فیلم عروس؛ عامهپسند، ولی نه آسانپسند
۱۹ تیر سالگرد اکران عروس با بازی ابوالفضل پورعرب و نیکی کریمی است
هنگام مواجهه با فیلمهای مهم تاریخ سینمای یک کشور، صرفاً نظر شخصی و بررسی کیفیت فیلم در قیاس با شرایط امروز کافی نیست. بعضی از فیلمها بر مسیر حرکت تاریخ سینما تأثیر گذاشتهاند. شناخت این تأثیر، برای بهبود درک ما از آن اثر از اهمیت فراوانی برخوردار است. بهعنوان مثال، ممکن است امروزه تماشای فیلم صامتی همچون رزمناو پوتمکین (سرگئی آیزنشتاین) برای مخاطبی که به دیدن فیلمهای صامت عادت ندارد حتی طاقتفرسا باشد. شاید تمهیدات روایی و اجرایی این فیلم (که نزدیک به ۱۰۰ سال قبل ساخته شده) امروز حسابی کهنه به نظر برسند. اما اگر هنگام تماشای فیلم بدانیم که رزمناو پوتمکین زیرمجموعه کدام جریان مهم تاریخ سینما بوده و چه تأثیری (بهخصوص از نظر تدوین) روی فیلمهای بعد از خود گذاشته، بتوانیم ارزیابی موشکافانهتری از فیلم داشته باشیم.
فیلم عروس، اولین ساخته بلند سینمایی بهروز افخمی -که پیش از آن تجربه ساخت سریال پرحاشیه کوچک جنگلی را در کارنامه داشت- یکی از فیلمهای مهم سینمای بعد از انقلاب است. آگاهی اولیه از شرایط اجتماعی ایران در دهه ۶۰، تحولاتی که پس از پایان جنگ تحمیلی به وقوع پیوست و جایگاه عروس بهعنوان تثبیتکننده یک جریان تازه در سینمای پس از جنگ ایران، میتواند به درک بهتر ما از این فیلم کمک کند.
ویدیوکلوپ فیلیموشات | مرور فیلمهای دوستداشتنی
خلاصه داستان و عوامل فیلم عروس
خلاصه داستان فیلم عروس از این قرار است: «علاقه مفرط حمید خوشمرام به مهین باعث میشود که برای عملی ساختن خواستههای پدر او (آقای ناظری) و فراهم ساختن زمینه ازدواج، به قاچاق دارو روی بیاورد. با درآمد سرشاری که حمید از این راه به دست میآورد، آقای ناظری با ازدواج آن دو موافقت میکند. پس از انجام مراسم ازدواج، او و مهین راهی شمال میشوند تا ماه عسلشان را در ویلای حمید بگذرانند. در طول مسیر، حمید با زنی روستایی تصادف میکند و از صحنه حادثه متواری میشود. این حادثه بحرانی را در زندگی حمید ایجاد میکند که به یک تحول درونی منجر میشود.»
کارگردان: بهروز افخمی، فیلمنامهنویسان: بهروز افخمی، علیرضا داودنژاد، موسیقی متن: بابک بیات، فیلمبردار: نعمت حقیقی، تدوینگر: محمدرضا مویینی
بازیگران: ابوالفضل پورعرب، نیکی کریمی، عباس امیری، علی سجادی حسینی، فرحناز منافی ظاهر، منصور والامقام، اکبر معززی، رقیه چهرهآزاد
عروس اولین بار در نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و در مجموع با استقبال گرم منتقدان روبهرو شد. فیلم در آن دوره نامزد ده جایزه شد و در سالی که فیلم پرده آخر (واروژ کریممسیحی) رکورد دریافت جوایز در تاریخ جشنواره فیلم فجر تا آن زمان را (با ۸ سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار) شکست در نهایت عروس تنها ۲ سیمرغ بلورین (بابک بیات در رشته موسیقی متن و محمدرضا مویینی در رشته تدوین) و یک دیپلم افتخار (بهروز افخمی در رشته کارگردانی) را به دست آورد.

عروس از ۱۹ تیر ۱۳۷۰ روی پرده رفت و با اختلافی شگفتانگیز نسبت به فیلم دوم، با بیش از ۴ میلیون و ۴۲۳ هزار تماشاگر و فروشی بالغ بر ۱۱۵ میلیون تومان (با میانگین قیمت بلیت ۲۶ تومانی) پرفروشترین و پرمخاطبترین فیلم سال ۱۳۷۰ سینمای ایران لقب گرفت. در مقام مقایسه، اگر عروس در سال ۱۴۰۱ به نمایش درمیآمد و همین تعداد مخاطب را به خود جذب میکرد، با میانگین قیمت ۳۰ هزار تومانی فعلی بلیت سینما، به فروشی بالغ بر ۱۳۲ میلیارد تومان دست پیدا میکرد!
نقد و بررسی فیلم عروس
عروس فیلم بسیار مهمی در تاریخ سینمای ایران بهشمار میرود؛ فیلمی که بخشی از مسیر حرکت سینمای ایران در دهه ۷۰ را تعیین کرد. اولین فیلم بلند سینمایی بهروز افخمی همچنین محصول تحولات اجتماعی پس از پایان جنگ تحمیلی هم بود. یکی از تحولات آن دوران، بازتر شدن فضای فرهنگی کشور بود. فیلمسازان ایرانی پس از پایان جنگ توانستند با دست بازتری بهسراغ مضامین و الگوهایی بروند که تا آن زمان ممنوعه تلقی میشدند.
شاید بتوان گفت اولین نشانههای مهم این تغییر را در نهمین دوره جشنواره فیلم فجر دیدیم. در آن روزها، در حالی که بیشتر توجهات معطوف حضور ۲ فیلم جنجالی و شوکهکننده محسن مخملباف به نامهای شبهای زایندهرود و نوبت عاشقی در جشنواره بود، بهتدریج توجهات به فیلم جسورانه بهروز افخمی جلب شد. در حالی که سیاستهای سینمایی دهه ۶۰ مبتنی بر حذف ستارهسالاری بود، افخمی بهشکلی کلاسیک ۲ ستاره جذاب سینمایی را به تماشاگران معرفی کرده بود. تماشاگران (شاید برای اولین بار در سینمای بعد از انقلاب) با تعدد نماهای نزدیک از چهره بازیگرانی روبهرو شدند که قرار نبود جذابیتشان زیر گریمهای سنگین مخفی شود.
خسرو نقیبی (ماهنامه فیلم تیر ۸۶): «عروس تحولی در سینمای بیمار و گلخانهای دهه ۶۰ بود؛ فیلمی عجیب که دیر یا زود باید در آن سینما ساخته میشد ولی کسی جرأت وارد شدن به این عرصه را نداشت. عروس بیشک فیلم تحول است و استقبال مردم مهر تأیید این تحول»
۱۶ سال بعد از اکران عروس، خسرو نقیبی در پروندهای در شماره ویژه ماهنامه فیلم (۲۰ تیر ۸۶) که به فیلمهای پرفروش و برگزیده سینمای بعد از انقلاب ایران اختصاص داشت، اهمیت عروس را چنین توصیف کرد: «عروس تحولی در سینمای بیمار و گلخانهای دهه ۱۳۶۰ بود؛ فیلمی عجیب که دیر یا زود باید در آن سینما ساخته میشد ولی کسی جرأت وارد شدن به این عرصه را نداشت. عروس بیشک فیلم تحول است و استقبال مردم مهر تأیید این تحول.»
نقیبی تأثیرگذاری عروس را از دو جنبه بررسی کرد. مورد اول، همانطور که اشاره شد، ستارهسازی بود. در حالی که نظام سینمایی دهه ۶۰ ایران نظامی ضدستاره بود، عروس دو ستاره جوان را به سینمای ایران معرفی کرد: «نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب نخستین ستارههای جوان سینمای پس از انقلاب به مفهوم کامل آن بودند».
مورد دوم، جنبه عاشقانه ماجرا بود: «باور اینکه پرفروشترین فیلم سال ۱۳۷۰ یک رمانس ایرانی باشد، در آن شرایط سخت بود. اگر در دهه ۶۰ برای حل مسأله صورت مسأله پاک شده بود و در گلهای داودی عاشقهای داستان نابینا بودند، در اینجا دو جوان حضور داشتند که داستان، قصه عشق میان آنها بود. افخمی نه در دام ساخت ملودرامی سخیف افتاده بود – چیزی که عادت سینمای ایران در تمام تلاشهای دهه ۱۳۶۰ خودش در این زمینه بود – و نه به طرزی افراطی سعی کرده بود خط قرمزها را بشکند. فیلمساز از فرمول قدمگذاشت در حیطهای که کسی قبلتر جرأت ورود به آن را نداشت، بیآنکه منعی در کار باشد، استفاده کرد و همین عروس را به یک اتفاق تبدیل کرد».
با این وجود، نمایش عروس در جشنواره فیلم فجر جنجال فراوانی را در مطبوعات به پا کرد. در سال ۱۳۸۹ پروندهای در مورد کارنامه بهروز افخمی در نشریه ۲۴ منتشر شد. در این پرونده و در مطلبی که به بررسی کلی فیلمهای افخمی اختصاص داشت، در مورد جنجالهای مطبوعاتی عروس چنین آمده است: «مهمترین جنجال عروس که بعد از نمایش آن در جشنواره فجر به میان آمد ناظر به تمهیداتی گنج قارونی بود که فیلم برای جذب تماشاگر استفاده میکرد. امیر حمزهلویی تنها یکی از مخالفان بود که در نشریه حریم (شماره ۲۷)، عروس را فیلمی دانست که در آن «بیش از ۵۰ بار چهره رنگی و لباس زنی نیمهعریان بر پرده سینما [به نمایش درمیآید] تا هوش و دماغ جوانان فراغتیافته از فضای سوزوگداز جنگ را برباید». این جنجالها با حواشی نمایش جشنوارهای ۲ فیلم نوبت عاشقی و شبهای زایندهرود هم پیوند خورد و حتی کار به مجادلههای تند مطبوعاتی در روزنامههایی مثل کیهان هم کشید.»
حمایت سید مرتضی آوینی از عروس افخمی
۲ فیلم جنجالی محسن مخملباف هیچگاه رنگ اکران عمومی را به خود ندیدند و خیلیها اعتقاد دارند این اتفاق ممکن بود برای فیلم عروس هم رخ دهد. در این میان، نام یک حامی مهم کنار فیلم عروس خودنمایی میکند؛ حامی معتبری که عدهای اعتقاد دارند اگر او تمامقد پشت فیلم نایستاده بوده، چه بسا اولین فیلم بلند سینمایی بهروز افخمی هم به سرنوشت فیلمهایی چون شبهای زایندهرود و نوبت عاشقی دچار میشد: سید مرتضی آوینی.
آوینی در آن دوران مقالات بسیار مهمی در راه تبیین ویژگیهای سینمای مطلوب نگاشته بود و، برخلاف عدهای از دستاندرکاران وقت سینمای ایران، بر این نکته تأکید کرده بود که سینمای مطلوب – ضمن حفظ ویژگیهای مهم محتوایی – باید قابلیت برقراری ارتباط با مخاطب را هم داشته باشد. ستایشی که آوینی در آن دوران نثار سینمای هیچکاک میکرد، نمونهای از این دیدگاه بود.
سید مرتضی آوینی: «افخمی تماشاگر را دست کم نگرفته است. نه با افاضات خودبینانه خواسته است که خودش را به رخ مردم بکشد و نه به مردم طعنه زده است که شما نمیفهمید؛ نه آن را به تماشای رؤیاهای مالیخولیایی یک روشنفکر متظاهر برده است، نه سینما را با گالریهای نقاشی اشتباه گرفته است و نه با سن تئاتر، نه با گالری وحشت، نه با دارالمجانین و نه با موعظههای پدر روحانی در کلیسا و نه با هیچ چیز دیگر. او سینما را درست همانطور که باید باشد دیده است، نه بیشتر و نه کمتر»
با توجه به جایگاه آوینی در ساختار فرهنگی آن دوران، حمایت او از عروس وزنه مهمی بود که باعث میشد کمتر کسی جرأت مقایسه این فیلم را با آثار مبتذل داشته باشد. آوینی (با نام مستعار فرهاد گلزار) چنین از اولین ساخته سینمایی افخمی حمایت کرد: «عروس فیلمی است استادانه و نمونهای از سینمای مطلوب. اینکه ما دریابیم اگر همه فلاشبکها در نیمه اول فیلم جمع نمیشد بهتر بود -اشکالی که خود افخمی هم در مصاحبه با تلویزیون به آن اشاره داشت- و یا اگر امکان داشت که در نیمه دوم فیلم هم همان ریتم اولیه حفظ شود و یا ای کاش بازی پسرعمو بهتر از آب درمیآمد… و انتقادهایی از این دست، تغییری در اصل مطلب نمیدهد، و اصل مطلب این است که افخمی سینما را همان طور که باید باشد دیده است نه بیشتر و نه کمتر».
آوینی در ادامه مطلب و در امتداد نظراتش در مورد نحوه ارتباط فیلم با تماشاگر، توانایی افخمی را در راه پیدا کردن نقطه تعادلی در این زمینه مورد ستایش قرار داد و البته در این راه به بخشی از جریان سینمای موسوم به روشنفکری هم طعنه زد: «افخمی تماشاگر را دست کم نگرفته است. نه با افاضات خودبینانه خواسته است که خودش را به رخ مردم بکشد و نه به مردم طعنه زده است که شما نمیفهمید؛ نه آن را به تماشای رؤیاهای مالیخولیایی یک روشنفکر متظاهر برده است، نه سینما را با گالریهای نقاشی اشتباه گرفته است و نه با سن تئاتر، نه با گالری وحشت، نه با دارالمجانین و نه با موعظههای پدر روحانی در کلیسا و نه با هیچ چیز دیگر. او سینما را درست همانطور که باید باشد دیده است، نه بیشتر و نه کمتر. و خوب، طبیعی است اگر آنان که سینما را نه چون سینما بلکه منطبق با تصورات خویش میخواهند، قدر کار او را نشناسند. اینجا جایی نیست که جشنوارهها نظر بدهند و او هم بدون شک فیلم را برای جشنوارهها نساخته است. استادی افخمی فقط در کارگردانی نیست. نحوه روبهرویی او در فیلم عروس با تماشاگر سینما بیشتر از کارگردانیاش استادانه است. او تماشاگر سینما را خوب میشناسد و در عین حال از این شناخت سوءاستفاده نمیکند» (به نقل از وبسایت Aviny.com).
حتی گروهی از منتقدان که نظرشان در مورد عروس تا این حد مثبت نبود هم تلاش افخمی را برای برقراری ارتباط با تماشاگر ستودند. یکی از این منتقدان جواد طوسی بود که در یادداشتی در شماره ۱۱۰ ماهنامه فیلم (شهریور ۱۳۷۰) مطلب خود را چنین جمعبندی کرد: «برای فیلمساز بدون ادعایی که ارتباط برقرار کردن با تماشاگر برایش اهمیت دارد، ارزشی به مراتب بالاتر از آن فیلمسازی که در همان یکی دو فیلم اولش (بهویژه اگر یکی دو جایزه از جشنوارههای داخلی و خارجی را هم گرفته باشد) از «سینمای من» داد سخن سر میدهد، قائل هستم. سینمای عروس، سینمایی عامهپسند و کموبیش خنثی است، ولی آسانپسند نیست… با سینمای خنثی میانه زیاد خوبی ندارم، اما کار افخمی در عروس از چند جهت قابل تأیید است: او زبان سینما را بهطوری ساده و قابل فهم عامه به کار برده، و توانسته سهمی – هرچند ناچیز – در جلوگیری از تداوم و گسترش بحران اقتصادی حاکم بر سینمای ایران داشته باشد».
نظرها پس از جشنواره فیلم فجر درباره عروس افخمی
همانطور که اشاره شد، واکنش فنی منتقدان نسبت به عروس پس از نمایش در جشنواره فجر عموماً مثبت بود و بخش مهمی از نظرات منفی به بحثهای استراتژیک و غیر فنی برمیگشت. نگاهی به نظرات منتقدان ماهنامه فیلم بعد از نهمین دوره جشنواره فیلم فجر این نکته را اثبات میکند (تمامی مطالب به نقل از شماره ۱۰۴ ماهنامه فیلم، نوروز ۱۳۷۰).
هوشنگ گلمکانی (ماهنامه فیلم، نوروز ۱۳۷۰): «یک فیلم خوشساخت و کاملاً حرفهای، گیرا و پر کشش، با فیلمنامهای دقیق و محکم. هرچند که ریتم نیمه دوم فیلم با ریتم نیمه اول متفاوت است، اما در این نیمه کمحادثه، تنشی درونی و بسیار قوی جریان دارد که تا پایان تماشاگر را در التهاب نگه میدارد. پایان فیلم، بهرغم آن که تکاندهنده نیست، اما بسیار مناسب و اندیشمندانه است»
هوشنگ گلمکانی در گزارش جشنوارهایاش اینچنین به ستایش فیلم عروس پرداخت: «فیلم عروس تماشاگرانش را غافلگیر کرد. یک فیلم خوشساخت و کاملاً حرفهای، گیرا و پر کشش، با فیلمنامهای دقیق و محکم. هرچند که ریتم نیمه دوم فیلم با ریتم نیمه اول متفاوت است، اما در این نیمه کمحادثه، تنشی درونی و بسیار قوی جریان دارد که تا پایان تماشاگر را در التهاب نگه میدارد. پایان فیلم، بهرغم آن که تکاندهنده نیست، اما بسیار مناسب و اندیشمندانه است که فیلم را از غلتیدن به کلیشهها و شعارها و هپیاندهای باسمهای نجات میدهد. تدوین، موسیقی و فیلمبرداری عروس از امتیازهای برجسته آن است؛ به اضافه یک غیرمنتظره دیگر، که آن هم معرفی یک بازیگر توانا به سینمای ایران است: ابوالفضل پورعرب.»
احمد طالبینژاد هم گزارههای مشابهی را مطرح کرد: «عروس یک فیلم حرفهای خوشساخت در کادر دوستداشتنی اسکوپ است. فیلمی مملو از فکرهای سینمایی قابل درک و نه فریبآلود، با یک صحنه درخشان خیلی خوب. فیلمی که به قصد فروش ساخته شده و تماشاگرش را تا به آخر بر صندلی مینشاند. این همان چیزی است که سالها بود انتظارش را میکشیدیم. تا با حمایت از آن ثابت کنیم که منتقدان برخلاف آنچه شایع است، فقط «نخبهگرا» نیستند و فیلم خوب را دوست دارند. حتی اگر تجارتی باشد».
جالب است که صفاتی چون پرکشش، خوشساخت و حرفهای در آن دوران برای توصیف کیفیت فیلم عروس در یادداشتهای منتقدان مختلف تکرار میشد. جواد طوسی یکی از منتقدان دیگری بود که با استفاده از چنین واژههایی، کار افخمی را تحسین کرد: «بهروز افخمی در پی مجموعه کوچک جنگلی، در اولین تجربه سینمایی خود فیلمی پرکشش و خوشساخت ارائه میدهد. حتی سمتگیری ضمنی او در مورد افرادی با خصوصیات فرهنگی و پایگاه اجتماعی حمید خوشمرام و همسرش، به دور از شعارگرایی و با تمهیدی مناسب نمایانده میشود: در طول راه، چندین بار از رادیو اطلاعیهای راجع به حمله رزمندگان پخش میشود که همواره با بیتفاوتی مطلق حمید و زنش روبهرو هستیم. در یکی از این صحنهها صدای گوینده و مارش نظامی، با موسیقی خارجی که در اتومبیل حمید به گوش میرسد، آمیخته میشوند. نگاه ترحمآمیز و حقارتبار افخمی به حمید، در صحنه پایانی بهخوبی جلوهگر است. درباره ظرافتهای تصویری عروس بیش از این میتوان سخن گفت.»
طوسی در زمان اکران عروس و در یادداشتی که بخشهایی از آن را در ادامه خواهید خواند، بسیاری از این ایدهها را مجدداً و بهشکلی جزییتر مطرح کرد. با این وجود انتقاداتی را هم به فیلم وارد دانست که در یادداشت جشنوارهای طوسی به آنها اشاره نشده بود.

نقدهای هنگام اکران فیلم عروس
اکران عمومی عروس در تابستان ۱۳۷۰ بحث در مورد این فیلم را دوباره داغ کرد. با توجه به تفاوت عروس با مسیر دستبهعصای حرکت سینمای ایران در طول دهه ۶۰، حمایت از این فیلم یا مخالفت با آن میتوانست جنس سینمای مطلوب هر منتقد را هم به مخاطب بشناساند. این امر بهخصوص با در نظر گرفتن این نکته قابل توجه است که گروهی از مخالفان عروس، فیلم را یک فیلمفارسی بزکشده میدانستند.
شاهرخ دولکو (منتقدی که عموماً زبان گزندهای هنگام مواجهه با فیلمها داشت) یکی از حامیان این فیلم بود. او در نقدی که در شماره ششم از دوره سوم نشریه سوره (شهریور ۷۰) بر عروس نوشت، ضمن تحسین کار افخمی در فیلم به برخی از ایرادات مطرحشده از سوی منتقدان هم پرداخت و اکثر آنها را رد کرد: «فیلم در ارائه تیپ حمید خوشمرام و رسیدن او تا نقطه تحول و آغاز پیدایش شخصیت حمید خوشمرام تا حد کافی موفق مینماید. ایراداتی که این طرف و آن طرف از فیلم میگیرند – مبنی بر نشانندادن درست شغل حمید، تحول باسمهای، کوتاه شدن موی سر به مثابه تحول او و… – ایراداتی حسابنشدهاند.»
شاهرخ دولکو (سوره، شهریور ۷۰): «عروس، یکی از معدود فیلمهایی است که عشق و نیروی جادوییاش، مضمون اصلی آن محسوب میشود: گذشتن از همه چیز برای دستیابی به عشق، افسردگی در از دست دادن آن و بعد دوباره، گذشتن از تنها چیز باقی مانده، باز هم برای رسیدن به آن. این تقدیر و ستایش با شور و هیجانی درخور بیان میشود. چه در نوع شخصیت حمید و تعلق خاطرش به مهین (و همینطور بازی مناسب پورعرب) و چه در اعمال جنونآمیز او برای رسیدن و بعد حفظ آن عشق»
دولکو در ادامه نوشت: «فیلم اولاً به دلیل آنکه منطق خاص دنیای مخلوق خود را حفظ میکند – و این منطق، بهخصوص به دلیل «اجبار» در انتخاب قالب رجعت به گذشته، خاصتر نیز شده است – دلیلی بر این نمیبیند تا بر اساس منطق دنیای بیرون عمل کند. به این ترتیب بسیاری از انگیزهها و اعمال – و حتی نتیجهگیریها – میتواند به نفع ایجاز آن منطق حذف شود. و ثانیاً از آنجایی که هیچکدام از آن موارد ذکرشده جزو موارد اصلی فیلم نیستند، هیچ لزومی نیز در پرداختن بیشترشان – یا حتی توضیحشان – لازم نمینماید. از این دیدگاه ما نه به شرح مبسوط و جزء به جزء شغل حمید احتیاج چندانی داریم و نه این که کوتاه کردن موی سر را – اینقدر سادهانگارانه – به حساب تحول شخصیتی او میگذاریم. تحول حمید از تیپ به شخصیت بسیار قبلتر از آن شروع شده است و در این نقطه فقط آشکار میشود».
دولکو همچنین به این اشاره کرد که نحوه پرداخت فیلم به مسأله عشق، یکی از ویژگیهایی است که عروس را از دیگر فیلمهای ایرانی متمایز میکند: «عروس، یکی از معدود فیلمهایی است که عشق و نیروی جادوییاش، مضمون اصلی آن محسوب میشود: گذشتن از همه چیز برای دستیابی به عشق، افسردگی در از دست دادن آن و بعد دوباره، گذشتن از تنها چیز باقی مانده، باز هم برای رسیدن به آن. این تقدیر و ستایش با شور و هیجانی درخور بیان میشود. چه در نوع شخصیت حمید و تعلق خاطرش به مهین (و همینطور بازی مناسب پورعرب) و چه در اعمال جنونآمیز او برای رسیدن و بعد حفظ آن عشق».
جواد طوسی هم در یادداشتی در شماره ۱۱۰ ماهنامه فیلم (شهریور ۱۳۷۰) به بحث نزدیکی الگوهای اولیه عروس با سینمای عموماً بیکیفیت موسوم به فیلمفارسی اشاره کرد و به این پرداخت که چطور افخمی با زیرکی روی لبه تیغ حرکت کرده است: «همانگونه که حمید و مهین در صحنهای از فیلم در چند قدمی پرتگاهی قرار میگیرند، بهروز افخمی هم در طی ساختن عروس با وضعیت مشابه مخاطرهآمیزی مواجه بوده است؛ پرتگاهی که او آگاهانه و حسابشده به آن نزدیک شده، پرتگاه فیلمفارسی است. ولی به هر حال با تیزهوشی از خطر میجهد. خط اولیه قصه عروس بیشباهت به محصولات دهه چهل سینمای ایران نیست: جوانی خوشتیپ ولی یک لاقبا و آسمانجل که عاشق دختری از طبقه دیگر میشود. افخمی با این دستمایه و با پشتگرمی موقعیت و استعدادش، چند کار نو که در سالهای اخیر سابقه نداشته، در فیلمش انجام میدهد. اهمیت دادن او به چهره دو بازیگر اصلی و اصرارش در ارتباط برقرار کردن تماشاگر با آنها، از آن جمله است. او با توجه به علاقهاش به سینمای آمریکا و سنت ستارهسازی، تلاش بسیار کرده که نقش و اهمیتی در خور این سنت، به دو بازیگر فیلمش بدهد. این کوشش فیلمساز و خصوصیات چهره بازیگر نقش مقابل حمید (بهرغم بازی ضعیفش) و همچنین مایههای تینایجری فیلم، نقش مؤثری در پرفروش بودن فیلم داشته است.»
نقدهای منفی به فیلم بهروز افخمی
دیدگاه اجتماعی عروس یکی از ویژگیهایی بود که به نظرات متضادی در رسانهها منجر شد. بهعنوان مثال شاهرخ دولکو به پایانبندی فیلم اشاره کرد و آن را (علیرغم خوشبینی مستتر در آن) دور از افراط در اخلاقگرایی دانست: «فیلم اگرچه با بازگرداندن کامل و بیشبهه حمید به مسیر اخلاقی زندگی و همچنین طرد کامل روحیه حسابگری اجتماعی در او با خوشبینی افراطگونهای همراه میشود، اما در عمل به آن حد از افراط در اخلاقگرایی و صداقتی که مدنظر دارد نمیرسد. پایان دوگانه فیلم اگرچه غلبه بیشتری به سمت نقطه روشن دارد، اما به لحاظی میتواند سرآغاز چرخشی دوباره به سمت نقطه تاریک نیز قلمداد شود. ماشین حمید به بیمارستان میرسد و مهین با دیدن او با چهرهای افسرده روی برمیگرداند و تصویر فیکس فریم میشود. به این ترتیب فیلم، در همان حال که بر تخریب حسابگری و رسیدن به صداقت در میان انسانها تأکید میکند، خود بر غیر قابل امکان و دور از دسترس ساده بودن همین سیر حرکتی نیز اذعان دارد».
سعید عقیقی (ماهنامه فیلم، شهریور ۷۰): «عروس فیلمی درباره زمان ما نیست. نشانیهای گمراهکننده، بیهوده سبب میشوند تا این باور نادرست در ما بهوجود آید که در فیلم باید به دنبال ثبت طرحی از مناسبات اجتماعی روزگارمان بگردیم»
اما فیلم با انتقاداتی هم از نظر محتوایی روبهرو شد. جواد طوسی یکی از منتقدانی بود که، علیرغم ستایش کلی عروس، مشکلاتی را هم برای فیلم برشمرد: «اگر افخمی میخواسته در کنار خط اصلی فیلم (همان سینمای موردعلاقه خودش)، گوشه چشمی هم به مسائل اجتماعی داشته باشد، باید در نظر میگرفت که آن رفتار غیرانسانی و خشونتآمیز حمید و آن سیر قهقرایی شخصیتیاش، ریشه کامل در ناهنجاریهای جامعهای دارد که جوهره وجودی حمید خوشمرام در آن شکل گرفته. پس چنین شخصی نباید به طور منفرد و جدا از اجتماع پیرامونش مورد ارزیابی و انتقاد قرار گیرد. از قضا افخمی در انتخاب جوانی با خصوصیات حمید درست عمل کرده، زیرا در شرایط نامتعادل کنونی که عدم وجود بازار مناسب شغلی برای جوانان موجب روی آوردنشان به مشاغل کاذب و پردرآمد شده، امثال حمید خوشمرام در جامعهمان کم نیستند… اما افخمی جدا از این انتخاب بهجا، به بیراهه میرود و تنها در حد محکوم یا تبرئه کردن فرد، میماند. اگر واقعاً افخمی از سیاستزدگی در سینما میگریزد و معتقد است که سینما نباید میتینگ سیاسی باشد، پس چرا از زبان دختری در موقعیت و پایگاه اجتماعی مهین ناظری، آنگونه جملاتی که با یک من سریش هم به چنین شخصیتی وصل نمیشوند، ادا میکند: «اون [منظور، حمید است] خیلیها رو کشته… خیلیها مردن، اونایی که تو صف دارو ایستادن.» اصلاً باورمان نمیشود دختری با شرایط خانوادگی مهین و با داشتن پدری که آن نسخههای عریض و طویل را برای تشکیل زندگی زناشویی دخترش تجویز میکند، اینگونه دم از مردمدوستی بزند».
سعید عقیقی یکی از منتقدانی بود که بهطور کلی دیدگاهی منفی نسبت به عروس داشت. او در یادداشت خود (در شماره ۱۱۰ ماهنامه فیلم، شهریور ۷۰)، به این اشاره کرد که عروس، برخلاف ظاهرش، فیلمی در مورد جامعه و شرایط روز نیست: «عروس در شکل ظاهریاش فیلمی درباره زمان ماست. مسایلی چون جنگ، قاچاق و غیره بعد روزمرگی فیلم را تقویت میکنند، غافل از این که الگویی که فیلم بر اساس آن ساخته شده است هیچ ربطی به ظواهر مبهم و متناقضی ندارد که از شدت انباشتگی سرمشق اصلی را تحتالشعاع قرار داده و طرح کمرنگی از آن باقی گذاردهاند».
عقیقی در ادامه برای تأکید بر دیدگاه منفیاش، به تحول شخصیت اصلی (حمید خوشمرام) اشاره کرد و با اشاره به مراحل این تحول و مشکلاتی که در این راه وجود دارد، به این نتیجه رسید که: «پسزمینه ناواضح شخصیت حمید خوشمرام لمس دگردیسی اولیه او را دشوار میسازد و در نتیجه برقراری ارتباط با موقعیت نهاییاش را غیرممکن جلوه میدهد. پدر دختر نیز – که بهآسانی قاچاقچی تربیت میکند – خودش آنقدر مفلوک است که با کوچکترین تلنگری در مقابل حمید به زانو درمیآید و هیچ کنترلی بر شخصیت او ندارد. از همه مهمتر دختر تا زمان ازدواج کمترین اطلاعی از وضعیت شغلی حمید – و پدرش – ندارد و انگار اصلاً برایش مطرح نیست که او از کجا به چنین موقعیتی دست یافته است. طبیعی است که ترکیب این عوامل نامتجانس نتیجهای جز ضعف و تشتت در پرداخت شخصیتها به دنبال نداشته باشد».
نتیجهگیری نهایی عقیقی هم چنین است: «عروس فیلمی درباره زمان ما نیست. نشانیهای گمراهکننده، بیهوده سبب میشوند تا این باور نادرست در ما بهوجود آید که در فیلم باید به دنبال ثبت طرحی از مناسبات اجتماعی روزگارمان بگردیم. توقع بیجایی هم هست. آن هم از فیلمی ساختهشده بر اساس یکی از کلیشههای موفق و مشهور سینمای حادثه که با چنین پرداختی، به سینمای متفکر پیوند خورده است. تا این ابهام زاییده دوگانگی برطرف نشود، موجودیت هیچیک از دو موقعیتی که فیلم بدان میپردازد قابل توجیه نیست.»

کدام فیلمسازان طرفدار عروس افخمی بودند؟
در گزارشهای ماهنامه فیلم از نهمین جشنواره فیلم فجر (شماره ۱۰۴، نوروز ۷۰)، طبق سنتی که در آن دوران وجود داشت، از تعدادی فیلمساز هم در مورد آثار محبوبشان از جشنواره فجر سال ۶۹ نظرسنجی شده است. شاید دانستن نام گروهی از فیلمسازانی که فیلم عروس را در میان آثار برگزیدهشان قرار دادند جالب باشد. تعدادی از این سینماگران ضمن قرار دادن نام فیلم عروس در میان آثار برگزیدهشان از نهمین دوره جشنواره فیلم فجر، توضیحی در مورد دلایل این انتخاب ندادند: محمدرضا هنرمند، مجید جوانمرد و سیامک شایقی (که البته به این اشاره کرده که فقط نیمه اول فیلم را پسندیده) از جمله این فیلمسازان بودند. اما سینماگران دیگری، در حد یک یا دو جمله به دلایل حضور نام این فیلم در میان آثار برگزیدهشان اشاره کردند. خواندن نام این فیلمسازان و دلایل توجهشان به فیلم عروس، خالی از لطف نیست.
- مسعود رسام: به خاطر نزدیکیاش به سینما.
- مهدی صباغزاده: به دلیل پرداخت حرفهای و تسلط کارگردان در ارائه موضوع. البته از نیمه دوم فیلم دچار افت میشود.
- تهمینه میلانی: برای ساخت خوب، موسیقی و بازی مناسب ابوالفضل پورعرب.
- سیروس الوند: به خاطر شهامتش در تعریف قصهای که میتوانست اشکانگیز و نالهافزا باشد و حالا جدی و قابل تعمق است.
- ابوالحسن داودی: به خاطر تکنیک نسبتاً خوب در ارائه داستانی نه چندان تازه.
- داریوش فرهنگ: به خاطر تکنیک و پرداخت سینمایی.
در رأیگیری از منتقدان ماهنامه فیلم در همین شماره هم عروس به عنوان سومین فیلم محبوب جشنواره نهم فجر انتخاب شد. همینطور در بخشهای مختلف، عروس رتبههای زیر را به دست آورد: رتبه دوم در کارگردانی، رتبه چهارم (به طور مشترک) در بهترین فیلمنامه، رتبه اول در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد (ابوالفضل پورعرب).
نتیجهگیری
فیلمهای زیادی در گذر زمان فراموش میشوند و آثار اندکی باقی میمانند. از بین این دسته دوم، بعضی از فیلمها چند دهه پس از اکران هنوز تازه و تأثیرگذار بهنظر میرسند و در مورد گروه دیگر، اهمیتی که در تاریخ سینما داشتهاند اولویت پیدا میکند. شاید بتوان عروس را بیشتر متعلق به دسته اخیر دانست. حالا که بیش از سه دهه از نمایش عمومی عروس گذشته و فارغ از تأثیرات اجتماعیاش، ایراداتی که عدهای از منتقدان در همان زمان مورد اشاره قرار داده بودند بیشتر خودنمایی میکند: بخشهایی از فیلم شعاری به نظر میرسد؛ تحول شخصیت اصلی را – علیرغم جزییات هوشمندانهای که در فیلم وجود دارد – میتوان از جنبههایی سردستی تلقی کرد؛ و نیمه دوم فیلم به طراوت و جذابیت نیمه اولش نیست. شاید بتوان عروس را بیش از یک فیلم درخشان، شروع مسیری در کارنامه افخمی در نظر گرفت که تقریباً یک دهه بعد با فیلم شوکران به کمال رسید. در شوکران هم تلاش افخمی برای روایت یک داستان کلاسیک و عامهپسند با جنبههای قوی ملودراماتیک در کنار اشاره به مسائل مهم اجتماعی خودنمایی میکند و حاصل کار یکی از مهمترین، پیچیدهترین و درخشانترین آثار تاریخ سینمای ایران است. شاید اگر تجربیاتی مثل عروس در کارنامه افخمی وجود نداشتند، درخشانترین آثار او هم از کیفیت فعلی برخوردار نبودند.
با این وجود عروس بهطور مستقل هم فیلم قابل تأملی است. ظرائفی که در روایت و اجرای فیلم وجود دارند (از جمله تلاش افخمی برای دوری از شعاری شدن در بسیاری از قسمتها یا اجرای بیتأکید او که پر از نشانهگذاریهای دقیق است) هنوز هم میتوانند توجه مخاطب را به خود جلب کنند. عروس فیلم درخشانی نیست ولی هنوز ارزش تماشای مجدد را دارد.