ویم وندرس، فیلمساز شهیر آلمانی، در ۱۹۸۵ بالاخره از آمریکا به آلمان غربی برگشت.
ویم وندرس، فیلمساز شهیر آلمانی، در ۱۹۸۵ بالاخره از آمریکا به آلمان غربی برگشت؛ او تصمیم گرفت که در فاصله بین ساخت فیلم بعدیاش که دو سال بعد اتفاق افتاد، فیلمی درباره برلین بسازد. با الهام از اشعار راینرماریا ریلکه و نقاشیهای فرشتگان بر روی دیوارهای برلین پس از جنگ جهانی دوم، به ایده جالبی رسید: فرشتگان در برلین حرکت میکنند و به ندای درونی آدمها و زجرهایشان گوش میدهند و به آنها تا حدی آرامش میدهند؛ فرشتگانی که دیده نمیشوند ولی گوش میدهند. آنها جهان آدمها را درست درک نمیکنند، رنگها را نمیفهمند، تابهحال طعمی نچشیدهاند، عشق را تجربه نکردهاند، ولی احساسات انسانی را متوجه میشوند و برای همین سعی میکنند تا زجر این آدمها را کم کنند؛ زجری که انگار کم هم نیست. تا آنکه اتفاقی خارقالعاده میافتد: یکی از فرشتهها عاشق میشود. اینگونه بود که فیلم «بهشت بر فراز برلین» ساخته شد.
وندرس که نقشه مشخصی برای ساخت فیلمش داشت، پیتر هانتکه (نویسنده موفق و درجهیک اتریشی) را مامور نوشتن فیلمنامه، دیالوگها و بهخصوص نریشن کرد. تاخیر در اضافه شدن پیتر هانتکه به پروژه باعث شد که متنهایش در حین فیلمبرداری به کارگردان برسید و وندرس هرروز تصمیم میگرفت تا روز بعد چه چیزی را فیلمبرداری کند. فیلمبرداری کهنهکارِ وندرس، هنری آلکانبا، با قرار دادن یک جورابِ زنانه قدیمی بهعنوان فیلتر در جلوی لنز، به تصویر زیبای درخشانی برای نمایش فرشتهها و دنیایشان رسید و جهان انسانها را هم بهصورت رنگی ولی با غلبه رنگ خاکستری به تصویر کشاند.

در فیلم «بهشت بر فراز برلین» بارها از «ترانه کودکی» بهعنوان موتیف (عنصری تکرارشونده که رابطه مستقیم ولی نه الزاما واضح با تم فیلم دارد و به بخشهای مختلف آن یکپارچگی میبخشد) استفاده شده است؛ ترانهای که انگار یکی از فرشتهها درباره کودکانی مینویسد که درست مانند فرشتگان معصوم، پرسشگر و سرشار از عاطفه هستند. وندرس که در آن دوران بهشدت تحت تاثیر ریلکه بود، با استفاده از نریشنها و دیالوگهای شاعرانه و درخشانِ پیترهانتکه، به ریتمی کُند ولی موثر از تصاویر رسید که نهتنها بیننده را خسته نمیکند، بلکه شرایط زندگی، درد، شادی، تجارب انسانی و بهخصوص شخصی را یادآوری میکند. یک تحلیلگر سینمایی، فیلم «بهشت بر فراز برلین» را یکی از نقاط اوج همذاتپنداریِ شخصی با یک فیلم دانست و تجربه تماشای آن را چیزی بیشتر از «فیلم دیدنِ ساده» عنوان کرد. خیلی از منتقدان، فیلم وندرس را بهترین فیلم دهه ۸۰ دانستند و وندرس هم جوایز زیادی ازجمله نخل طلای بهترین کارگردانی جشنواره کن را برنده شد.
وندرس چندین سال بعد، ادامه این فیلم را ساخت که چندان موفق نبود؛ کامرون کرو، نسخه آمریکایی «بهشت بر فراز برلین» را با بازی نیکلاس کیج و مگ رایان جلوی دوربین برد که عملا یک فاجعه بود. چیزی که فیلم وندرس را متمایز میکرد، ساخت آن در دوران حساس اواسط و اواخر دهه هشتاد بود. بسیاری از کارشناسان و منتقدان، فیلم را «تمنایی برای وحدت دو آلمان» خوانش کردند و بسیاری دیگر، «نیاز بشر به آرامش در دورانی تهی و تکیده». تعداد مقالات آکادمیکی که درباره «بهشت بر فراز برلین» نوشته شده بیش از ۱۰۰۰ عدد است و بااینوجود، هنوز خیلی چیزها درباره فیلم مشخص نیست. جمله پایانی فیلم این است: « تقدیم به همه فرشتگانی که از میان ما رفتهاند، بهخصوص یاسوجیرو، فرانسوآ، و آندری» که به سه فیلمساز شهیری اشاره داشت که چندی پیش از ساخت فیلم از دنیا رفته بودند: یاسوجیرو اوزو، فرانسوآ تروفو و آندری تارکوفسکی. با توجه به این جمله، خوانش دیگری به وجود میآید که درواقع فرشتگان همان فیلمسازان هستند که عملا نمیتوانند درد مردم را کم کنند ولی میتوانند ببینند و گوش دهند و اندکی آرامش ببخشند.
اگر به شعر علاقه دارید، تماشای مهمترین و تاثیرگذارترین فیلم ویم وندرس، «بهشت بر فراز برلین» را با کیفیت HD و دوبله درخشان در فیلیمو از دست ندهید.
بیشتر ازساخت خود فیلم نحوه سانسور این فیلم مشکله