در این مقاله به درآمدی بر شناخت تاریخ و ویژگیهای فیلمهای کمدی در ایران از قبل از انقلاب تاکنون اشاره میکنیم.
درآمدی بر شناخت تاریخ و ویژگیهای فیلمهای کمدی در ایران – بخش دوم
بیشتر بخوانید: مولفههای سینمای کمدی ایران – بخش اول
دهه پنجاه تا هفتاد شمسی
مجموعه ویژگیها و شرایطی که آن را بهعنوان «تحول سینمای ایران» میتوان شناخت و از اواخر دهه چهل آغاز شد و در دهه پنجاه اوج گرفت، در هردو جبهه فیلمهای ضدجریان و فیلمهای بدنه (فیلم فارسی و مانند آنها) به چشم میخورد. با افزایش ظرفیت تولید، بالا رفتن قابلتوجه کیفیت فنی و بهتر شدن سطح محتوای فیلمها، و ظهور بازیگران حرفهای که در قاب سینما درخشیدند، وضعیت سینمای ایران رو به بهبودی نهاد و رشد کرد. غالب سینمای کمدی ایران نیز در همین زمان در بستر فیلمفارسی تعریف میشد و با جریان اقتصادی حرکت میکرد.
فیلمفارسیهای آن دوره از همین ویژگیهایی که پیشتر ذکرشان رفت، بهره میبردند. بیشترشان در قالب تضادها و رویکردهایی که فیلمهای دسته متضادها را میسازد، قرار میگیرند. اما خود این تضادها را میتوان در عناوینی مانند اینها برشمرد: «دختر پولدار، پسر فقیر»، «مرد روستایی و شهر»، «آدم خنگ و سوءاستفاده اطرافیان» و «آدمهای سنتی در موقعیتهای مدرن».
از طرف دیگر، اما آنچه که بهعنوان مترادفها میتوانیم از آن یاد کنیم، شامل شاخصههایی مانند «جدال دو نفر/خانواده بر سر پول و مقام»، «کلاهبرداری و دزدی» که معمولاً در چنین موضوعاتی دختری پولدار و ساده قربانی است، «عاشقپیشهها و لاتها» و «کمدیهای مبتنی بر کلام» هستند.
هردو گروه، سهم عمدهای در بدنه فیلمهای کمدی و سینمای کمدی ایران در دهه پنجاه شمسی داشتند. و نه فقط فیلم، که سریالهای طنز تلویزیونی نیز از هرکدام از این دو گروه و یا ترکیبی از عناصر هر گروه بهره میبردند. مجموعههایی مانند دایی جان ناپلئون ساخته ناصر تقوایی و خانه قمر خانم ساخته گروهی از کارگردانان مانند محمدعلی کشاورز و همچنین مجموعه اختاپوس ساخته پرویز صیاد که همه این موارد، بین سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۶ از تلویزیون پخش میشدند. در این دوره نقش پرویز صیاد پررنگ و قابل بررسی است. صیاد که با ساخت و بازی در مجموعه فیلمهای صمد، مانند صمد و قالیچه حضرت سلیمان و صمد به مدرسه میرود و چندین عنوان دیگر، بهعنوان بازیگری توانمند در عرصه کمدی و همچنین فیلمسازی که کلیشهها را میشناسد اما تلاش میکند از آن فراتر برود شناخته شد. مجموعه فیلمهای صمد که طی هشت سال از سال ۵۰ تا ۵۸ ساخته شد، میتواند جزو مهمترین نمونههای کمدی در ژانر فیلمفارسی شناخته بشود. البته او پیشتر و پس از این دوره نیز با بازی در فیلمهای کمدی خارج از جریان مانند حسن کچل و چندین نقش دیگر در فیلمهای موجنو مانند طبیعت بیجان از سهراب شهیدثالث، نشان داد که تا چه حد در دیگر ژانرهای بازیگری نیز تواناست. صیاد که در کنار برخی چهرهها مانند بهروز وثوقی به چهرههای اصلی فیلمهای دهه پنجاه تبدیل شده بودند، نقش عمدهای را در تثبیت ژانر کمدی و ملودرام در بین مخاطبان سینما و بعدها تلویزیون ایفا کردند.

بهروز وثوقی نیز با فیلمهایی مانند ممل آمریکایی که یک فیلم کمدی بود و یا دیگر فیلمهای ملودرامی که در آن رگههایی از طنز و شوخطبعی داشت توانست خود را بهعنوان بازیگری با قابلیت اجرای نقشهای گوناگون در سینمای کمدی ایران مطرح سازد. البته در این میان نباید از مسائلی مانند کلیشههای جنسیتی و بازنمایی زن و بدن زنانه در فیلمهای کمدی، نقشهای ثابت و همیشگی و تیپهای ثابت فیلمها مانند پدر پولدار و سختگیر، مادر دلسوز، رفقای سرخوش و دلپاک و مانند اینها به سادگی عبور کرد. این اِلمانها چه در آن دوران و چه بعدتر در دهه هشتاد شمسی، بخش اصلی سازمانبندی روایی و نشانهگذاری فیلمهای کمدی را ساختند. فیلمهایی که بر سر نزدیکتر بودن به کلیشهها و هرچه زردتر بودن با هم رقابت میکنند.
شاید بتوان مهمترین ویژگیهای اینگونه فیلمهای کمدی را، نگاهی سرخوش به جهان اطراف دانست. بدون هرگونه قضاوتی درباره وضعیتهای اجتماعی روز، تنها به تبلیغ سجایای اخلاقی، دستهبندیهای جنسیتی، تأکید بر قابلیت عبور از لایهها و طبقات اجتماعی (از پایین به بالا) تنها با تکیه بر قلب رئوف و هوش سرشار در عین نقشهای ازپیشتعیینشده جنسیتی و طبقاتی و مواردی اینچنینی از جمله این ویژگیهاست.

پس از انقلاب
انقلاب ۵۷ و پس از آن وقوع جنگ، تأثیری مستقیم و مهم بر سینما و بهویژه سینمای کمدی داشت. سینمای کمدی در دوره انقلاب (از اواخر سال ۵۶ تا سال ۵۹) دچار نوسانات بزرگی شد. در گسست ایجاد شده میان سینمای پیش از انقلاب، سینمای انقلاب و سینما پس از انقلاب، بسیاری از قواعد، دستورات و شکلهای ساخت فیلم تغییر کرد. فیلمهای کمدی اما از اصلیترین گونههایی بودند که دستخوش تغییر شدند. دیگر بسیاری از آن چیزهایی که تا پیش از سال ۵۷ در فیلمها وجود داشت، ممنوع شده بود، بسیاری از بازیگران، فیلمسازان و عوامل سینمایی یا از ایران رفتند و یا به شکلی تازه به کار خود ادامه دادند. اولین فیلمهای کمدی پس از انقلاب ۵۷، در دوره جنگ ساخته شدند. حاجی واشنگتن را شاید بتوان یکی از مهمترینِ آنها دانست. علی حاتمی در سال ۶۱، زمانی که جامعه در التهاب جنگ و ناآرامیهای داخلی گرفتار بود، فیلمی ساخت که میتوان آن را جزو دسته موقعیتها قلمداد کرد، اما شخصیت اصلی فیلم در تضادی اساسی با محیط خود است که به ارتباط و واکنش وادار میشود. حاجی واشنگتن حائز طنزی عمیق و تلخ است که در پشت لایه اصلی فیلم (زندگینامه اولین سفیر دولت قاجار در آمریکا) شروع به رشد میکند. مردی که موش شد نیز از دیگر فیلمهای قابلتوجه این دوره است، که با تکیه بر موقعیت تاجری که قصد دور زدن قوانین را دارد، به بررسی بعضی از زوایای خانوادههای ایرانی و لایههای اداری آن دوره میپردازد.

با تغییر سیاستهای سینمایی و تغییر شیوه کار در سینمای کمدی ایران ، بسیار از فیلمسازان (کمدی) به سمت ساخت آثاری با مضمون تاریخ، قصههای کهن و یا کمدیهای خانوادگی رفتند. دو فیلم دیگری که تا پیش از میانه دهه شصت خوش درخشید، کفشهای میرزا نوروز و شهر موشها بودند. قصه کفشهای میرزا نوروز نیز که از موقعیتی تاریخی و حکایتی دیرینه بهره میگیرد، راوی وضعیتی تاریخی است که از رهگذر آن کمدیای اخلاقمدارانه و اندرزدهنده شکل میگیرد. در سوی دیگر، شهر موشها بدعتی نو بود و به سینمای شبهایدئولوژیک و محتاط اولین دهه پس از انقلاب، هوایی تازه دمید. میتوان گفت این اولین باری است که در سینمای ایران، فیلمی سینمایی با بودجهای نسبتاً کلان (در مقیاس دهه شصت) مخصوصاً برای کودکان و به شیوه تمام عروسکی ساخته میشود. فیلمی که اتفاقاً نکتهای مهم نیز در آن نهفته است. نقش زن در کمدی، از مفعولی جنسیتی و تحت حاکمیت و قانونهای مردانه در جلوی دوربین که در دوره فیلمفارسی رایج بود، به همهکاره فیلم (کارگردان و ایدهپرداز) تغییر کرده، او به پشت دوربین آمده و با دقتنظری مثالزدنی و کوششی مستمر، جهانی شاد و رؤیایی را برای کودکان وحشتزده از جنگ میسازد. فیگور زن در سینمای کمدی پس از انقلاب، از اوایل آن تا سالهای دهه هشتاد، از نقشهای کلیشهای جنسیتی عاری است و فعالتر بهنظر میرسد. با اینکه دچار محدودیتهای شدیدی شده، اما به همان میزان نیز پویا شده و به خلق دست میزند.
مهمترین مسأله در مطالعه سینمای کمدی در فاصله انقلاب و بعد از آن، از میان رفتن کمدیهای فیلمفارسی با تمام اسلوب و ساختارهای آن است. شاید بتوان گفت بعضی دیگر از جنبههای این ژانر سینمایی (مانند ملودرامهای خانوادگی و بازنمایی موقعیتهای اجتماعی در بستری عاشقانه و سادهانگار) در سینمای پس از انقلاب، با شکلی دیگر ادامه یافت، اما عناصر وجودی غالب کمدیهای آن دوره دیگر کاربردی نداشت. به همین خاطر، فیلمسازان تلاش کردند تا با قوت بخشیدن به سایر ژانرهای کمدی، در سایه فیلمهای شبهایدئولوژیک و صریحی که برای تبیین شیوه فکری نظام تازه ساخته میشد، حیات خویش را ادامه دهند. البته در این بین فیلمهای کمدی جنگی نیز رفتهرفته ساخته شدند که با اتمام جنگ و آغاز دوران تازه، تعدادشان بیشتر و کیفیتشان به نسبت بهتر شد، که به آن نیز خواهیم پرداخت.
پایان دهه شصت تا اواسط دهه هشتاد
با کمرنگ شدن سایه جنگ و پایان آن در سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۶۹، سینمای کمدی رشد بیشتری یافت. مردم برای یافتن امیدی تازه، گذر از سختیهای دوران دفاع و تجربههای نو، به سینما و بهخصوص سینمای کمدی چشم داشتند. در این دوران، فیلمسازان متعددی نیز دستبهکار شده و به سینمای کمدی در راستای پایان دوران سینمای شبهایدئولوژیک جان تازهای بخشیدند. از اولین فیلمهای این دوره میتوان به اجارهنشینها از داریوش مهرجویی اشاره کرد. اجارهنشینها را از بعضی نظرها میتوان موفقترین فیلم کمدی سینمای ایران دانست. فیلمی که توانسته چندین جنبه گوناگون را در خود داشته باشد و با حفظ تنوع، نوعی یکدستی و هماهنگی قدرتمند را در متن خود پیاده سازد. فیلم مهرجویی اولین نمونه از چنین فضایی است. این فیلم که از نظر شناخت مؤلفهها در دسته موقعیتها میتواند قرار بگیرد، در زیرمتن خود با گروه مترادفها نیز همپوشانی دارد. جدال بر سر بهدستآوردن ثروت از طریق کلاهبرداری، دربرابر حفظ دوستی و همسایگی و همچنین نمایش آداب رفاقت از لایههای اصلی این اثر به شمار میآید. پس از آن نیز فیلمهای دیگری یکی پس از دیگری روی پرده آمدند که بر بستر موقعیتسازی استوار بودند و از طریق ترسیم موقعیتی کلی و پتانسیلهای آن، اَشکال مختلف تقابل را پیش میکشیدند. فیلمهای دیگری نیز مانند سایه خیال، هی جو، روز باشکوه و زرد قناری در کنار آپارتمان شماره ۱۳ در حال تلاش برای تغییر فضای کمدی در ایران در آن دوره بودند. آثاری که بیشترشان با تکیه بر موقعیت معاصر جامعه، سعی داشتند تا از طرفی بار روانی جنگ را کاهش بدهند و از سوی دیگر، رونقی در اقتصاد سینما ایجاد کنند. در این میان تحفهها ساخته ابراهیم وحیدزاده از مهمترین فیلمهای اواخر دوران جنگ محسوب میشود. این فیلم نیز که از داستانی تاریخی برخوردار است، طنزی چندلایه و آمیخته به اشارات صریح سیاسی و اجتماعی را ارائه میکند که موجب پخته شدن فیلم میشود. تحفهها با قصهای از دوره کشف حجاب رضاخانی، بر بستر گونه متضادها، دینامیکی جمعی و بسیار خندهآور را میسازد. این فیلم اولین فیلم کمدی پس از انقلاب است که تعداد کثیری از چهرههای سینمایی در آن ایفای نقش میکنند.
۱) کمدیهای کودکان
یکی از شاخههای مهم و پیشروی کمدی در ایران پس از انقلاب، فیلمهای کمدی کودکان است. فیلمهایی که گاهی توانستند رکوردهای فروش گیشهها را از آن خود کنند و با سرمایهگذاریهای عظیم ساخته شدند. کودکان و نوجوانان که بخش بزرگی از جامعه را تشکیل میدادند، به فیلمهای مخصوص به خود نیاز داشتند. مراکزی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و یا بنیادهای سینمایی دولتی دستبهکار شدند و با کار با فیلمسازان مطرح و اثرگذار، شروع به تولید فیلمهای مخصوص کودک و نوجوان کردند که فیلمهای کمدی سهم قابلتوجهی را به خود اختصاص میداد.
پس از شهر موشها، از مهمترین و شاخصترین فیلمهای کودکان در این دوره میتوان به دزد عروسکها، گلنار، شنگول و منگول و سفر جادویی اشاره کرد. فیلمهایی که با فضای خیالی و گاه دلهرهآور خود در ذهن بسیاری از بچههای آن دوره و حتی بزرگترهایشان باقی ماندهاند. این دو فیلم که در فضاسازی، شکلی موهومی و خارق عادت دارند، بر بستر موقعیتهای خانوادگی و درامهای سادهای که معمولاً موضوعی اخلاقی را هدف قرار میدهد پایهریزی شدهاند، و طنزشان براساس تضاد شخصیتها (چه تضاد شخصیتهای منفی با مثبت و چه تضاد شخصیت با محیطی که در آن قرار دارد.) شکل میگیرد. با پایان دهه شصت، فضای سینمای کودک نیز متحول شد و از آغاز دهه هفتاد شمسی، فیلمهای بیشتری با تنوع موضوعی و ساختار بیشتر برای کودک ساخته شد. دو نفر و نصفی، یکی از دیگر فیلمهای مهم این دوره است که در سال ۱۳۷۰ اکران شد و همراه با چند فیلم دیگر آغازگر موج جدیدی از سینمای کمدی بودند؛ موجی که تا یک دهه پس از آن ادامه یافت.

۲) سینمای کمدی اوایل دهه ۷۰
جیببرها به بهشت نمیروند، مجسمه، دو نفر و نصفی، مهریه بیبی، مدرسه پیرمردها، دیگه چه خبر؟، چهارشنبه عزیز و دلاوران کوچه دلگشا از فیلمهای کمدی دو سال اول دهه هفتاد بودند. دورهای که میتوان آن را زمان درخشش علیرضا خمسه در مقام بازیگر دانست. بدن منعطف خاص و تسلطاش بر روی میمیک و حرکات صورت و احساسات، به او تواناییهایی بخشید که تا پیش از این، هیچ بازیگری در سطح سینما آن را اجرا نکرده بود. کمدیهای این دوره بیشاز پیش بازنمودی از وضعیت اجتماعی بودند که گاه با استفاده از موضوعات و یا نشانههایی خرقعادت باعث میشدند موقعیت کمیک وزن بیشتری پیدا کند. بیشینه فیلمها بر بستر کمدیهای خانوادگی و یا موقعیتهای اخلاقی کمیک (مانند دزدها، خلافکارها، دانشمندان و دیگران) شکل میگرفت و تلاش میکرد تا لایههای حاشیهایتر جامعه را دریچهای برای نگاه به احوالات اجتماعی کند. دیگر فیلم مهم این سالها، ناصرالدینشاه آکتور سینما است که در زمان خود سروصدای زیادی برپا کرد. فیلمی که از دریچه طنز، بازخوانی گروتسکی از تاریخ سدههای پیشین میکند و گویی میخواهد از پس این خوانش، وضعیت آن روز جامعه و مردم را نیز در قالب استعارهها بیان کند. موفقترین فیلمساز این دوره را میتوان ابوالحسن داوودی دانست. او که با سفر جادویی کار خود را در کمدی آغاز کرده بود، با جیببرها به بهشت نمیروند و من زمین را دوست دارم سه فیلم شاخص کمدی اوایل دهه هفتاد را خلق کرد. فیلمهایی که هم کودکان را بهعنوان مخاطب خود میشناخت و هم بزرگترها را درگیر میکرد.

دیگر فیلم مهم این سالها، روز فرشته است. این فیلم کمدیای است معناگرا که مؤلفههای کمدی موقعیت در آن قابل تشخیص است. مردی که سالهاست به رفیقش خیانت کرده و با بالا کشیدن پولهای او به مال و مَنال رسیده، در روز مرگش متوجه میشود که عاقبت خوشی در انتظارش نیست و میبایست به دنبال جبران مافات باشد. رویکرد فیلم که با استفاده از لوکیشینهای ناآشنا سعی بر فاصلهگذاری داشت، در برخی دیگر از فیلمهای کمدی آن سالها نیز قابل مشاهده است. در این دوره رفتهرفته مرزهای سینما تغییر میکرد و نقشها و کلیشهها دچار تغییر میگشت. از اولین و مهمترین فیلمهایی که برخی از تصورات و کلیشهها را جابهجا میکرد میتوان از آدم برفی نام برد. این فیلم با اینکه سه سال در توقیف بود و اجازه اکران نیافت، اما به محض اکران با استقبال گستردهای مواجه شد. آدم برفی مسائلی مانند مهاجرت و وضعیت ایرانیان خارج از کشور را که تازه در آن سالها داشت گسترش پیدا میکرد هدف خود قرار داد و بُعدی اجتماعی نیز پیدا کرده بود.

فیلمهای کمدی کودکان نیز در این سالها رشد قابلتوجهی پیدا کردند و چند فیلم توانستند به برترینهای دوره خود تبدیل شده، و تا امروز نیز جزء فیلمهای تراز اول سینمای کمدی به حساب بیایند. کلاهقرمزی و پسرخانه، الو الو من جوجوام، مریم و میتیل، ماه پیشونی و مانند اینها از جمله فیلمهای موفق کمدی کودک محسوب میشوند. در این میان کلاه قرمزی و پسرخاله مهمترین و پرفروشترین فیلم است. براساس برخی نظرها اگر میزان فروش آن فیلم را با نرخ و تورم امروزی محاسبه کنیم، این فیلم به پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران بدل خواهد شد. اما جدای این مطلب، کلاه قرمزی و پسرخاله شروعکننده مسیر زوج جبلی و طهماسب بود که نزدیک به دو دهه در سینما و تلویزیون مخاطبان کثیری را جذب کرده و خنداندند. این فیلمها مؤلفههایی مانند مفهوم و اهمیت خانواده، عشق به همنوع، اهمیت کودک، شناخت جهان آن و مفاهیمی اینچنینی را دنبال میکنند.
رویکرد فیلمهای کمدی ایرانی در این دوره تا یک دهه بعد، ساخت فیلمهایی بود که از پسِ تناقضات و موقعیتهای به ظاهر عجیب، به سمت همدلی و پایان خوش همراه با مثبتاندیشی پیش برود. این فیلمها (و همچنین فیلمهای تلویزیونی و سریالهای طنز) تلاش داشتند تا از پس انواع کمدی، به شکلی از خوانشها و مواجهات اجتماعی نیز دست یابند که نگاهی اساسیتر و مستقیم به جامعه دارد. کاری که فیلمهای جدیتر و سینمای بدنه برای انجام آن گاه با محدودیت مواجه بود و یا گاه اساساً از انجام آن عاجز. سینمای کمدی ایران در آن دوران از نظر حجم تولیدی و سرمایهگذاری، جایگاه مناسبی را در اختیار داشت –امری که امروزه هم به شکلی متفاوت قابل مشاهده است. بسیاری از ستارهها در آن دوره از فیلمهای کمدی به شهرت رسیدند و شخصیتهای ماندگاری در آن دوره، بهخصوص در فیلمهای کمدی عروسکی خلق شدند.

در این دوره همچنین با پیشرفتهای فنی و تکنیکی سینمای کمدی ایران و همچنین کسب اعتبار در مجامع بینالمللی، سینماگران میتوانستند بعضی از فیلمهایشان را با فکر بازارهای بزرگتر و یا در موقعیتهای تازهای بسازند. مانند فیلمهایی که در کشورهای همسایه فیلمبرداری شدهاند. (با اینکه این کار روندی مسبوق به سابقه دارد، اما این بار کیفیت و سطح فنی تولید، افزایش قابلتوجهی داشت). نقش زنان نیز در این دوره نقشی پررنگتر و اساسیتر است. زنان سینماگر در این دوره، در نقشهای مختلف و محوری همچون کارگردان، بازیگر اصلی و مانند اینها ظاهر شده و همچنین بخش بزرگی از بار فنی و ساختاری فیلمها را نیز برعهده دارند. عروسکگردانی، صحنهپردازی و صحنهآرایی و مانند اینها، از جمله کارها و موقعیتهایی است که زنان اجرای آن را برعهده داشتند. با اینکه نقشهای جنسیتی و واپسگرای زنان زدوده شده بود، اما اعمال محدودیتها درباره بازیگران زن موجب میشد تا اینان با شکلی از فاصلهگذاری به ایفای نقش بپردازند. تحولات پیشرو برای زنان سینمای ایران، نقشهای بزرگتر و اساسیتری را رقم زد که نشاندهنده حضور حیاتی زنان در عرصه هنر و فیلم در ایران است.
