دورا، شخصیت محبوب کارتونی و الگوی کودکان دیروز، با اولین حضورش در قالب لایو اکشن، امید را به نسل جدید دیکته میکند.
دورا، شخصیت محبوب کارتونی و الگوی کودکان دیروز، با اولین حضورش در قالب لایو اکشن، امید را به نسل جدید دیکته میکند.
وقتی دورای ماجراجو، برای اولین بار بر صفحه تلویزیون ظاهر شد، فقط هفت سال داشت؛ یک دختر آوازخوان و همهچیزدان که با نقشهای در دست، پوتین به پا، کولهپشتی بر دوش و همراهی میمون کوچکش همهجا را به دنبال جواب سوالها و حل معماهایش میگشت. از اولین باری که داستان ماجراجوییهای دورا از تلویزیون پخش شد و توجه زیادی را به خود جلب کرد، حدود بیست سال میگذرد؛ اما در دنیای او، فقط ده سال گذشته است. این تفاوت زمانی به آن معنی است که فیلم «دورا و شهر گمشده طلایی» به کارگردانی جیمز بابین، فرصت آشنا شدن با دنیای او را به همه میدهد؛ بینندگان، این بار به تماشای ماجرای جالب دورا برای سازگار شدن با محیط دبیرستان خواهند نشست.
اگر فکر کردهاید که این فیلم، کپی عجولانهای از روی نسخه تلویزیونی ماجراهای دوراست (چیزی شبیه فیلمی که بر اساس سریال « خیابان جامپ شماره ۲۱» ساخته شد)، کاملاً در اشتباه هستید؛ بله، فیلم «دورا و شهر گمشده طلایی»، بسیار پستمدرن است و حتی تصدیق میکند که وجود همزمان تمایل به شکستن دیوار چهارم در کاراکتر اصلی (جایی که دورا رو به مخاطب میکند و میپرسد: «میتوانید کلمه «delicioso» را تلفظ کنید؟») و دورای آوازخوان قدیمی، ترکیبی عجیب به وجود آورده است.
انیمیشن سوپرمن: مردی از فردا؛ شروعی هیجانانگیز برای مجموعۀ جدید «سوپرمن»
دوستداشتنیترین وجه فیلمنامه نیکلاس استولر و متیو رابینسون، همیشه امیدوار بودن شخصیت دورا، بدون در نظر گرفتن موقعیت ایجادشده است؛ چه در راه معبد گمشده و چه هنگام سخنرانی در یک سالن بزرگ برای جمعیت قابلتوجهی از هممدرسهایهای بدجنسش، دورا قوی و امیدوار ظاهر می شود. حتی ایندینا جونز هم در بعضی صحنهها، نگران و عصبی میشود اما دورا (با بازی ایزابلا مونر) اینطور نیست؛ او فقط با دیگران شوخی میکند و حتی پیش از این که خود را درون غاری عمیق و خطرناک بیندازد میگوید: «اگر به خودت ایمان داشته باشی، همهچیز امکانپذیر است.» او این جمله را بهگونهای بیان میکند که انگار تنها فاصله میان تصمیم و انجام کار، خواست و اراده است.

دورا که توسط زوجی باستانشناس (با بازی اوا لونگوریا و مایکل پنیا) در جنگلهای هاوایی بزرگ شده است، برای ادامه تحصیل به همراه پسرخالهاش دیگو (با بازی جف والبرگ) به دبیرستانی در کالیفرنیا میرود. همزمان با رفتن او، پدر و مادرش تصمیم میگیرند که شهر گمشده و افسانهای پراپاتا را پیدا کنند. دورا دوست داشت که آنها را همراهی کند اما سازندگان فیلم به این نتیجه رسیدند که آزمودن کاراکتر او در «دنیای واقعی» بسیار جذابتر است؛ رفتار دورا در مقابل چالشهای مدرسه جدید، شخصیت واقعی او و قابلیتهایش را به ما نشان میدهد.
در میان ماجراهای عجیب مدرسه، دورا و سه نفر دیگر از همکلاسیهایش دزدیده شده و به آمریکای جنوبی منتقل میشوند؛ سَمی (شاگرد اول مدرسه که با آمدن دورا، کمی احساس خطر میکند)، رندی (پسر خجالتی با مدل موی عجیب و کاریزمای خاص) و دیگو در این ماجرا همراه دورا هستند. در آمریکای جنوبی، مردی نیکوکار به نام الخاندرو (با بازی یوجینو دربز) برای فرار به آنها کمک میکند؛ دورا باید پدر و مادرش را پیدا کند، پیش از آنکه آدمرباها به شهر پراپاتا برسند.

نکته مهم این است که مخاطب هدف این اثر سینمایی، هیچکدام از صحنههای بازسازیشده در فیلم «دورا و شهر گمشده طلایی» را ندیده است؛ بعضی صحنهها، آنقدر قدیمی هستند که یک نسل قبلتر هم آنها را به خاطر ندارند و به فیلمهای ایندیانا جونز و آلن کواترمین و آثاری مانند «جومانجی» و «تارزان» اشاره می کنند. به نظر میرسد سازندگان، بیشتر درگیر یافتن پاسخ این سوال بودهاند که چطور المانهای کارتون موردعلاقهشان را در این اقتباس لایو اکشن بگنجانند.
برای مثال، یک کیف سخنگو را چگونه نمایش میدهند؟ جواب ساده است؛ با آن مثل کیسهای رفتار میکنند که با درِ بازش سخن هم میگوید. خردسالان، کاراکتر روباه آبزیرکاه که در داستانهای کودکان حضور دارد را دوست دارند اما آیا تماشاگران ردههای سنی بالاتر هم از حضور نسخه بازسازیشده این شخصیت در فیلم « دورا و شهر گمشده طلایی» استقبال می کنند؟ از همه مهم تر، بهترین راه برای بازسازی بوتس، میمون دورا چیست؟ برخلاف بازسازی جدید فیلم «علاالدین»، که شخصیت ابو در آن بویی از جذابیت نسخه کارتونی خود نبرده بود، بوتس جدید در فیلم «دورا و شهر گمشده طلایی»، رنگ و جذابیت خود را حفظ کرده و برای محیط خطرناک جنگل هم آماده شده است.

اگرچه مدیر فیلمبرداری فیلم «دورا و شهر گمشده طلایی»، خاویر آگیرهساروبه، همان کسی است که در پروژه «ثور: رگنراک» تصاویری خیرهکننده از جهانی خیالی ثبت کرد اما جیمز بابین بهعنوان کارگردان، تصمیم گرفت که فضای فیلم «دورا» در واقعیترین شکل ممکنش باشد؛ تصمیم درست و هنرمندانهای که باعث شد جلوههای ویژه بصری، جذاب به نظر برسند نه ناامیدکننده. این رویکرد، در صحنهای که دشتی از گلهای بزرگ صورتی را نمایش میدهد، کمککننده بود؛ در حدی که بسیاری از تماشاگران، آن را بهترین صحنه فیلم میدانند.
بسیاری از بازیگران فیلم (بهخصوص دربز)، برای نمایش کاراکترهایشان از تکنیکهای بازیگری اغراقشده و کمدی استفاده میکنند، اما مونر ترجیح میدهد که نسخهای همیشه خندان از دورا به نمایش بگذارد و درعینحال، کمی کاریزما به آن اضافه کند؛ ویژگیای که در کاراکتر کارتونی او دیده نمیشود. بازیگر جوان نقش دورا، که پیش از این، در «خانواده فوری» و « تبدیلشوندگان: آخرین شوالیه» حضور داشته است، پتانسیل تبدیلشدن به یک ستاره را دارد؛ تا حدی که میتوان امیدوار بود که این فیلم به سکوی پرتابی برای رشد و پیشرفت او تبدیل شود و کاراکتر دورا بهعنوان الگویی که با زندگی معمولی متناسبتر است (اما چیزی از هیجانانگیز بودنش کم نمیشود)، درزمینه محبوبیت از لارا کرافت هم پیشی بگیرد.
فیلم «دورا و شهر گمشده طلایی»، از هر فرصتی استفاده میکند تا به ما بفهماند که شخصیت اصلی آن، نه «شکارچی گنج» است و نه «مهاجم مقبره»؛ بلکه جستجوگری است که در راه دستیابی به دانش، جانش را به خطر میاندازد. این موضوع، بُعدی آگاهانهای به او میدهد و باعث میشود که جمله معروف ایندینا جونز («اون باید تو موزه باشه»)، بسیار قدیمیتر از آنچه واقعا هست به نظر برسد. وقتی دورا و دوستانش در تیتراژ باهم میخوانند «ما همدیگر را پیدا کردیم و این گنجینه حقیقی است»، البته خوشحال میشویم که او دوستانی پیدا کرده است اما متن ترانه، از ماجراهایی که آنها در کنار هم گذراندهاند و پایهگذار دوستیشان شده است کاملا چشمپوشی میکند. البته باید از روش فیلم برای صحبت درباره دانش، فرنگ و برابری نژادی تقدیر کرد.
شخصیت دورا، همهچیز را میداند؛ ازجمله، سه زبان انگلیسی، اسپانیایی و کووچووا، (زبانی که نگهبانان پراپاتا با آن سخن میگویند). جالب است بدانید که کیوریانکا کیلچر که در فیلم «سفر به دنیای جدید»، نقش پوکوهانتس را بازی کرده بود، در فیلم «دورا و شهر گمشده طلایی» هم بهعنوان یکی از نگهبانان پراپاتا حضور دارد.
برنامه تلویزیونی «دورای جستجوگر» به خاطر معماهایی که مطرح میکرد و تعاملی که برای حل آنها با مخاطب داشت، معروف بود؛ اما فیلم، در این زمینه ضعیف عمل کرده است و معماهایش بیشتر به معماهای فیلم «گنجینه ملی» و «گونیز» شباهت دارد و مخاطبان «دورا و شهر گمشده طلایی» کمسنوسالتر از آن هستند که این فیلمها را دیده باشند و بتوانند در یافتن پاسخها مشارکت کنند. البته این موضوع به آن معنا نیست که فیلم از فضای سریال بسیار دور است؛ زمانی که دورا مجبور است برای معمای اصلی پاسخ بیابد و از او خواسته میشود تا باارزشترین چیز ممکن را قربانی کند، همان دختر باهوش همیشگی را میبینیم که به ارزشهای عمیق اخلاقیاش پایبند است.

اگرچه فیلم «دورا و شهر گمشده طلایی» آنقدر که باید موردتوجه قرار نگرفته است اما جا دارد که بگوییم امیدی تازه را برای نسلهای آینده ایجاد میکند. وقتی با بچهها صحبت میکنیم میبینیم که عقایدشان بسیار با آموزههایی که پدر و مادرشان فراگرفتهاند تفاوت دارد و در بسیاری از موارد، بسیار حساستر از والدینشان هستند؛ شاید همین موضوع باعث شود که چیزهای بسیاری از دورا یاد بگیریم.
منبع: Variety