سریال نئو وسترن محدوده بیرونی اگرچه در ابتدا در زیر سایه یلواستون (Yellowstone) و وستورلد (Westworld) بنظر میرسد، اما خیلی زود یگانگی و متمایز بودن جهان خود را نشان میدهد. سریالی که کهنالگوهای قدیمی و جاافتاده وسترن را با عناصر فرا طبیعی در هم میآمیزد که حاصل آن خلق جهانی اسرارآمیز است. چشماندازهای غرب وحشی تاکنون هیچگاه اینگونه تکافتاده، غیرطبیعی و رازآمیز نبودهاند. برایان واتکینز، محدوده بیرونی را با همکاری ستاره رویایی خود جاش برولین توسعه داده است. برولین در اینجا در نقش مردی از دنیای قدیم حضور دارد که برای نجات خانواده و سرزمین خود میجنگد. با فیلیموشات و معرفی و نقد سریال محدوده بیرونی همراه باشید.
خلاصه داستان سریال محدوده بیرونی
شخصیت اصلی سریال محدوده بیرونی یک گاوچران اهل وایومینگ با بازی رویال ابوت (جاش برولین) است. او و خانوادهاش با ناپدید شدن یکی از اعضای خانواده خود دست و پنجه نرم میکنند. همچنین آنها با خانوادهای در همسایگیشان که میخواهند زمینهای آنها را از چنگشان در بیاورند، تنش و درگیری دارند. در همین زمان است که رویال یک فضای خالی اسرارآمیز سیاه در طبیعت وایومینگ کشف میکند.
داستان ساخت سریال محدوده بیرونی
آمازون پرایم ویدئو، در پی موفقیتهای مستمر سریال یلواستون – که برای فصل پنجم خود آماده میشود -، یک سریال وسترن دیگر، اما اینبار با حال و هوایی ماورایی و وهمانگیز، برای ما به ارمغان آورده است. سریال محدوده بیرونی نئووسترنی است که با ناشناختهها و چیزهای اسرارآمیز سر و کار دارد. جاش برولین پس از نزدیک به بیست سال با حضور در نقش رویال به تلویزیون بازگشته است. آخرین حضور جدی برولین در یک سریال تلویزیونی در نقشی اصلی به سال ۲۰۰۳ و سریال Mister Sterling برمیگردد.
آمازون در ابتدا فیلمنامه اولیهای که توسط برایان واتکینز نوشته شده بود را خریداری میکند. سپس واتکینز فیلمنامه را بسط میدهد تا برای سریال تلویزیونی مناسب شود. شرکت فیلمسازی برنده اسکار پلن بی اینترتینمنت که برد پیت آن را تاسیس کرده، تولید سریال را انجام میدهد. این شرکت پیش از این سریال راهآهن زیرزمینی (The Underground Railroad) را برای پرایم ویدئو توسعه داده است. سریالی که به عنوان اولین اثر تحسین شده این سرویس شناخته میشود. برولین و واتکینز اولین ملاقات خود را در اواسط مارس ۲۰۲۰ – پس از اینکه دنیا بخاطر همهگیری تعطیل شد – در نیویورک برگزار کردند. پس از گذشت یک سال – و جستوجو برای پیدا کردن لوکیشن مناسب – سرانجام فیلمبرداری طولانی و پرزحمت سریال در سانتافه نیومکزیکو شرع میشود.
واتکینز در تمرینهای قبل از فیلمبرداری، وسترنهای کلاسیکی برای تماشا کردن و موسیقیهایی برای گوش دادن را در اختیار بازیگران قرار میدهد. برولین و ایموجن پوتس که رابطه پویا و عجیب میانشان مجموعه را پیش میبرد، با یکدیگر هارولد پینتر میخوانند و تمرینهای مفصلی را انجام میدهند. شرایط دشوار تولید به بازیگران این فرصت را میدهد که به شخصیتهای خود نزدیک شوند. آنها به دلیل دور بودن لوکیشن و پروتکلهای سختگیرانه همهگیری، بیشتر از هفت ماه جایی برای رفتن نداشتند.
علاوه بر برولین و پوتس، بازیگران تحسین شده و برجستهای مانند لیلی تیلور (که در طول سه دهه برای مجموعههای مختلفی نامزد جوایز امی شده)، ویل پاتون، تامارا پودمسکی، تام پلفری، نوا رید، شان سیپس و ایزابل آرایزا، در این سریال ایفای نقش کردهاند. آلونسو روئیسپالاسیوس (نارکس: مکزیک) به همراه مدیر فیلمبرداری آدام نیوپورت برا، در دو قسمت اول عظمت و شکوه حیرتانگیزی به وجود آوردهاند. لارنس تریلینگ، جنیفر گتزینگر و ایمی سایمتز (او فردا میمیرد She Dies Tomorrow) بقیه قسمتها را کارگردانی کردهاند (هر کدام دو اپیزود).
محدوده بیرونی با انتشار همزمان دو قسمت در ۱۵ آوریل، در بیش از ۲۴۰ کشور به صورت همزمان پخش خود را آغاز کرد و با همین دو قسمت توانست توجهات زیادی را به خود جلب کند. وارد محدوده بیرونی شوید: یک ادیسه فرازمینی پیچیده و گسترده در میان کوهها و مزارع وایومینگ.
مروری بر نظر منتقدان درباره سریال محدوده بیرونی
The Playlist | امتیاز: ۱۰۰ از ۱۰۰
سریال محدوده بیرونی شاید درامی درباره یک خانواده آسیب دیده باشد که به شکل جذابی با المانهای ژانری اسرارآمیز و غیرقابل توضیح گره خورده است. اما عمیقترین و تکاندهندهترین ویژگیهایش احتمالا ایدههای آن درباره ایمان و معنا باشند و اینکه چه اتفاقی میافتد وقتی که رویداد غیرقابل توصیفی آنچه از باورهای شما باقی مانده را از هم میپاشاند.
کلایدر | امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰
همین که سریالی عناصر عجیب کیهانی را در بر میگیرد و آنها را با زندگی روزمره در هم میآمیزد – همانند کاری که محدوده بیرونی انجام میدهد – به تنهایی برای اینکه آن را ستایش کنیم، کافی است. سریالی که هم خلاقانه و هم تاثیرگذار است و در مرکز خود چیزهای زیادی درباره خانواده آشکار میسازد، درست همانطور که شکوه و عظمت را در هیبت منکوبکننده ناشناختهها کاوش میکند.
شیکاگو سان-تایمز | امتیاز : ۷۵ از ۱۰۰
سریال گاهی اوقات، هرچند اندک، به شکل ناامید کنندهای به اشارهها، سرنخها و لحظات پیشگویی میپردازد، اما هنگامی که افشاگریهای میرسند شوکه و هیجانزده میشویم. چراکه تمام آشفتگیهای طرح سریال در این لحظهها به نوعی منطقی و معقول جلوه میکنند.
پیتزبورگ تریبون ریویو | امتیاز: ۶۰ از ۱۰۰
داستان خانوادگی ابوتها و کشمکش و درگیری آنها با تیلرسونهای همسایه – میدانیم اتفاق بدی در راه خواهد بود زیرا آنها ایتیوی میرانند و ابوتها سوار اسب میشوند – بیش از حد آشنا بنظر میرسد. اما برایان واتکینز، خالق و نویسنده سریال، با ایجاد غافلگیری و شوک در پایان دو قسمت اول موفق میشود مخاطبان را نسبت به آینده سریال و آنچه اتفاق خواهد افتاد مشتاق و کنجکاو نگه دارد.
نقد بلندی بر سریال محدوده بیرونی از سایت راجر ایبرت
رابرت دانیلز | برایان واتیکنیز، محدوده بیرونی را در قالب یک سریال وسترن علمی تخیلی و یک درام خانوادگی، خلق کرده است. سریالی که به دو حفره میپردازد. اولی یک حفره فیزیکی در قالب یک چاله پر از دود در زمینی مورد مناقشه در وایومینگ است که به مغاکی بیانتها ختم میشود. دومی خلا معنویای (غیرمادی) است که شخصیت عبوس و متفکر رویال ابوت (جاش برولین) در درون خود احساس میکند. پدر یک خانواده و نمونهای از مرد خاموش و ساکت ژانر وسترن که قلبش از غم و اندوه عمیقی رنج میبرد. حفرهای که تعیین موقعیت و حدود و ثغور آن ساده نیست. رویال یک دامدار و مرد زمین است. اما روز داوری نزدیک است و زمین شروع به خیانت به او میکند.
محدوده بیرونی یکی از آن سریالهایی است که نمیتوان ریشه آن را تشخیص داد، اما تاثیر خود را بر مخاطب میگذارد. شاید به این دلیل که بسیار آشنا و در عین حال بسیار بیگانه و غریب است
رویال علی رغم سکوتش به یکی از باورپذیرترین شخصیتهای تلویزیون تبدیل میشود. او مانند هر انسان دیگری، وحشت حقیقی را لمس میکند. هراسی که بعد از یک تراژدی بیشتر آن را احساس میکنید. آیا خدا وجود دارد؟ اگر وجود دارد پس چرا اجازه میدهد چنین اتفاقهای بدی رخ بدهد؟ رویال مدتی است که خدا را احساس نکرده و همین باعث شده که شبهای ظالمانه خاموش و بیصدا، برای او دشوارتر شوند. عروس او، همسر پسرش پِری (تام پلفری)، چند ماه پیش بدون هیچ رد و نشانی ناپدید شده است. غیابی که روی همه اعضای خانواده، از جمله نوه رویال، ایمی، تاثیر گذاشته است. پسر دیگر او، رت (لوئیس پولمن) یک گاوسوار قهرمان است که بنظر میرسد نمیتواند به دوراج اوج گذشته خود بازگردد. پِری از هم پاشیده و همانند رویال آرام و خاموش با اندوه درون خود دست و پنجه نرم میکند. سیسیلیا (لیلی تیلور)، مادر خانواده و همسر رویال، برای کنار آمدن با این رنج خودش را سرگرم کلیسا و دعا و عبادت کرده است. هر کدام از آنها احساس میکنند که توسط خدا، یا گاهی اوقات یکدیگر، به حال خود رها شدهاند.
محدوده بیرونی یکی از آن سریالهایی است که نمیتوان ریشه آن را تشخیص داد، اما تاثیر خود را بر مخاطب میگذارد. شاید به این دلیل که بسیار آشنا و در عین حال بسیار بیگانه و غریب است. این حس زمانی قوی میشود که کوله گرد بانشاط و سرزنده، آتم (ایموجن پوتس) ظاهرا به شکلی تصادفی از مزرعه ابوت سر در میآورد. او میخواهد فقط به مدت چند روز در زمین آنها چادر بزند. آتم جز اینکه به شکل مرموزی ثروتمند بنظر میرسد، اطلاعات زیادی از خود ارائه نمیدهد. با این وجود، حداقل تا پایان قسمت دوم، کاراکتر آتم نسبت به خانواده با نفوذ تیلرسونها اهمیت کمتری دارد. وین (ویل پاتون) پدر ناتوان و علیل خانواده تیلرسون که از یک بیماری مزمن ناشناخته رنج میبرد از رویال بخاطر زمینی که ادعا میکند متعلق به خودش است شکایت میکند. او و پسران جوانش – لوک (شان سیپس)، بیلی (نوا رید) و تروور (مت لوریا) – از نفوذ خانواده خود بر مقامات محلی – از جمله جوی هاوک (تامارا پودمسکی) بومی که برای کلانتر شدن خود را نامزد کرده – برای تحت فشار گذاشتن خانواده ابوت سود میبرند. رویال نمیفهمد که چرا وین ناگهان زمین او را میخواهد. اما هنگامی که یک حفره عجیب و غریب در قلمرو مورد مناقشه ظاهر میشود، ترس و وحشت رویال را در بر میگیرد. وحشتی از جنس زمانی که انسان مرگ را مقابل خود میبیند.
یکی از لذتهای بزرگ محدوده بیرونی از شناختههای در عین حال ناشناخته و یا فهم پرسشهای مبهم و غیرقابل درک، ناشی میشود. به عنوان مثال در قسمت اول، پس از اینکه پِری ترور را تا حد مرگ کتک میزند، رویال با انداختن او در حفره، جسدش را از بین میبرد. در قسمت دوم با عنوان زمین، رویال که به درون شکاف بیانتها کشیده شده است، در صحنهای که برخورد نزدیک از نوع سوم (Close Encounters of the Third Kind) را به یاد میآورد، از آینده سر در میآورد. او در حالی از خواب بلند میشود که خودش را در محاصره اهالی شهر میبیند. آدمهایی که زمانی دوستان او محسوب میشدند اما اکنون مقابل او ایستاهاند. رمزگشایی از اینکه چگونه سرنوشت و پیشگویی در هم تنیده میشوند، بخشی از جذابیت محدوده بیرونی را شکل میدهد. زیرا همه این سرنخها از شوکهای روایی واقعی که در ادامه ظاهر میشوند، خبر میدهند.
غیرممکن است که به گوشه و کنارهای سریال محدوده بیرونی نزدیک بشوید، بدون آنکه شگفتیها و غافلگیریهای آن را خراب کنید. فقط این را بدانید که هر گوشهای رازی در خود نهفته دارد و هر پرسش ماوراءالطبیعیای به رمز و رازی پیچیدهتر و گیجکنندهتر منجر میشود. اگرچه، وزن احساسی سریال هرگز با این افشاگریها تخریب نمیشود. محدوده بیرونی، وفاداری و جاهطلبی، حقیقت و خرافه، عشق، اگزیستانسیالیسم، سنت و سرنوشت را برای انفجارهای شدید و سرگیجهآور استخراج میکند
طرح اولیه داستان سریال محدوده بیرونی جذاب است. سریالی که میتوان آن را به عنوان ترکیبی از سریالهای یلواستون، پروندههای ایکس (X-Files) و دودمان (Dynasty) توصیف کرد. اما ایجاد یک هارمونی میان شخصیتهای عجیب و منحصر بفرد سریال، حتی بیشتر آن را غنی و پرمایه کرده است. آوازخوانی نوا رید در نقش بیلی که اغلب به شکلی ناگهانی ترانهای را بطور کامل اجرا میکند (به عنوان مثال دو آهنگ محبوب از ونسا ویلیامز و جویس نیوتن)، باعث ذوب شدن فضای بیرونی سرد و یخزده سریال میشود و احساسات گرمی را به آن تزریق میکند. لیلی تیلور در قالب سیسلیا، زنی که تمام دنیای پیرامونش از هم میپاشد ولی ایمان خود را حفظ میکند، کاری اساسی و جذاب انجام میدهد، هرچند که نقش او اغلب جدا از پیرنگ اصلی سریال قرار میگیرد. او هرگز تصمیمهای سادهای نمیگیرد، بلکه در عوض همیشه انتخابهای دشواری را انجام میدهد، حتی زمانی که فیلمنامه زمان کمتری به شخصیت او اختصاص میدهد.
در محدوده بیرونی، هر بازیگری به آرامی در حال ایجاد یک زندگی درونی عمیق برای کاراکتر خود است. ایموجن پوتس اثیری، در قالب آتم عجیب و غریب در لایههای غیرقابل تصوری کار میکند و حضوری جسورانه دارد. جاش برولین نقش شخصیتی را بازی میکند که به کاراکتر او در جایی برای پیرمردها نیست (No Country for Old Men) شباهتهایی دارد. رویال مردی مصمم و بااراده است که مانند لوئلین ماس حتی مشکلات و موانع بسیار هم نمیتوانند باعث دلسردی او و تسلیم شدنش بشوند. برولین به ندرت بهتر از اینجا بوده است.
در هر اپیزود اتقاقهای عجیب و غریب شروع به انباشته شدن میکنند: ظاهر شدن گاومیش کوهانداری با تیرهایی –از کمان رها شده – که در پهلویش قرار گرفتهاند؛ سیسیلیا ممکن است همسر گمشده پری را دیده باشد؛ وین سنگ عجیبی را در اختیار میگیرد؛ و کوهی که برای مدت کوتاهی ناپدید میشود؛ از جمله این اتفاقات غیرعادی هستند. موسیقی متن وهمانگیز و هراسآور دنی بنسی و ساندر جورجیان، لحن و حال و هوا را ایجاد میکند، در حالیکه فیلمبرداری – با انتخاب زاویههای سر پایین و ترکیببندی مرکزی – به نور فرازمینی اجازه میدهد تا ناآرامترین و آشوبناکترین صحنههای سریال را در بر بگیرد. صحنههای مربوط به حفره که شخصیتها در آن به آرامی درون فضای خالی سیاه رنگ سقوط میکنند، راهآهن زیرزمینی بری جنکینز را به یاد میآورند.
غیرممکن است که به گوشه و کنارهای محدوده بیرونی نزدیک بشوید، بدون آنکه شگفتیها و غافلگیریهای آن را خراب کنید. فقط این را بدانید که هر گوشهای رازی در خود نهفته دارد و هر پرسش ماوراءالطبیعیای به رمز و رازی پیچیدهتر و گیجکنندهتر منجر میشود. اگرچه، وزن احساسی سریال هرگز با این افشاگریها تخریب نمیشود. محدوده بیرونی، وفاداری و جاهطلبی، حقیقت و خرافه، عشق، اگزیستانسیالیسم، سنت و سرنوشت را برای انفجارهای شدید و سرگیجهآور استخراج میکند (برای رسیدن به نقاط اوج قدرتمند). پس از هشت قسمت، این حس را دارید که این سریال به راحتی میتواند یک مجموعه چند فصلی باشد. در واقع، محدوده بیرونی فضای زیادی دارد برای اینکه دنیای خود را فراتر از وایومینگ گسترش بدهد. با اینحال، حتی اگر در قالب یک مینی سریال باقی بماند، احساس نمیکنید که فریب خوردهاید. محدوده بیرونی، نمونهای کمیاب از اثاری است که در الگوها و استعارههای ژانری با هدف ارائه برداشتهای تازه از وجود انسانی، تغییر ایجاد میکنند، در حالیکه امکانهای تازه زیادی را نیز پیشنهاد میدهند.
امتیاز سایتهای معتبر سینمایی به سریال محدوده بیرونی (فصل اول)
وبسایت | میانگین امتیاز |
IMDB | ۷.۸ از ۱۰ |
کاربران متاکریتیک | ۷.۹ از ۱۰ |
منتقدان راتن تومیتوز | ۷۸ درصد بر اساس ۳۷ نقد |
کاربران راتن تومیتوز | ۷۹ درصد براساس ۸۱ نظر |
منتقدان متاکریتیک | ۶۰ درصد براساس ۲۳ نقد |
گفتوگو با بازیگران و خالق سریال محدوده بیرونی
جاش برولین: سختترین کاری که تاکنون انجام دادهام
این ژانری است که من آن را درک میکنم. ژانری که من را به خود جذب میکند و نوعی ارتباط شخصی با آن دارم. وقتی یک اثر ژانری هیبریدی (فیلم و یا سریالی که ترکیبی از دو یا چند ژانر مختلف است) که ته رنگی از پوچی دارد را میبینم، واقعا هیجان زده میشوم. من از ایده گرفتن از یک کلیشه و سپس واژگون کردن آن خوشم میآید. این سختترین کاری است که تابحال انجام دادهام، زیرا مسئولیت بزرگی بر دوشم بود. سریالهایی هستند که اپیزود نخست آنها واقعا خوب و تماشایی است، اما در ادامه میبینید که بدتر میشوند. در حالیکه یک نکته مثبت محدوده بیرونی این است که رفته رفته بهتر میشود. ما در وسط سرمای زمستان فیلمبرداری را شروع کردیم که شاید عاقلانهترین تصمیم نبود. شبهای فیلمبرداری احتمالا هوا به هشت تا دوازده درجه میرسید. ما در وسط ناکجاآباد بودیم.
ایموجن پوتس: آتم از من جسورتر است
آتم مانند یک بازیگر است. کسی که میتواند با آدمها کنار بیاید و میداند با آنها چگونه رفتار کند. او میتواند وارد جایی شود و هدایت آدمها را در یک موقعیت به عهده بگیرد. اما من آنقدرها هم جسور نیستم. من درباره اینکه چه کاری باید بکنم احساس سردرگمی بیشتری دارم. او از من بیپرواتر است و مطمئنا مرزها و محدودیتها را پشتسر میگذارد. نوعی تکانشگری و آمادگی دائمی برای انجام هر کاری در شخصیت او وجود دارد. جایی که او ظاهرا چیزی برای از دست دادن ندارد. این میتواند از احساس رهایی و آزادی او باشد، همچنین میتوان آن را نشانه جامعهستیزی او در نظر گرفت. من فکر میکنم همه ما ویژگیهای متضادی درون خود داریم. از این نظر کاوش در هر دو وجه متفاوت آتم – مهربان و دوستانه بودن او و مرموز بودنش – جذاب و سرگرمکننده بود.
برایان واتکینز: اگر جهان پیرامون ناگهان جادو شود، چه اتفاقی میافتد
من آن را به عنوان سریالی تصور میکردم که میتوانست به نوعی راه خود را به اعماق اساطیر برساند. انواع متفاوتی از رشتههای روایی در غرب وجود دارد که به روزگاز ما بسیار مرتبط هستند. تصور میکنم که نوعی ماهیت فیزیکی واقعی و در عین حال گذرا و ناپایدار برای اکتشاف در غرب وجود دارد. بدین معنی که همیشه در حال بررسی و تعریف مجدد خودش است. به همین دلیل از محدوده بیرونی تا حدودی به عنوان یک نئو وسترن نام میبریم. غرب مملو از داستان است؛ داستانهایی که میتوانند به اسرار زمین یا چیزی متافیزیکیتر و یا تنشها و کشمکشهای غیرمادی و روحانی که قبلتر گفته شدهاند مرتبط باشند. کاوش در آن محدودهها و مکانهایی از غرب که برای مدتی طولانی مورد بررسی قرار نگرفتهاند، برای من همیشه هیجانانگیز بوده است. این جایی است که من در آن بزرگ شدهام. بنابراین جرقه تولید محدوده بیرونی به نوعی از اینجا زده شد.
دانستن اینکه جهان چگونه کار میکند، برای همه ما واقعا جذاب است. چند سال گذشته، تصورات ما را از خودمان و دنیایی که در آن زندگی میکنیم، کاملا تغییر داده است. این داستانی است که ریشههای احساسات ترسناک و ناراحتکننده ما در مواجهه با ناشناختهها را کاوش میکند. چگونه با آنها کنار بیاییم؟ هنگامی که چیزی ناشناخته و غیرقابل توضیح رخ میدهد چه واکنشی نشان میدهید؟ سریال این پرسش را مطرح میکند که اگر جهان پیرامون ناگهان جادو شود، چه اتفاقی میافتد؟ امیدوارم این سوالی باشد که مخاطبان هنگام تماشای محدوده بیرونی از خود بپرسند.