نقد ژورنالیستی از آن زمان که بهعنوان بخشی از پروسه سینمای ایران پذیرفته شد؛ چندان روی خوشی به سینمای کمدی نشان نداد.
نقد ژورنالیستی از آن زمان که به عنوان بخشی از پروسه سینمای ایران پذیرفته شد؛ چندان روی خوشی به سینمای کمدی نشان نداد. انتخاب اصطلاح «فیلمفارسی» از سوی دکتر کاووسی خود نشان از آن میدهد از دید منتقدان ایرانی، کمدیهای ایرانی فاقد ارزشهای هنری مدنظر منتقدان بوده است. آنان متأثر از نویسندگان کایهدوسینما، کمدی را در آثار چاپلین و کیتون و جری لوییس جستجو میکردند. جهانی که به هیچ عنوان نمیتوانستند در آثار سینمای ایران بیابند.
این وضعیت اساساً تا به امروز ادامه داشته است. سینمای کمدی در نگاه قالب منتقدان به مثابه دانه داغی است بر دامنشان. عموماً آن را تقبیح میکنند و ساختنش را به مثابه امری مکروه در نظر میگیرند. در این میانه البته استثنائاتی هم وجود دارد همانند «اجارهنشینها» اثر داریوش مهرجویی؛ اما آنچه مشخص است مهم شدن فیلم بیش از آنکه به خود فیلم وابسته باشد، به کارگردان فیلم مرتبط میشود. به عبارتی نقد سینمای ایران بیش از آنکه واکنشی به یک اثر باشد، در بیشتر مواقع واکنشی به یک کارگردان است.

برای مثال زمانی که فرزاد مؤتمن «پوپک و مشماشاالله» را میسازد، او بیش از هر کارگردان دیگری بابت ساخت یک کمدی مورد شماتت قرار میگیرد؛ در حالی که در آن سالها ساختن کمدی به یک فرایند عمومی بدل شده بود. یا مورد جدیدترش را میتوان «ما همه با هم هستیم» به حساب آورد که منتقدانش به جای نقد فیلم، اساساً به سراغ کمال تبریزی و عقبهاش رفتهاند تا آنچه فیلم نشانمان میدهد.
برخلاف نقد فیلمهای کمدی که منتقد تلاش میکرد چموخمهای محتوایی و پیامهای نهفته در میان تصاویر را کشف و شهود کند، نقد سینمای کمدی در اندک نگارشها به شکستها و فاجعههای بصری ختم میشد. گویی کارگردان به خطا متن را انتخاب کرده و به اشتباه پشت دوربین رفته است. با نگاهی به بیش از ۵۵۰ شماره مجله فیلم – به عنوان مهمترین نشریه سینمایی کشور از منظر تاریخی – میتوان دید با اینکه بخش مهمی از سینمای پس از انقلاب را کمدیها تشکیل دادهاند؛ اما منتقدان چندان تمایلی به بررسی ابعاد کمدی ایرانی نداشتهاند. بازار کتابهای سینمایی نیز جز یک کتاب از دهه شصت، فاقد اثری درخور در باب سینمای کمدی ایران است.
مؤلفههای سینمای کمدی ایران – بخش دوم

در این میان اندک تلاشهایی برای تبارشناسی سینمای کمدی ایران شده است؛ اما عموماً چنین مطالعاتی برای مخاطب عام نبوده است. مخاطب عامی که از خواندن ۵۰۰ واژه در باب یک فیلم تصمیم به تماشای اثری کند. به نظر میرسد مخاطب سینمای کمدی در این گذار چند دههای فهمیده است نمیتوان با خوانش نقدی بر یک فیلم کمدی، فیلمی را انتخاب کند. این برخلاف رویهای است که برای مثال برای فیلمی از اصغر فرهادی رخ میدهد. زمانی که «فروشنده» در جشنواره کن روی صحنه میرود، نقدها و یادداشتها عطش مخاطب را برای تماشای فیلم تازه فرهادی را تحریک و او را به تماشای هر چه سریعتر و حتی چند باره فیلم فرهادی ترغیب کردند. مخاطب مدام در برابر انبوهی از اطلاعاتی قرار میگرفت که تصور میکرد در تماشای اثر متوجهش نشده است. هر تماشایی به مثابه سفری برای کشف زیرلایههای معنایی «فروشنده» به حساب میآمد. این وضعیت برای «متری شش و نیم» یا «سرخپوست» نیز رخ داده است. آثاری که مدام توسط منتقدان نقد میشوند و شما را به از دست دادن لحظاتی از فیلم آگاه میکنند.
پس مخاطب، منتقد و فیلم کمدی در یک حلقه عادت قرار گرفتهاند. مخاطب میداند برای دیدن فیلم کمدی بهتر است به سنت شفاهی تبلیغ یا مجموعه بازیگران آن اکتفا کند و منتقد هم آموخته یا کمدی را نبیند یا اگر دید به تندی به جانش بیفتد. نمونه جذاب ماجرا در این سالها «خانم یایا» ساخته عبدالرضا کاهانی است که به واسطه حضور رضا عطاران و حمید فرخنژاد در ابتدا مورد توجه گیشه قرار میگیرد؛ اما با مرور زمان و برقرار بودن سنت شفاهی تبلیغ آثار کمدی، بدل به یکی از کمفروشترین آثار عطاران بدل میشود. این در حالی است که منتقدان از فیلم دفاع میکردند و آن را شیطنتی سینمایی میپنداشتند. برای مخاطب کمدی، شیطنتهای کاهانی مهم نبود.

اگرچه سینمای کمدی ایران در سالهای اخیر قابل دفاع نبوده است؛ اما نادیده گرفته شدنش از سوی منتقدان نیز قابل دفاع نیست. منتقدان نه مطالعهای رسمی در باب چرایی وضعیت سینمای کمدی ایران منتشر کردهاند و نه به سراغ رویه تطبیقی میان سینمای کمدی ایران و جهان رفتهاند. این در حالی است که کمدی در تمام اشکال دراماتیکش ریشه در فرهنگ ایران دارد و اساساً این وضعیت به واسطه فقدان مطالعه سربسته مانده است. شاید اگر غبار تاریخ از کمدی ایرانی زدوده شود میشود دریافت چرا سینمای کمدی ایران چنین است و شاید دریابیم چرا از همان ابتدا کمدی مورد لطف تذکرهنویسان قرار نگرفته است.
به یاد داشته باشیم که در پوئتیک ارسطو زمانی که نوبت به کمدی میرسد کتاب به پایان میرسد و حرفی از کمدیهای یونانی به میان نمیآید. این قرن بیستم و صنعت سینمای هالیوود بود که کمدی را به عنوان یک دستمایه مطالعاتی برجسته کرد و البته در آن صنعت منتقد نقشی اساسی ایفا کرده است، نقشی که سینمای کمدی آمریکایی را چنین سرپا نگاه داشته است.