فیلم The Suicide Squad ثابت میکند که فیلمهای ابرقهرمانی در مسیر بلوغ و پختگی قرار گرفته دارند؛ اما آیا دوران اوج آنها رو به اتمام است؟
روایت تازه، هوشمندانه و خونین جیمز گان از ماجراجویی ضدقهرمانی دیسی، بخشی از گرایش تجدیدنظرطلبانه جدیدتری است که نشان میدهد این ژانر شاید راه وسترن را دنبال کند. فرضیهای مطرح شده است که پایان دوران فیلمهای ابرقهرمانی با فیلم The Suicide Squad کلید خورده است؛ برای بررسی صحت این فرضیه با فیلیمو شات همراه باشید.
فیلم The Suicide Squad تقریبا همانطور که انتظار دارید شروع میشود: ما در مسیر کشور جزیرهای کورتو مالتیز، با اعضای گروه اصلاحشده ایکس آشنا میشویم. گروهی که از مجموعهای از ابرقهرمانها (و ضدقهرمانهای) متنوع تشکیل شدهاند و برای انجام یک ماموریت مخفی به دستور سازمان اطلاعاتی سری آمریکا با عنوان آرگوس گرد هم آمدهاند. اینها چهرههای جدیدی هستند، اما ما در هر صورت همه آنها را تشخیص میدهیم؛ در اینجا نیز، شخصیتهایی مانند یک عاقل متکبر، پسر خوشچهره و کاراکتر ارشد کمحرف، وجود دارند. راهنمایان آشنایی که ما را در سفری به یک فیلم ابرقهرمانی گروهی دیگر همراهی میکنند.
قبل از تیتراژ آغازین، بیشتر این تازهواردها در یک صحنه خشونتآمیز خندهدار وحشیانه از بین میروند. جایی که صورتهای آنها با سوراخهای گلوله چسبنده جایگزین شد، سرهای آنها با بمبهای ایمپلنت شده (درون کاشتی) منفجر و بدنشان با یک هلیکوپتر آتشین در حال سقوط متلاشی و پودر شد. تمام عوامل آرگوس که ناظر این صحنهها هستند میتوانند تصور کنند و شرطبندی انجام بدهند که چه کسی در ادامه خواهد مُرد.
تلاش و پشتکار متعهدانه جیمز گان برای اینکه جوخه انتحار ۲۰۱۶ را با ساخت فیلمی بیرحمانه و بیپروا احیا کند، حتی پنج سال پیش نیز ممکن به نظر نمیرسید. زمانی که ددپول (Deadpool) با همان میزان خشونت و هتاکی، با هزینه نسبی ۵۸ میلیون دلاری با تردید ساخته شد (گفته میشود هزینه ساخت جوخه انتحار حدود ۱۷۵ میلیون دلار بوده است). اما موفقیت ددپول، همراه با دنباله آن و اسپین آف مردان ایکس (X-Men) یعنی لوگان (Logan)، نشان داد که مخاطبانی که با فیلمهای کمیکبوک درجهبندی سنی PG (فیلمهایی که ممکن است در مواردی برای بچهها مناسب نباشند و نیاز به تصمیمگیری والدین دارند) رشد کردهاند، برای صحنههای خونین هیجانانگیز و اینکه انتظاراتشان به چالش کشیده بشود، آماده هستند. جوخه انتحار در به تصویر کشیدن لحظههای خون و خونریزی و دیالوگهای رکیک با شدتی دوچندان عمل میکند و مانند فیلمهای درجه R مشابه (یعنی بچههای زیر ۱۷ سال برای تماشای این فیلمها نیاز به همراهی والدین دارند و محتوای آنها در واقع برای بزرگسالان مناسب است) تمام تلاش خود را برای سرپیچی از الگوهای ژانری که تا الان تثبیت شدهاند، ارائه میدهد.
فیلم The Suicide Squad با هدف دست انداختن تیمهای ناجور و نامتناسب ابرقهرمانی مشابه، کاراکترهای با قدرتهایی در اصل بیمصرف و بیفایده به تصویر میکشد. مانند شخصیت تیدیکی (TDK) با بازی ناتان فیلیون که اندامهای جداییپذیر او نمیتوانند کاری بیشتر از غلغلک دادن آدمهای بد از راه دور، انجام بدهند. کاراکتر پولکا دات من (با بازی دیوید دستمالچیان) تصویر مادر نفرتانگیز خود را در چهره همه دشمنانش میبیند. از جمله در قالب ستاره دریایی (Starfish) آسمانیای که با ابعادی به اندازه یک آسمانخراش، اصلیترین دشمن جوخه انتحار محسوب میشود. بهاینترتیب، فیلم The Suicide Squad به شکل جذاب و سرگرمکنندهای به مسائل ابرقهرمانها در رابطه با پدر و مادرشان، که در هر فیلمی حضور دارند، کنایهای هوشمندانه و بامزه میزند. سپس باید به جان سینا در نقش صلحطلب اشاره کرد. کسی که آماده است مطلقا هرکسی را به نام آزادی بکشد. او مانند یک نسخه (فقط کمی) افراطیتر هر وطنپرست فوقالعاده شنلپوشی که تاکنون جلد یک کتاب کمیک را مزین کرده است، بازی میکند.
فیلم The Suicide Squad هرچند در اغلب مدتزمان خود بهعمد احمقانه به نظر میرسد، اما ثابت میکند که فیلم ابرقهرمانی در مسیر بلوغ و پختگی قرار گرفته است. البته این مسئله فقط به دلیل افزایش تمایل به خشونت و نمایش موقعیتهای بیپروا نیست، بلکه اکنون این ژانر در حال بازتاب و ارائه تفسیری از خودش است. اگرچه این رویکرد باعث میشود که فیلمی مانند این اثر جیمز گان، یا ددپول و یا قبلتر از آن لوگان، تازه به نظر برسد اما همچنین میتواند شاهدی بر این باشد که ژانر ابرقهرمانی وارد مرحله پایانی و تکامل خود شده است.
با شروع فرانچایز مردان ایکس در سال ۲۰۰۰ و مرد عنکبوتی (Spider-Man) سم ریمی در سال ۲۰۰۲، فیلم ابرقهرمانی در چند دهه گذشته به دلمشغولی اصلی هالیوود تبدیل شده است. در سالهای اخیر، همانطور که فیلمهای با بودجه متوسط محو و بلاکباسترهای اوریجینال کمیابتر شدند، استودیوها شروع به شرطبندی روی جهان توسعهیافته کتابهای مصور خود کردند. در تمام این مدت، مفسران و برخی فیلمسازان بزرگ (از جمله مشهورترین آنها مارتین اسکورسیزی) نسبت به سلطه فرهنگی فرانچایزهای ابرقهرمانی به بهای بیشتر چیزهای دیگری که از دست میروند، ابراز تاسف کردهاند. همانطور که مارول فازهای آینده خود را تا سال ۲۰۲۶ و بعد از آن برنامهریزی میکند، تقریبا به نظر میرسد که دوره طلایی فیلمهای ابرقهرمانی هرگز پایان نمییابد. اگرچه خود جیمز گان اعتراف میکند که هیچ ژانری برای همیشه محبوب باقی نمیماند.
ژانرهای موزیکال، حماسی و کمدی رمانتیک، همگی از دوران پررونق خود لذت بردهاند و زمانی گزینهای مطمئن برای موفقیت در باکسآفیس (گیشه) محسوب میشدند. روزی روزگاری نیز ژانر وسترن حکمرانی میکرد. برای سالها، فیلمها و سریالهای تلویزیونی وسترن در حجم انبوه و با چنان نظم و قاعدهای تولید میشدند که در آن زمان شاید چنین بهنظر میرسید که جریان فیلمهای مربوط به گاوچرانها هیچگاه متوقف نمیشود. همزمان با افزایش سن طرفداران فیلمهای وسترن، این ژانر به سادگی تکامل یافت. وسترن اسپاگتی، کلاه سفید یا همان قهرمان سنتی وسترن را با ضدقهرمان جایگزین کرد و سپس با آغاز موج فیلمهایی مانند وسترن خونین سام پکینپا یعنی این گروه خشن (The Wild Bunch)، وسترن وارد مرحله تجدیدنظرطلبی خود شد. دورهای که برخی از بهترین نمونههای تصویر گاوچران را در سینما از خود به جا گذاشت. پس از آن وسترن افول پیدا کرد و از رونق آن کم شد.
با فیلم The Suicide Squad و همچنین سریالهای تلویزیونیای مانند نگهبانان (Watchmen) و پسرها (The Boys)، بهنظر میرسد ژانر ابرقهرمانی اکنون در مرحله تجدیدنظرطلبی خود قرار دارد. تعداد پروژههای ابرقهرمانی که صریحا مخاطبان بزرگسال را هدف گرفتهاند افزایش پیدا کرده است. بهعنوان مثال، کاراکتر صلحطلب جوخه انتحار یک اسپینآف تلویزیونی درجه R اختصاصی دارد که سال آینده به اچبیاو مکس میآید. البته هنوز برای گفتن اینکه مجموعههای اینچنینی به بهای پروژههای کمیکبوک مناسب خانوادهها تمام میشوند، زود است. برخی تحلیلگران از این متعجب هستند که آیا گیشه ناامیدکننده بیوه سیاه (Black Widow) نشاندهنده کاهش علاقه به داستانهای ابرقهرمانی قراردادیتر و البته بیحاشیهتر مارول است. هرچند با توجه به عوامل بیشماری که ممکن است در عملکرد ضعیف آن فیلم نقش داشته باشند، گفتن این مسئله ساده نیست.
اگرچه مدتها است که فیلم ابرقهرمانی بهعنوان ژانر برتر هالیوود شناخته میشود، اما مرحله تکاملیای که این ژانر اکنون در آن قرار دارد میتواند بهطور خاصی بسیار جذاب باشد. مرحله تجدیدنظرطلبانه محبوب وسترن، کلاسیکهایی مانند مککیب و خانم میلر (McCabe & Mrs. Miller) و حمله اولزانا (Ulzana’s Raid) را به ما هدیه داد. فیلمهایی بسیار عمیق که بدون دههها استعارههایی که بارها بهکار رفتهاند و واژگون شدهاند، نمیتوانستند وجود داشته باشند. با دنبال کردن جوخه انتحار، وسوسهکننده است که تصور کنیم ممکن است داستانهای ابرقهرمانی تجدیدنظرطلبانه بزرگسالانهتری داشته باشیم که به همان اندازه رها، خلاق و به شکلی مستقیم معاصر باشند (همانطور که جوخه انتحار درباره سیاست خارجی آمریکا چیزهایی برای گفتن دارد).
انتقامجویان: پایان بازی (Avengers: Endgame)، حماسه بزرگ مارول، با گیشه عظیمی که در نمایش دو سال پیش خود داشت، بدون شک نشاندهنده اوج محبوبیت فیلم ابرقهرمانی خواهد بود. جوخه انتحار در عین حال ممکن است همان جایگاهی را در میان فیلمهای ابرقهرمانی داشته باشد که این گروه خشن در ژانر وسترن دارد؛ یک فیلم خونین که تغییراتی مهم در پایان یک فاز رقم میزند و حتی شروعی غنیتر مرحلهای دیگر است.
نقد و بررسی فیلم جوخه انتحار ۲ (۲۰۲۱)
منبع: TheGuardian