پدرو آلمودوار دههها است که به وسوسه پروژههای استودیویی آمریکایی بیاعتنایی کرده است، از «راهبه بدلی» (Sister Act) تا «کوهستان بروکبک» (Brokeback Mountain)، و همچنان به نظام استودیویی اعتماد ندارد. او در جریان گفتوگوی تازهاش با اریک کوهن در دفترش واقع در مادرید میگوید: «بهنوعی ضدونقیض است. هالیوود میخواهد از استعدادهای خارجی بهره ببرد اما همیشه به فیلمسازان خارجی اجازه نمیدهند که کاری را بکنند که میخواهند.» در عوض خود این فیلمساز ۷۲ ساله این روزها پذیرای استعدادها است و در آستانه برداشتن گام بعدیاش در خصوص تجربه فیلمسازی به زبان انگلیسی؛ که با فیلم کوتاه «صدای انسان» (The Human Voice) با بازی تیلدا سویینتن از سال ۲۰۲۰ شروع شد.
«رسم عجیب زندگی» (Strange Way of Life) که تولیدش از اواخر ماه اوت (اوایل شهریور) شروع شده است، ایتن هاک و پدرو پاسکال را در قالب دو هفتتیرکش میانسال در کانون وسترنی ۳۰ دقیقهای به نمایش میگذارد. بخش اعظمی از ماجراهای فیلم در منطقه بیابانی آلمریای اسپانیا روی میدهد، مکانی که مشهور است به اینکه سرجو لئونه «خوب، بد و زشت» (The Good, the Bad, and the Ugly) را در آنجا فیلمبرداری کرد. البته پدرو آلمودوار به این داستان به عنوان نوعی ارجاع و بازگشت به روزگار وسترن اسپاگتی یا هالیوودی فکر نکرده است: «من آگاهانه به این فیلمها ارجاع نمیدهم؛ و در واقع نمیدانم این فیلم از نظر دیگران شبیه چه فیلمهایی خواهد بود، فقط این موضوع برایم روشن است که فیلم خود من خواهد بود.»
پدرو آلمودوار سالهاست که استقلال و اختیار پروژههایش را به طور کامل در دست دارد چون آنها را با کمپانی بومی خودش با عنوان «ال دِسیو» (El Deseo) تهیه میکند؛ گروهی که شامل برادر تهیهکنندهاش آگوستین هم میشود. او برای ساخت «رسم عجیب زندگی» شریک جرم دیگری هم پیدا کرده است: برند «سن لوران» که طراح اصلیاش آنتونی واکارِلو، بجز طراحی لباس یکی از تهیهکنندگان فیلم هم هست. ناگفته نماند که این برند در سالهای اخیر از ساخت چند فیلم کوتاه و بلند فیلمسازان برجسته حمایت کرده است از جمله «نور جاودان» (Lux Aeterna) اثر گاسپار نوئه. آلمودووار میگوید: «برای من خیلی راحتتر شده است. اینطوری در تولید فیلمها به زبان انگلیسی بهمراتب احساس آزادی بیشتری میکنم.»
او جلسه تمرین ابتدایی فیلمش را به صورت مجازی و با استفاده از «زوم» در ابتدای تابستان برپا کرد: «واقعا شیوه وحشتناکی برای تمرین کردن بود؛ اما در هر صورت، توانستیم با هم کار کنیم و پروژه را پیش ببریم.» عنوان این فیلم کوتاه از یک ترانه «فَدو» (ترانه محلی غمانگیز پرتغالیها) از آمالیا رودرِگِز گرفته شده است که آلمودووار میگوید آغازگر فیلم هم خواهد بود: «این دست ترانهها بسیار غمانگیزند و این دو شخصیت اصلی نیز چنین زندگی میکنند.»
آلمودوار پس از این تمرین فیلمسازی تازهاش به زبان انگلیسی، احتمالا سراغ اقتباسی از داستانهای کوتاه لوسیا برلین میرود و فیلمی با عنوان «راهنمایی برای زنان خدمتکار» (A Manual for Cleaning Women) را با بازی کیت بلانشت کارگردانی میکند. در حال حاضر انتظار میرود تولید این فیلم از سال آینده میلادی آغاز شود اما مدتهاست که آلمودووار چنین آرزویی را در سر میپروراند. او این فیلمنامه را با دو فیلمنامه دیگر، در اولین دوره از قرنطینه ناشی از شیوع کووید-نوزده نوشت: «البته در حال حاضر تمام تمرکزم را روی این فیلم کوتاه وسترن گذاشتهام. میدانم که چطور میخواهم آن را بسازم اما حتما در جریان ساخت، چیزهای بیشتری را کشف خواهم کرد.»
پدرو آلمودوا: «زنده ماندن در سیستم هالیوود سخت است، اما استثناهایی هم دارد؛ یورگوس لانتیموس یا رفقای مکزیکی (منظورش همان ۳ آمیگو است: آلفونسو کوآرون، آلخاندرو گونسالس اینیاریتو و گیرمو دل تورو) اما برای هر کسی جز اینها، رفتن به هالیوود خیلی گران تمام شده است؛ به عنوان مثال، برای جان وو که به نظر میرسید نوع فیلمهای اکشن-تریلرش برای هالیوود عالی است اما حتی او هم نتوانست در نظام استودیویی هالیوود دوام بیاورد!»
این اولین مواجهه آلمودوار با این ژانر نیست و پیش از این، کارگردانی وسترن برنده اسکار «کوهستان بروکبک» – قبل از اینکه به دست آنگ لی بیفتد – به او پیشنهاد شده بود: «فکر میکنم آنگ لی فیلم شگفتانگیزی ساخت اما من هرگز باور نکردم که آنها به من آزادی و استقلال کامل میدهند تا فیلمی را بسازم که خودم میخواهم. هیچکس چنین حرفی به من نزد. البته آنها گفتند که «تو میتوانی هر کاری که خواستی انجام بدهی» اما میدانستم که برای من حد و مرزی مشخص خواهد شد.» فیلمنامهای که لری مکمِرتری و دایانا اوسانا از داستان کوتاه آنی پرولکس اقتباس کردند، فاقد آن شور و اشتیاق دونفرهای بود که آلمودوار برای دو شخصیت کابوی اصلی فیلم تصور میکرد؛ شخصیتهایی که در نهایت هیث لجر و جیک جیلنهال نقشهای آنها را بازی کردند: «رابطه این دو حیوانی است و در ساحت جسم خلاصه میشود. لحظه کلیدی فیلم جایی است که آنها باید از هم جدا بشوند و هیث لجر متوجه میشود که نمیتواند به جدایی فکر کند. این کشف مهمی است؛ اما تا رسیدن به این لحظه همه چیز حیوانی است و من نمیتوانستم چنین نگاهی را در ساخت این فیلم دنبال کنم چون یک فیلم هالیوودی بود.» از این منظر آلمودوار میگوید «رسم عجیب زندگی» فرصت جدیدی را برای ساخت یک مستند دونفره به وجود آورد: «این فیلم میتواند حکم پاسخ من به «کوهستان بروکبک» را داشته باشد.»
آلمودوار که نمیخواهد جزییات زیادی را درباره خط داستانی وسترن خود برملا کند، فقط اشاره میکند که هاک نقش کلانتری به اسم جیک را بازی میکند و پاسکال هفتتیرکشی است به نام سیلوا؛ و این شخصیتها در دو سوی یک بیابان زندگی میکنند و ۲۵ سال است که یکدیگر را ندیدهاند: «به همین خاطر است که یکی از آنها به دل صحرا میزند تا دیگری را پیدا کند. یک رویارویی بین آنها روی خواهد داد اما داستان واقعا صمیمانه است.» او در پاسخ به کیفیت رمانتیک این برخورد هم با لبخندی ملایم میگوید: «خودتان میتوانید حدس بزنید. مردیت یکی از مضامین فیلم است.»
پدرو آلمودوار وقتی درباره فیلمسازی از دفترش در «ال دسیو» صحبت میکند گویی در کانون میراث خود نشسته است. کلاژی عظیم از عکسها، دیوار پشت میزش را آراسته است و داستان فعالیتهای او به عنوان فیلمساز را روایت میکند. تصاویر زیادی آلمودوار جوان را در حال معاشرت با خالقانی همفکر و مشابه خودش نشان میدهد؛ عکسهایی با جان واترز، فرانسیس فورد کوپولا، اسپایک لی و پینا بائوش طراح حرکتهای موزون (کوریوگرافر) به چشم میخورند و در کنار عکسی هستند از دیدار او با بیلی وایلدر در دهه ۱۹۸۰؛ زمانی که آلمودوار بهواسطه تحسین بینالمللی «زنان در آستانه فروپاشی عصبی» (Women on the Verge of a Nervous Breakdown) حسابی در کانون توجه قرار گرفته بود و کهنهکار نظام استودیویی به او پند داده بود که از هالیوود فاصله بگیرد: «حق داشت. من همیشه از این همکاری سر باز زدهام چون در وهله اول، به اندازهای که با فرهنگ اسپانیایی آشنا هستم درباره فرهنگ آنها نمیدانم؛ اما شیوه فیلمسازی آنها نیز با آنچه من انجام میدهم بسیار متفاوت است.»
البته او سایر کارگردانان بینالمللی را – که درگیر پروژههای انگلیسیزبان شدهاند – رصد میکند: «استثناهایی هم داریم مثل یورگوس لانتیموس یا رفقای مکزیکی (منظورش همان ۳ آمیگو است: آلفونسو کوآرون، آلخاندرو گونسالس اینیاریتو و گیرمو دل تورو) اما برای هر کسی جز اینها، رفتن به هالیوود خیلی گران تمام شده است؛ به عنوان مثال، برای جان وو که به نظر میرسید نوع فیلمهای اکشن-تریلرش برای هالیوود عالی است اما حتی او هم نتوانست در نظام استودیویی دوام بیاورد!»
۲۰ نمونه از بهترین فیلم های سینمایی ژانر وسترن
«ال دسیو» چند سال پیش کمدی سیاه آرژانتینی «حکایتهای وحشیانه» یا «قصههای دیوانهوار» (Wild Tales) را تهیه کرد که دامیان زیفرون را به عنوان کارگردانی مهم معرفی کرد و فرصتهای ساخت پروژههای سینمایی استودیویی را برایش مهیا کرد از جمله بازسازی «مرد شش میلیارد دلاری» (The Six Billion Dollar Man). این پروژه پس از سه سال کار لغو شد: «این یک نمونه بارزش است.» برای همین است که آلمودووار از موفقیت اینیاریتو با فیلمهای «ازگوربرخاسته» (The Revenant) و «بردمن» (Birdman) سر درنمیآورد؛ فیلمهایی که هر دو جوایز اسکار بهترین کارگردانی را نصیب او کردند: «فیلمهای اینیاریتو خیلی تیرهوتار هستند و بهطور معمول جایی در هالیوود ندارند. نمیدانم او چطور توانست در هالیوود فیلمهای خودش را بسازد و دوام بیاورد! خیلی عجیب است.»
آلمودووار میگوید او اولین بار سر اکران کمدی عاشقانه «من را ببند!» (Tie Me Up! Tie Me Down!) متوجه شد که کارش در آمریکا چندان آسان نخواهد بود؛ زمانی که از سوی «انجمن سینمای آمریکا» (MPAA) تحت فشار قرار گرفت تا صحنههایی از فیلمش را حذف کند: «اولین باری بود که تلاش میکردم از چیزی دفاع کنم که برایم بدیهی بود: آزادی کارگردان. بعد از آن بود که متوجه شدم بخشی از قواعد آنجا نیست.» کمپانی «میراماکس» که فیلم را در آمریکا پخش کرده بود از «انجمن سینمای آمریکا» شکایت کرد ولی پرونده را باخت و فیلم بدون درجه نمایشی روی پرده رفت: «بعدش مطلع شدم که میراماکس از این وضعیت خیلی خوشحال شده بود چون برای فیلم حکم تبلیغ را داشت؛ که البته برای من حس خیلی بدی داشت.»
جالب اینکه پیرنگ فیلم که در آن شخصیتی با بازی آنتونیو باندراس یک بازیگر زن را میرباید تا او را اغوا کند، به مصاحبههای عجیبوغریبی هم منجر شد: «ژورنالیستی از «ایبیسی» از من پرسید که نمیترسیدم برخی به تقلید از باندراس دست به دزدیدن دختران بزنند. یادم هست چه جوابی دادم: اگر میدانستم که تنها نمایش فیلمم در زندان و بیمارستانهای روانی است، آنوقت در خصوص داستانهایی که نقل میکردم بااحتیاط عمل میکردم؛ اما فکر نمیکنم که تماشاگران دیوانه هستند.»
با وجود این ترسها و بدگمانیها به نظر میرسد که آلمودووار با اطمینان خاطر سراغ ساخت فیلم انگلیسیزبان تازهاش در آیندهای نزدیک رفته است. «راهنمایی برای زنان خدمتکار» که ماجراهایش از دهه ۱۹۶۰ آغاز میشود و در دهه ۱۹۹۰ جمع میشود، حساسیتهای مورد نظر او را در بر میگیرند: «ما قصد داریم این فیلم را بسازیم. شیوه رفتاری شخصیت اصلی به قهرمانان زن آثار من خیلی نزدیک است. به همین خاطر تصمیم گرفتم این فیلم را کار کنم. من چیزی درباره جزییات زندگی روزمره و جامعه آمریکا نمیدانم؛ و به همین دلیل باقی پروژهها را رد کردم.» به هر حال آلمودووار میگوید که شرایط و منابع لازم برای ساخت فیلم تامین شد، بهگونهای که او بتواند آنچه میخواهد را پیاده کند: «در آمریکا اشخاص قدرتمند زیادی هستند که شما باید حرفشان را گوش دهید؛ اما اینجا در اسپانیا، من حرف کسی را گوش نمیدهم… البته بجز برادرم… اما مهم این است که میتوانم استقلالم را حفظ کنم.»
منبع: ایندیوایر، اریک کوهن