لارس فون تریه را به عنوان محرک اصلی و احیاکننده فیلمسازی در دانمارک میشناسند که تأثیر بسزایی در پیدایش نسل نوی کارگردانان دانمارک و سراسر جهان داشته است. فیلمهای او از نظر گونه دامنهای بسیار وسیع دارند و از آوانگارد گرفته تا بازسازی کلاسیکهای قدیمی را شامل میشوند. لارس فون تریه با نام اصلی لارس تریه در سال ۱۹۵۶ در شمال کپنهاگ، دانمارک به دنیا آمد و از سن ۱۱ سالگی جذب دنیای فیلم و سینما شد. فیلمسازی را با دوربین سوپر ۸ آغاز کرد و بعدها در ۱۹۷۹ برای تحصیل در سینما وارد مدرسه فیلم دانمارک شد. در آنجا بیش از ۴۰ فیلم تبلیغاتی ساخت و سرانجام در ۱۹۸۳ فارغالتحصیل شد. نخستین فیلمهای کوتاه او از نظر سبکشناسی، تجربیاتی کاملا ابتکاری در زمینه مضمون و استفاده از نمادها و استعارهها هستند و بعدها همین مضامین و استعارهها نقشهایی عمده در فیلمهای بلندش ایفا میکنند. او در بیان سینمایی سبکی ایجاد کرده است که از نظر استعاری سنگین و از لحاظ حسی بسیار قوی است. شاید آنچه سینمای او را متمایز میکرد، ساختارشکنی و شیوه نامتعارف فیلمسازیش بود چنانکه فون تریه چه با استفاده از دوربین دیجیتال معمولی و یا انتخاب بدترین لوکیشن روی زمین و یا نمایش جنبههای ماورالطبیعه در فیلمهایش، خود را به چالش میکشید. البته سویههای خلاقه سینمای او صرفا محدود به فرم و تکنیک نمیشود. سینمای او به بررسی خلاقانه مسائل اجتماعی، هستی گرایانه و سیاسی میپردازند و نگاهی به مضامینی چون بخشش، فداکاری و سلامت روحی دارند.
فون تریه اغلب از فیلمهایش به عنوان سهگانههایی موضوعی نام میبرد. او کار خود را با سهگانه اروپاییاش با عنوان سهگانه «عصر جنایت»، «اپیدمیک» و «اروپا»، بهطور همزمان در دانمارک و سراسر جهان تثبیت کرد. فیلمهای این سهگانه با نمایش آسیبهای روانی اروپای آینده به خوبی از روی سبک تجربی و شخصی فیلمساز قابل شناسایی هستند. دومین سهگانه او با عنوان «سهگانه قلب طلایی» از کتابی که فون تریه در دوران کودکی خوانده بود، الهام گرفته شد. داستان درباره دخترک کوچکی بود که همیشه آماده قربانی کردن خود برای کمک به دیگران بود. فیلمهای این سهگانه عبارتند از: «شکستن امواج»، «پخمهها» و «رقصنده در تاریکی».
فیلمهای بلند و کارهای تلویزیونی او چند جایزه و موفقیت بینالمللی دیگر مثل نامزدی اسکار امیلی واتسون برای «شکستن امواج» را نیز به خود اختصاص دادهاند. لارس فون تریه سومین سهگانه خود با عنوان «آمریکا – سرزمین فرصتهای طلایی» را ساخت که داگویل نخستین فیلم آن بود. دومین قسمت مندرلی نام دارد که در استودیوی «فیلم باین» دانمارک ساخته شد. بخش سوم این سهگانه، «واشینگتن» در سال ۲۰۰۷ ساخته شده است. تریه در سال ۲۰۰۶ بعد جدیدی به کارهای خود افزود، اپرای حلقه نیبلونگ نیز در استودیوی «فست اشپیل» در بایرن آلمان ساخته شد و فون تریه این اثر ریشارد واگنر را کارگردانی کرد. آخرین سهگانه فون تریه سهگانه افسردگی است که به ترتیب شامل ضدمسیح، مالیخولیا و نیمفومانیاک است. در هر ۳ بخش آن شارلوت گنسبور بازی میکند. در سال ۱۹۸۹ و در حالی که مادر فون تریه در بستر مرگ بود به او گفت که پدر واقعی او کسی نیست که فکر میکند و در واقع او در نتیجه رابطه نامشروع مادرش با کارفرمای سابقش، فریتز مایکل هارتمن به دنیا آمده است. در بیوگرافی لارس فون تریه باید به این موضوع اشاره کنیم که این فیلمساز خانواده عجیبی داشت. مادرش کمونیست و پدرش از طرفداران ایدئولوژی سوسیال دموکراسی بود. هر دوی آنها از طرفداران فرهنگ برهنهگرایی بودند و فون تریه را نیز در کودکی به همراه خود به مجامع برهنهگرایی برده بودند. فون تریه از فوبیاهای زیادی رنج میبرد؛ از جمله ترس از پرواز. این ترس او محدودیتهای زیادی را در کارش ایجاد کرده و به همین دلیل همه فیلمهایش در دانمارک یا سوئد فیلمبرداری شدهاند. او در یکی از مصاحبههایش گفت:«در اصل من از همه چیز در زندگی میترسم، به جز فیلمسازی.»
جالب اینکه او تجربه سریالسازی را هم در کارنامه خود دارد. تریه ۳ سریال تلویزیونی هم ساختهاست: مدهآ در ۱۹۸۱، قلمرو پادشاهی ۱ در ۱۹۹۴، و قلمرو پادشاهی ۲ در ۱۹۹۷. او در سریالهای «قلمرو…» روشی را برای فوکوس راحتتر روی داستان و بازیگران ابداع کرد که بعدها او را به سوی مفهوم دگما کشید. قسمت اعظم «قلمرو… ۱ و ۲» با دوربین روی دست فیلمبرداری شد، بدون توجه به مقررات مرسوم و معمول در نورپردازی و استمرار و تدوین، این شیوه رنگهایی تحریف شده و غیرطبیعی و تصاویری دانهدار و خشن ایجاد کرد. سریالهای «قلمرو…» به نخستین موفقیت عظیم فون تریه تبدیل شدند. میزان علاقه و استقبال دانمارکیها و جهانیان از «قلمرو…» امکان اجرای دومین پروژه فون تریه را همراه با پیتر اولبک ینسن و ویبکه ویندلو فراهم ساخت.