جشنواره برلین ۲۰۲۰ سطح توقعات را بسیار بالا برده است. این اولین همکاری مدیر هنری کارلو چاتریان و مدیر اجرایی ماریته ریسنبک در برگزاری جشنواره برلین است. به نظر میرسد که آنها در کوران رقابت فیلمها در جشنواره، در پاسخ به انتقادات همیشگی درباره برگزاری بدون زرقوبرق و کم هیجان این فستیوال هم موفق عمل کردهاند.
جشنواره فیلم برلین با جشنوارههایی مثل کن و یا ساندنس متفاوت است؛ برلین سبک خود را دنبال میکند. این جشنواره امسال در هفتادمین سال برگزاریاش، میزبان فیلمهای قابلتوجهی از سراسر دنیا بود که انتخاب فیلم های برتر از میان آنها را بسیار سخت میکند، اما به هر صورت در ادامه به ده فیلم شاخص جشنواره برلین ۲۰۲۰ میپردازیم.
۱- «بخش آمریکایی» ساخته کورتنی استفنز و پاچو ولز
«The American Sector»، فیلمی ۶۵ دقیقهای درباره جنگ سرد است. فیلمی آرامشبخش و تامل برانگیز که در سفری جادهای، یادگاریهای جنگ سرد را از گذشته تا به امروز به تصویر میکشد و معنای آزادی در نظر یک ملت را مورد تحلیل قرار میدهد.
روایت غیرخطی فیلم، تصویری از جامعه را پس از انتخابات سال ۲۰۱۶ نمایان میکند. ساختار تکهتکه فیلم استفنز و ولز به جای آن که مانند ماشین زمان به گذشته سفر کند، روش مناسبی است برای تعمق درباره ارتباط بین تاریخ و ایدئالهایی که این پیشینه را شکل میدهند. در این زمینه میتوان مشابهتهای فیلم بخش آمریکایی با فیلم «مانا کامانا»، کار قبلی ولز را بهوضوح مشاهده کرد.

۲- «شارلاتان» ساخته آگنیشکا هولاند
«Charlatan»، ساخته اخیر هولاند بر اساس داستانی از جان میکولیچ درباره خودش است. هولاند که سابقه نامزدی اسکار را نیز در کارنامه دارد، این بار فیلمی ساخته که علیرغم ساختار قوی آن، به جای نامزدی در بخش مسابقه در بخش برلیناله ویژه به نمایش در آمده است.
داستان درباره درمانگر سرسختی به نام جان میکولیچ (با بازی ایوان تروا) است که به علت استفاده از گیاهان دارویی در درمان بیماران خود مورد تعقیب قرار میگیرد و در جریان بازجویی در زندان، خاطراتش از جنگ جهانی اول را به خاطر میآورد.در این خاطرات، جوزف تروا در یک نقش سرباز جوان مجروح ظاهر میشود که دوران کارآموزی خود را نزد بانوی درمانگر خردمندی (با بازی یوراسلاوا پوکورنا) میگذراند و از او شیوه خواندن نتایج آزمایشهای پزشکی و ساختن داروهای گیاهی را فرامیگیرد.
بعدها او که دلباخته دستیار جذاب خود به نام فرانتیسک پالکو (با بازی یورایی لوی) شده است در کشاکش درونی بین وجدان و وظیفه، وجه تاریک روح خود را مورد کنکاش قرار میدهد.

۳- «ناتاشای کله خر» ساخته ایلیا خرژانوفسکی
یکی از فیلمهایی که امسال همه در انتظار دیدنش بودند، «DAU. Natasha» محصول کشور روسیه بود. خرژانوفسکی در ابتدا میخواست فیلمی درباره لو لانداو فیزیکدان معروف شوروی سابق بسازد؛ اما بعد داستان را به اثری حماسی تغییر داد و درنهایت فیلمی بسیار بلندپروازانه از کار درآورد. او برای این فیلم لوکیشنی به مساحت ۴۲ هزار فوت مربع در اوکراین ساخت که ۳۵۲ هزار نفر بهصورت شبانهروزی در آن زندگی میکردند. آنها در نقش مردمان عادی در مکانی بازسازیشده از شوروی سابق در شغلهای خود کار میکردند، با پول رایج آن دوران معامله میکردند و اگر از روند عادی زندگی طبق قوانین رایج سرپیچی میکردند باید با پیامدهای آن مواجه میشدند!
لازم به توضیح نیست که فیلم، نمایش خشنی ارائه نمیدهد اما ساختار آن همهچیز را آشکار میسازد. فیلم در قالب یک درام صریح عشقی شروع میشود، اما به شیوه آثار جرج ارول ناگهان بهسوی هدف نهایی خود میچرخد و با یک حمله آزاردهنده به پایان میرسد. شرایط محیطی حاکم بر داستان، علاقه وسواس گونه به جزییات در ساخت این فیلم را در طی ۱۲ سال توضیح میدهد. ناتاشا زنی است که یک میخانه را اداره میکند، با دانشمندی غریبه که در حال سفر است رابطه دارد و با یک بازجوی مخوف از کا.گ.ب نیز سروکله میزند. تماشای او که آزار و اذیت را تا سر حد توانش تحمل میکند واقعاً سرگیجهآور است. فیلم به گذشته سفر میکند تا دریچهای به اتحاد جماهیر شوروی باز کند و نشان دهد که چگونه قوانین آن زمان به خصوصیترین زوایای زندگی افراد سرک میکشید و حریم خصوصی افراد را به هیچ میانگاشت.
این فیلم در بخش اصلی نامزد دریافت خرس طلایی جشنواره برلین ۲۰۲۰ بود و درنهایت فیلمبردار آن یورگن بورگس، خرس نقرهای دستاورد هنری چشمگیر را بهدست آورد.

۴- «گوندا» ساخته ویکتور کوساکوفسکی
مستندساز جسور روس ویکتور کوساکوفسکی، در ادامه شاهکار قبلی خود «Aquarela»، این بار سوژهای بر روی زمین را برگزیده است! او با استفاده از دوربین Arri Mini و صدای دالبی اتوموس فیلمی سیاهوسفید درباره حیوانات یک مزرعه شامل یک خوک مادر و چند گاو و مرغ و جوجه ساخته و به جشنواره برلین ۲۰۲۰ آورده است. اولین بار، خوک مادر با نام گوندا را وقتی میبینیم که تازه یک دوجین بچه خوک به دنیا آورده است و بچه خوکها برای آویزان شدن به مادر و شیر خوردن تقلا میکنند. در سه ماه آینده، گروه فیلمبرداری سه بار دیگر به سراغ خوکها میروند و از بچه خوکهای نرم و زیبا که دنبال مادرشان به اینطرف و آنطرف میروند فیلم میگیرند. فیلم بدون متوسل شدن به دخالت انسانی در صحنهها ( کاری که فیلم «بزرگترین مزرعه کوچک» را بسیار محبوب کرد) اثری فوقالعاده و همهجانبه است. «Gunda» فیلمی مستند است که گروهی از حیوانات مزرعه را از دور و در نور طبیعی به تصویر میکشد. فیلم نهتنها دیالوگ که موسیقی متن نیز ندارد. اما بدون شک خوک مادر، گوندا، ستاره بیچون و چرای فیلم است؛ او در پایان فیلم چنان بااحساس مستقیماً به دوربین نگاه میکند که سرنوشتش برای بیننده مهم میشود. موجودی حساس که نقش خود را مانند یک هنرپیشه تمامعیار بازی میکند. فیلم «گوندا» به کمپانی نئون فروخته شده است چرا که شبیه هیچ فیلم دیگری نیست و نیز آنکه یک پیام سیاسی دارد: انسانها نباید حیوانات را بخورند! کوساکوفسکی مصمم بود فیلمی بسازد که بینندگانش پس از تماشای آن، دیگر گوشت نخورد و باید گفت حداقل درباره تهیهکننده اجرایی فیلم، واکین فینیکس، موفق بوده است!

۵- «مزاحم» ساخته ناتالیا متا
فیلم آرژانتینی «The Intruder» بر اساس یک رمان ترسناک به نام «شرارت کمتر» ساخته شده است. یک خواننده جوان گروه کر (با بازی اریکا ریواس) پس از سانحهای سخت، با صدای خود دستبهگریبان است. فیلم با تصویر شخصیت تسخیرشده، رنجور و معتاد این خواننده جوان به شیوهای استعاری، رفتار مردان در کنترل افکار و عقاید زنان را به چالش میکشد و نرمنرمک مرزهای واقعیت و خیالپردازی را غیرقابل تشخیص مینماید. به گفته کارگردان فیلم، «مزاحم» مانند فیلم «قوی سیاه» نیست، بلکه فیلمی در ژانر وحشت درباره رویا و بیداری و البته حقیقت و واقعیت است و همین ساختار پیچیده، توانایی کارگردان آن را نمایان میسازد.

۶- «آخرین و اولین مرد» ساخته یوهان یوهانسون
یوهان یوهانسون درواقع آهنگسازی است که هنرش فراتر از انتظار است؛ هنر او نهتنها به کمک کارگردان میشتابد، بلکه خواست و سلیقه خود او را نیز به رخ میکشد. قطعههای موسیقی نفسگیر او برای فیلمهای «سیکاریو»، «رسیدن» و «مندی» چنان عمیق و زیبا بودند که میتوان آنها را در میان بهترینهای تاریخ سینما جای داد. متاسفانه این موسیقیدان ایسلندی نابغه در سال ۲۰۱۸ و در سن ۴۸ سالگی چشم از جهان فروبست و نتوانست آخرین اثر هنری خود را که بدون شک پیشرفتی بزرگ در کارنامهاش بهحساب میآید، بهپایان برساند.
«Last and First Men» به کارگردانی یوهانسون، بهصورت نمایشی چندرسانهای در حال ساخت بود. پس از مرگ او این اثر به فیلمی ۷۰ دقیقهای تبدیل شد که از موسیقی آسمانی او الهام گرفته شده است. فیلم که بهصورت سیاهوسفید و شانزده میلیمتری فیلمبرداری شده است با تلفیق تصاویری از معماری یوگسلاوی و صدای بیروح تیلدا سوئینتن، بیننده را در ترکیبی خیرهکننده و آخرالزمانی غوطهور میکند که میتواند تا انتهای روز او را درگیر اندیشههای ژرف و آهنگین نماید. «آخرین و اولین مرد»، پیام تلخ خود را به مخاطب تلقین میکند؛ مانند وصیتنامه ای از خالق اصلی آن که بر قدرت تعقل و خرد حتی فراتر از مرگ صحه میگذارد.

۷- «خواهر کوچک من» ساخته استفانی شوا و ورونیک ریموند
اولین فیلم این گروه کارگردانی سوئیسی با نام «اتاق کوچک»، در جشنواره فیلم لوکارنو به نمایش درآمد. حالا آنها در تجربه دانشجویی دیگری، درامی با موضوعی خانوادگی را به تصویر کشیده اند. سون (با بازی لارس ایدینگر)، بازیگر مشهور تئاتری است که با بیماری سرطان دستبهگریبان است. او دوران نقاهت خود را سپری میکند اما مادرش (با بازی مارته کلر)، از نگهداری او ناتوان شده. حالا خواهر دوقلوی نمایشنامهنویسش لیزا (با بازی نینا هاس)، مراقبت از او را به عهده میگیرد. لیزا نهتنها برای نجات برادرش تلاش میکند که باید برای نجات ازدواجش نیز چارهای بیندیشد. او با همسری سختگیر (با بازی ینس آلبینوس) و دو بچه پر سروصدا چالش بزرگی در پیش رو دارد. هاس در این نقش با اجرایی درجهیک و صمیمی احساس همدلی بیننده را برمیانگیزد. «My Little Sister» در بخش مسابقه جشنواره برلین ۲۰۲۰ نامزد خرس طلایی شد و بهحق شایسته گرفتن جایزه بود.
۸- «پینوکیو» ساخته ماتیو گارونه
«پینوکیو» یکی از مشهورترین داستانهای پریان است که تاکنون فروشی در حدود ۱۷ میلیون دلار داشته است. حالا کارگردان فیلم «Dogman» به سراغ این داستان کلاسیک نوشته کارلو کلودی رفته و از آن اثری تیرهوتار ساخته است. در این فیلم، روبرتو بنینی در نقش ژپتوی فقیر و تنها میدرخشد. بنینی در سال ۲۰۱۸ نسخهای از «پینوکیو» را به روی پرده برد که تلاشی ناموفق بود.
ژپتو پس از دیدن یک نمایش عروسکی تصمیم میگیرد که از یک تکه چوب خاص، یک عروسک بسازد و به این وسیله پینوکیو متولد میشود. ژپتو پالتوی کهنه خود را میفروشد و با پول آن برای پسرش یک کتاب لغت میخرد تا او را به مدرسه بفرستد؛ اما پینوکیوی بازیگوش به جای مدرسه به سیرک میرود! رئیس سیرک به او پنج سکه طلا میدهد و همین او را به طعمهای برای روباه حیلهگر و دوست پشمالویش تبدیل میکند. آنها با وعده ثروتمند شدن، پینوکیو را فریب میدهند و پولهایش را میدزدند.
پری مهربانی (با بازی مارینه واکت) هر بار به کمک پینوکیو میشتابد و او را نجات میدهد. درواقع پینوکیو همیشه تلاش میکند که برای پدرش پسر خوبی باشد، اما شخصیتهای بد قصه، هر بار او را میفریبند. پینوکیو تبدیل به یک الاغ میشود و سرانجام همراه با پدرش از شکم یک ماهی بزرگ سر درمیآورد.
در ساخت «Pinocchio» و سایر شخصیتهای فیلم از جلوههای کامپیوتری استفاده نشده است و همگی با طراحی لباس مبتکرانه و المانهای مصنوعی، بزرگتر از اندازههای طبیعی هستند. «پینوکیو» در جشنواره فیلم دیوید دوناتلو در ۱۵ بخش نامزد دریافت جایزه شده است.

۹- «شیطان وجود ندارد» ساخته محمد رسول اف
آخرین فیلم رسول اف در ۳۰ دقیقه ابتدایی، موضوع خود را توضیح میدهد و سپس در دو ساعت بعدی داستان را به مسیری میکشاند که بیننده را شگفتزده میکند. رسول اف، جهانبینی فوقالعاده خود را در چهار داستان درباره مردانی که مأمور اجرای حکم اعدام هستند شرح میدهد؛ مردانی که در برابر انتخابهای خود آشفتهاند، با عواقب آن کلنجار میروند و شاهد تاثیرات آن بر عزیزان خود هستند.
او با استفاده از تناقضهای موجود میان جامعه و مردمش، فیلمی جذاب ساخته و پرداخته است. در جایی از فیلم این جمله را میشنویم: «در جایی که هیچ تصمیمی برگشتپذیر نیست هر دستورالعمل اخلاقی بیفایده است.». این فیلم برنده جایزه خرس طلایی جشنواره برلین ۲۰۲۰ شده است.

۱۰- «زنی که فرار کرد» ساخته هونگ سانگ سو
در حالی که بیشتر کارگردانان سعی میکنند داستانهایشان را روی پرده نقرهای با جزئیات هر چه بیشتر بازگو کنند، فیلم هونگ سانگ سو پرشتاب بهپیش میرود. البته نباید از دقایق بیتکلف و ساده فیلم بهسادگی گذشت، چرا که در بسیاری از آنها نکاتی عمیق گنجانده شدهاند که به مسائل بزرگ و مهمی ختم می شوند. فیلم «The Woman Who Ran» نمونهای از شیوه سریع و راحت هونگ در فیلمسازی است و نشان میدهد که چرا نمیشود او را بهسادگی ندیده گرفت.
این فیلم سه اپیزودی که دوست و یار همیشگی کارگردان، کیم مین هی نیز در آن بازی میکند روند آماتور گونهای دارد و این احساس را القا میکند که کارگردان نمیخواهد و یا نمیتواند فیلم را با سرعت کمتری به پیش ببرد. اما در ادامه فیلم، لایههای دیگر آن آشکار میشوند: آنجا که دیدن رفتار هوشمندانه یک زن در تقابل با مردانی آزاردهنده، تصویری چندبعدی و حتی گزنده را آشکار میسازد. ماهیت فیلم «زنی که فرار کرد» حول شخصیت گام هی با بازی کیم میچرخد. او زن جوانی است که با سه نفر از آشنایانش که بانوانی سالمند هستند ملاقات میکند. همسر او برای سفری کاری از شهر خارج شده است و این اولین باری است که آنها در پنج سال گذشته دوری از یکدیگر را تجربه میکنند. در هر ملاقات، گام هی به دور از همسرش، به بینش جدیدی از زندگی دست مییابد و درنهایت وقتی او به سالن تئاتری که در ابتدای روز دیده بود برمیگردد، سفرش با نوایی دلانگیز کامل میشود. به عقیده هانگ، این فیلم بصیرت جدیدی را به بیننده انتقال میدهد، حتی اگر داستان تکراری باشد.
این فیلم نیز در بخش مسابقه نامزد دریافت خرس طلایی جشنواره برلین ۲۰۲۰ بود.

منبع: Indie Wire