به نام السا ظاهر شده است که دکتر پیتر (با بازی روری کینیار) را اغوا میکند و البته این نقش را بسیار سرزنده اجرا میکند. دورمر در هر دو کاراکتر الکس و السا در نقشهایی کلیشهای و آشنا ظاهر میشود: یکی باهوش و حیلهگر و دیگری بااراده و توانا، که دورمر هر دو را بسیار درخشان بازی کرده است. او در مقام یک هنرپیشه توانایی آن را دارد که در قالب شخصیتهای متفاوت بهخوبی فرو رود و این مجموعه را میتوان حد نهایت تغییرپذیری او در نقشهایش دانست. با وجود این، دورمر در نقش یک زن ایتالیایی که سردستۀ منفور گروهی به نام پاچوکو است، چنان که باید جا نیفتاده است. در این بخش، مسیر داستان بیشتر سمتوسوی مسائل فرهنگی به خود میگیرد و از ایدۀ اصلی مجموعه دربارۀ ظلمهای مشابهی که افراد راندهشدۀ اجتماعی از آن رنج میبرند، فاصله میگیرد.
در حقیقت، چهرههای مختلف دورمر، که شخصیتهای اصلی سریال «داستان عامه پسند : شهر فرشتگان» (با نام اصلی City of Angels) هستند، داستان را به پیش میبرد؛ اما خُردهداستانهای متعدد دیگری نیز در این مجموعه وجود دارد که البته مجال چندانی برای دیدهشدن نمییابند. پس از صحنۀ ابتدایی مجموعه و معرفی مگدا و سانتا مورته، بیننده بلافاصله در جریان قتل اعضای یکی از خانوادههای برجستۀ بورلی هیلز به نام هازلت قرار میگیرد. این جنایت مخوف بر جادوی سیاه دلالت میکند و پای مکزیکیها را نیز به ماجرا میکشاند. تحقیقات دربارۀ این جنایت به عهدۀ کارآگاه میچنر (با بازی ناتان لین) و کارآگاه سانتیاگو تیاگو وگا (با بازی دنیل زوواتو) است، که در مکزیک متولد شده و به تیاگو معروف است.
هدف اصلی بازگویی ماجرای قتل خانوادۀ هازلت و حضور کارآگاه تیاگو در این سریال، مطرحکردن بحثهای مبارزه با تبعیض نژادی است، که البته بسیار واضح و سطحی بیان میشوند. تیاگو بهعنوان اولین کارآگاه رنگینپوست ادارۀ پلیس لسآنجلس، بر سر دوراهی است؛ او نمیداند یک مکزیکی است که در ادارۀ پلیس کار میکند یا پلیسی است که در مکزیک متولد شده است! این تناقض وقتی به اوج خود میرسد که خانواده مسیری متفاوت از او در پیش میگیرند؛ برای نمونه، آنها در برابر تغییرات ساختار شهر و تخریب محله برای ساخت بزرگراه مقاومت میکنند و هر روز بیشتر و بیشتر درگیر تعصبات مذهبی میشوند. تیاگو سعی میکند بین خانواده و شغل خود تعادل برقرار کند، اما با برخورد خشونتآمیز برادرانش ماتئو و رائول (با بازی جاناتان نیوس و آدام رودریگوئز) مواجه میشود. در نیروی پلیس نیز این نژادپرستی به چشم میخورد؛ تیاگو در تعامل با همکار سفیدپوستش، به امتیازات ویژهای اشاره میکند که سفیدپوستان از آنها برخوردارند. لوئیس بارها در مواقع اضطراری از تیاگو حمایت کرده است، اما گهگاه نیز دچار تعصبات نژادی میشود و از امتیاز رنگ پوست خود برای زورگویی و خودبرتربینی بهره میبرد.
متأسفانه مسیر داستان در نیمی از مجموعه، لوئیس و تیاگو را از هم جدا میکند. لوئیس درگیر پروندۀ نازیها در لسآنجلس میشود و تیاگو ماجرای مُبلغی مذهبی را در رادیو، به نام خواهر مولی (با بازی کری بیشی) پیگیری میکند. نمایش زوواتو در نقش تیاگو، برخلاف شخصیت رمانتیکی که برای او درنظر گرفته شده، خوب از آب درآمده است. او در برخی صحنهها، به دلیل برخورد خانوادهاش با افراد پلیس، با آنها مشاجره میکند و در همین صحنههاست که هنرش را بسیار بهتر نمایان میسازد. در ادامه، رابطۀ او با خواهر مولی به نوعی فیلم «داستان وست ساید» یا «داستان کنارۀ غربی» (با نام اصلی West Side Story) و روابط عاشقانۀ آن را تداعی میکند، البته بدون آنکه بهطور مستقیم به این فیلم اشاره شود. خواهر مولی شخصیتی الهامگرفته از اِیمی سمپل مکفرسون و خواهر شارون (با بازی جین سیمونز) در فیلم «المر گنتری» (با نام اصلی Elmer Gantry) است که البته نشانههایی کنترلشده از ستارۀ موسیقی پاپ، بریتنی اسپیرز، را نیز در خود دارد. کری بیشی این نقش را بسیار درخشان اجرا کرده است؛ در صحنهای که خواهر مولی در برابر مادرش (با بازی امی مادیگان) صحبت میکند، جملات فیلمنامه را چنان زیبا ادا میکند که گویی شعر میخواند؛ اما متأسفانه مانند بیشتر بخشهای این مجموعه، موقعیت خواهر مولی نیز در کل ماجراهای این سریال معلوم نیست، همچنین نمیتوان ارتباط او را با ماجراهای جنایی داستان درک کرد.
در این مجموعه، کسی که همه را تحتالشعاع خود قرار میدهد ناتان لین است. او به ماجرای موشک V2 سرک میکشد و با دوتی مینتر (با بازی لین شی)، همدست میشود. در شش اپیزود ابتدایی مجموعه، هنوز هدف نهایی او از این کارها مشخص نیست؛ پس میتوان تصور کرد که احتمالاً در نهایت با تاونسند مرتبط میشود که ارتباطاتی با نازیها دارد. در واقع، این شخصیت هنوز چندان شکل نگرفته و کامل نشده است. در این مجموعه، قرار بر این بوده که چیکانو در جریان مسائل یهودیان و اطلاعات فزایندۀ آنها از اتفاقات آلمان قرار گیرد؛ اما در واقع فقط نوعی مغالطه بر صفحۀ نمایش شکل گرفته است که استدلال و منطق کافی ندارد.
در این مجموعه، بهشدت بر نفوذ نازیها در لسآنجلس تأکید میشود؛ اما ضعیفترین قسمت فیلمنامه جایی است که یک نازی واقعی، به نام پیتر کرافت (با بازی روری کینیار) وارد داستان میشود. پیتر مردی است که دو چهرۀ متفاوت از خود به نمایش میگذارد: از طرفی، یک مرد خانواده است که اوقاتفراغتش را به بازی با کودکان میگذراند و از سوی دیگر، کسی است که بیانیۀ نازیسم را در مقابل تالار شهر قرائت میکند. بازی کینیار در نقش کرفت بدون ایراد است، اما داستانی که برای السا تدارک دیده شده داستان تکراری خیانت در سریالهای عوامپسند است و این دقیقاً همان چیزی است که مشکل اصلی سریال «داستان عامه پسند : شهر فرشتگان» بهشمار میآید: تقریباً تمام داستانهایی که در این مجموعه، دربارۀ نازیهای پنهانشده در میان مردم، در سالهای دهۀ ۱۹۳۰، گفته شده است، پیش از این، با پرداختی بسیار بهتر ساخته و روایت شدهاند. در بسیاری از صحنهها، این مجموعه بازخوانی فیلم «محرمانۀ لسآنجلس» (با نام اصلی L.A. Confidential)، محصول سال ۱۹۹۷، بهنظر میآید که مؤلفههای منحصربهفردش در نوع خود ستودنی است.
در این مجموعه، چنین مینماید که محور اصلی داستان، تلاش تیاگو برای بهدستآوردن احترام در میانِ پلیس لسآنجلس باشد که با چندین داستانک جانبی تلطیف شده است. شاید اگر این داستانکها در مجموعه کمرنگتر بود شخصیتها مجال بیشتری برای درخشیدن داشتند و انگیزه و هدف آنها بهتر شکل میگرفت. در عوض، حالا در مجموعۀ پرماجرا، بیش از بیست شخصیت متفاوت در حال جستوجوی راه خروج هستند!
منبع: Indie Wire