این رازهای پنهانی

اولین نکته‌ای که در قسمت نهم جزیره کاملا به چشم می‌آید و توجه‌ها را جلب می‌کند، دیدن لوکیشن‌های جدید و متنوع نسبت به قسمت‌های قبلی است. هرچند چشممان به دیدن زیبایی‌های جزیره عادت کرده بود، اما در این قسمت با تغییر لوکیشن‌ها، حال و هوای سریال هم تغییر کرده است. عمارت محل سکونت شاهنگ‌ها، کلینیکی که ارشد در آن بستری شده، تحریریه نشریه‌ای که صحرا و امیرحسین در آن کار می‌کنند و دادگاه، تنوع لوکیشن‌های این قسمت را شکل می‌دهند.

همه چیز درباره سریال جزیره

اوضاع بحرانی است. ارشد که حالش لحظه به لحظه رو به وخامت می‌رفت، حالا به خواب مصنوعی رفته و وضعیت ناپایداری دارد. از آن طرف صحرا که دوباره در کابوس‌هایش غرق شده، خودش را برای رفتن به زندان آماده می‌کند. با اینکه کلید رهایی صحرا از زندان، مدارکی است که شاهنگ‌ها در دست دارند، اما صحرا آنقدر دلشکسته و خشمگین است که زندان رفتن را به کمک گرفتن از ارشد و اطرافیانش ترجیح می‌دهد.

ریتم اتفاق‌ها در قسمت نهم بیشتر از قبل شده و کم‌کم باید خودمان را برای باز شدن گره‌ها و رسیدن به قسمت‌های پایانی آماده کنیم. در این قسمت ماجراها در چند موقعیت و لوکیشن متفاوت دنبال می‌شوند؛ خانه صحرا، دادگاه، کلینیک درمانی، عمارت شاهنگ‌ها و دفتر نشریه. در هر کدام از این فضاها ماجرایی در حال رخ دادن است.

قابل پیش‌بینی نبود که بعد از پخش ۹ قسمت از سریال، باز هم با ورود شخصیت مهم و تازه‌ای به داستان روبه رو شویم. در عمارت شاهنگ‌ها، حرف از دردسرهای حضور شخصیتی است که زیبا نام دارد. زیبا( با بازی بیتا فرهی) به گفته اکبر شاهنگ،بانوی عمارت است. باید منتظر باشیم و ببینیم ورود این شخصیت تازه که حال روحی مناسبی ندارد،چه تاثیری بر ماجراها و هیجان سریال می‌گذارد.

پلیس‌بازی و تعقیب، یکی از اتفاقات قابل توجهی است که در این قسمت به سریال اضافه شده است. پیام با نصب سیستم ردیابی، قصد دارد از رفت و آمدها و اهداف سها سر دربیاورد. هرچند موفق نمی‌شود، اما خبر ندارد که راز بزرگ‌تری در این میان وجود دارد. رازی که تنها سها و شاهنگ بزرگ از آن خبر دارند و هنوز باید منتظر باشیم تا بفهمیم این دو نفر چه چیزی را برای سال‌ها از همه اعضای خانواده پنهان کرده‌اند؟

در قسمت نهم سریال جزیره صحرا به شکل معجزه‌آسایی، قبل از انتقال به زندان از دردسر رها می‌شود. هرچند که هنوز خبر ندارد ناجی او، اردلان است که در آخرین دقایق مدارک بی‌گناهی صحرا را به دست قاضی رسانده است. صحرا قصد دارد برای انتقام گرفتن از ارشد هم که شده، خودش را قدرتمند کند و زندگی جدیدی بسازد. خشم و احساس انتقام او را، حرف‌های خبرنگاری مرموز که انگار از پشت‌پرده ماجراها خبر دارد، بیشتر می‌کند: ناظم.