در میانه بحران کرونا، «روز پرستار» فرا رسیده و فرصت مناسبی است تا در فیلیمو شات مروری داشته باشیم بر تصویر این ناجیان صبور و سپیدپوش سلامت در دنیای سینما و سرگرمی.
معمولاً تا موقعی که به چیزی نیاز مبرم پیدا نکنیم ارزش واقعی آن را نمیفهمیم. درست مثل چند ماه اخیر که بعد از همهگیری ویروس کرونا و سوختن جهان در بحرانی پیشبینینشده، کادر پزشکی به قهرمانانی بدون مرز تبدیل شدهاند؛ کسانی که در نبرد با بیماری برای نجات جان بقیه، در سختترین شرایط جان خود را به خطر میاندازند. این روزها میزان قدردانی مردمان از پزشکان و پرستاران به بالاترین حد خود رسیده، تا جایی که هنرمند معروفی چون بنکسی نیز آخرین اثر خود را در تجلیل و تقدیر از این قشر خلق کردهاست.
حال در میانه این نبرد برای نجات جان، «روز پرستار» نیز فرا رسیده و فرصت مناسبی است تا در فیلیمو شات مروری داشته باشیم بر تصویر این ناجیان صبور و سپیدپوش سلامت در دنیای سینما و سرگرمی.
اصلا دلیل نامگذاری دوازدهم ماه مه بهعنوان «روز پرستار»، تولد فلورانس نایتینگل در این روز است؛ کسی که با القابی چون زن سپیدپوش یا زن چراغ به دست خوانده میشود و به دلیل خدمات و تلاشاش برای شکل دادن به پرستاری مدرن در قرن نوزدهم به شمایلی جهانی از ایثار و شکیبایی تبدیل شد. این شهرت به اندازهای بود که سینما خیلی زود به فکر اقتباس و روایت داستان زندگی نایتینگل افتاد. فیلم صامت «فلورانس ناتینگل» سال ۱۹۱۲ ساخته شده و بعدا در سالهای ۱۹۳۵ و ۱۹۵۱ نیز فیلمهای «فرشته سپید» و «بانویی با چراغ» به سراغ نمایش جنبههای دیگری از زندگی نایتینگل رفتند. جدای از این، ناتینگل بهعنوان شخصیتی جذاب و محترم بارها در سریالهای تلویزیونی مورد اشاره قرار گرفته است که شاید آخرین نمونه آن در سریال «ویکتوریا» باشد.
شمایل ناتینگل با تصویر و تصور عمومی از یک پرستار همچون زن قدیسوار گره خورده است؛ زنی که در میانه نبرد با مرگ و در سختترین شرایط میتواند آرامش را به بیماران و مجروحان بازگرداند. اوج چنین تصویری را در «داستان راهبه» ساخته فرد زینهمان میبینیم که با سیمای همیشه معصوم و مهربان آدری هیپورن ماندگار شدهاست.
اما گاه همین تصویر عمومی و پذیرفتهشده در میان مردم تبدیل میشود به بهانهای برای ساختارشکنی و بازی با کلیشهها و برای همین است که شاید یکی از معروفترین پرستاران تاریخ سینما در فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» در قطب منفی داستان قرار میگیرد. علاوه بر پرستار رچت آن فیلم، آنی ویلکز (با نقشآفرینی کتی بیتس) در «میزری» نیز الگوی مشابهی دارد.
جدای از نمونههای سینمایی، از آنجایی که بیمارستان همیشه لوکیشن جذابی برای سریالهای تلویزیونی بوده است و بینندگان نیز به دنبال کردن داستانهایی که در فضای اورژانس و اتاق عمل بیمارستانها میگذرد علاقه نشان دادهاند، در طول چند دهه اخیر شاهد آثار متعددی هستیم که درباره کادر پزشکی و دغدغههای روزمره و سختی کار آنها ساخته شدهاست؛ از «بخش فوریتهای پزشکی» (با عنوان اصلی ER) گرفته تا «آناتومی گری» و حتی سریال استرالیایی «پرستاران» که به دلیل پخش از تلویزیون ایران در کشور خودمان طرفداران زیادی دارد و سریال جدید «دکتر خوب». در میان این سریالها، که درام خود را معمولا به صورت تلاش برای نجات جان بیمار و کشف روش درمان وسط هیاهوی بیمارستان قرار دادهاند و به فراخور قصه معمولا پزشکها نقش پررنگتری بر عهده دارند، سریالهایی هم داریم مانند «پرستار جکی» که تمام تمرکز خود را بر روی شخصیتهای پرستار و بحرانهای فردی و کاری آنها میگذارند.
در ادامه بد نیست که نگاهی هم داشته باشیم به سینمای ایران و تصویر و سیمایی که سینماگران ما از پرستاران ثبت کردهاند:
اگر به گذشته دور برویم، «دایره مینا» فیلم بحثبرانگیز داریوش مهرجویی یکی از اولین آثاری است که به فضای درمانی کشور و مناسبات جاری در آن میپردازد و به همین دلیل دو تا از شخصیتهای اصلی قصه هم پرستارند که جدا از حرفه، جزو بهترین نمونهها از خلق شخصیتهای زن چندبعدی و دور از کلیشههای معمول در سینمای پیش از انقلاب هم به شمار میآیند.
بعد از جنگ و پا گرفتن سینمای دفاع مقدس، پرداختن به حضور پرستارها در جبهههای جنگ یا حتی دور از خطوط مقدم، فرصتی را برای خلق شخصیتهای زن در این گونه و جریان سینمایی عموما مردانه به وجود آورد. طوری که تعداد زیادی از ماندگارترین تصاویر سینمای ایران از پرستاران به فیلمهای دفاع مقدس اختصاص دارد؛ مانند «سرزمین خورشید» (با نقشآفرینی گلچهره سجادیه) و «نجاتیافتگان» (با نقشآفرینی عاطفه رضوی) که در دهه هفتاد و سالهای ابتدایی بعد از جنگ ساخته شدهاند و همچنین نمونههایی متاخر مانند «روزهای زندگی» و «میم مثل مادر».
مروری بر نقاط عطف تاریخ سینمای ایران به بهانه روز ملی سینما
با فاصله گرفتن از جنگ و نزدیک شدن به سینمای شهری و اجتماعی نیز با نمونههای قابل توجهی از حضور شخصیتهای پرستار در قصهها مواجه میشویم؛ برای مثال، شبنم مقدمی در «امروز» یا سحر دولتشاهی در «طلا و مس» نقش پرستارانی را ایفا میکنند که به دلیل وقوع ارتباط و وقوع قصه در فضای بیمارستان، بخشی از درام با تعامل تقابل میان شخصیتهای اصلی و آنها پیش میرود. در نمونههایی دیگر با حضور محوریتر شخصیتهای زن، این بار شغل بهانهای است تا آنها در مسیر قصه قرار بگیرند و حتی فرصت بروز جنبههای تاریکی از وجود خود را داشته باشند، مانند کاراکتر سیما ریاحی (با نقشآفرینی هدیه تهرانی) در «شوکران» که یکی از پیچیدهترین شخصیتهای زن خلقشده در تاریخ سینمای ایران است و صحرا مشرقی در «خفهگی» که مسیر حرفهای الناز شاکردوست را متحول کرد.
اما اگر دنبال ماندگارترین تصاویری باشیم که سینمای ایران از شمایل مورد پذیرش و احترام پرستاران خلق کردهاست، میتوانیم به «شیدا» با نقشآفرینی لیلا حاتمی جوان اشاره کنیم که اینبار حضور آرامشبخش یک پرستار در آسایشگاه مجروحان جنگی به شکلگیری یک عاشقانه منجر میشود و البته «ابر بارانش گرفته» آخرین ساخته مجید برزگر که داستان برخورد شهودی یک پرستار با مفهوم معجزه را روایت میکند و برای نازنین احمدی نیز سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را به همراه داشت. احمدی در این فیلم، نقش پرستاری را ایفا کرده که درد و رنج بیماران بدحال و روبهموتش را درک میکند و دنبال راهی برای کمک به آنهاست؛ برای همین فیلم تبدیل میشود به نمونهای کمیاب از پرداختن به بحرانهای اگزیستانسیالیستی افراد مشغول به این حرفه در مواجهه روزمره با مرگ.