زهره همچنان یک نقش فرعی است اما آزاده صمدی در یکی از بهترین نقش آفرینیهایش او را در سطح یکی از شخصیتهای اصلی سریال بالا میکشد.
بااینکه آزاده صمدی (متولد ۱۳۵۷) کارش را در تئاتر شروع کرد، اما با بازی در سریال راه بیپایان (1386) شناخته شد. نقشی کوتاه در سریالی که با معیارهای دهه هشتاد، هنجارشکن، ملتهب و جوانپسند بود. صمدی از همان ابتدا نشان داد این توانایی را دارد که باوجود حضور کوتاه، تأثیرگذار ظاهر شود. چهرهای متفاوت با بازیگران زن شناخته شده، صدایی خشدار که صمدی خوب بلد بود آن را کنترل کند و استفاده حسابشده از میمیک صورت، نوید ظهور بازیگری توانمند را میداد.
با اینحال، صمدی حداقل تا سال ۹۲ زیر سایه هومن سیدی باقی ماند. هرچند که صمدی در آفریقا، سیزده یا حتی سریال سیامین روز میدرخشید، اما همواره بهواسطه حضور در کنار سیدی مورد قضاوت قرار میگرفت و رفتهرفته فرصت تبدیلشدن به بازیگر نقشهای اول فیلمهای سینمایی را از دست داد تا به بازیگر ثابت نقشهای فرعی تبدیل شود. از سوی دیگر، با بازی در سریالهای انقلاب زیبا و پشت بام تهران جایگاه خود را بهعنوان بازیگری که در قاب تلویزیون تأثیرگذاری بیشتری دارد، به تثبیت رساند. همزمان با بازی در پنجاه کیلو آلبالو و خوب بد جلف به بازی در نقشهای کاریکاتوری روی آورد؛ بازی در نقش دخترانی بیپروا/لوند که با لحنی خاص حرف میزنند و رفتاری غلوشده دارند. نقشهایی تیپیکال که شکل قوام یافته آنها در مهنازِ سریال دیوار به دیوار تبلور یافت. این بار، صمدی با کمک پژمان جمشیدی و بازی در نقش زنی حامله این فرصت را یافت که بافاصله گرفتن از وجوه کاریکاتوری نقش، به یکی از دلایل محبوبیت سریال نزد عامه مردم تبدیل شود.
پس از اجرای برنامه چارگوش (با محوریت موسیقی و در کنار احسان کرمی) و حواشی به وجود آمده برای برنامه زابیواکا (با محوریت جام جهانی فوتبال)، نام آزاده صمدی دیگر بهعنوان بازیگری مطرح میشد که هم توانایی لازم برای اجرای نقشهای تیپیکال را دارد و هم تسلط کافی برای اجرای یک برنامه تخصصی را. ترکیب عجیبی که از سابقه تئاتری صمدی سرچشمه میگرفت و نشان میداد صمدی این قابلیت را دارد که از تسلط در اجرا به نفع بازیگری و از توانایی باورپذیر کردن نقشها برای جلوهگری در اجرا بهرهبرداری کند.
یک دهه پس از شروع فعالیت و از میانه دهه نود، صمدی به هنرمندی چندوجهی تبدیل شد که حضورش در هر نقشی قابلباور و قرار گرفتنش در هر موقعیتی اثرگذار است. چه نقش زنی مطلقه در زیر نظر، چه بازی در تیزر تبلیغاتی محصولات لبنی و چه اجرای برنامهای که قرار است مخاطب اصلی آن مردهای طرفدار فوتبال باشند.
بازیاش در سریال نهنگ آبی در نقش شخصیتی قابل پیشبینی، چندان موردتوجه قرار نگرفت؛ اما بازی در نقش زهره میخواهم زنده بمانم نشان داد صمدی حتی بعد از عبور از چهلسالگی نیز این آمادگی را دارد که خودش و تصویر عمومی به وجود آمده از او (که ناشی از بازی در نقشهایی تیپیکال است) را به چالش بکشد.
در فیلیمو تماش کنید: سریال دل
نیمی از داستان میخواهم زنده بمانم در شرایطی روایت میشود که بیننده از حضور زهره در داستان بیاطلاع است؛ زمانی زیادی از سریال صرف نمایش ماجراهای پیرامون هما (با بازی سحر دولتشاهی) و رابطهای عاطفی میشود که بهمرور میان هما و امیر شایگان (با بازی حامد بهداد) شکل میگیرد و خبری از زهره بهعنوان زن رسمی شایگان نیست. در ابتدا زهره زنی سنتی معرفی میشود که خود را دور از شغل حساس شوهر نگه داشته؛ در باغی خارج از شهر به رتقوفتق امور روستاییان و احتمالاً املاک پدری مشغول است، دلخوش به سر زدنهای گاه و بیگاه شوهرش که در حال طی کردن پلههای ترقی است. اما با ورود زهره به متن داستان و در برابر هم قرار گرفتن زهره و هما، مشخص میشود زهره به همان میزان که مقید به اصول مذهبی و پایبند به چارچوبهای اخلاقی خانواده است، زنی سیاس و فتنهگر نیز هست.
همه چیز درباره سریال می خواهم زنده بمانم
مروری بر بهترین سریال های شبکه نمایش خانگی
با این حال، دلیل اصلی به چشم آمدن زهره در میخواهم زنده بمانم علاوه بر این دوگانگی در رفتار، کیفیت ویژهای است که آزاده صمدی به این شخصیت بخشیده است؛ زهره، سیمایی سنگی دارد. اجزای صورتش به سختی و به شکلی حساب شده حرکت میکنند تا تمامی احساساتی را که دارد پنهان نگه دارند. همچنین به جز در مواردی که با همسرش خلوت کرده (چادر به سر ندارد)، رفتار فیزیکیاش خشک و جدی است به شکلی که چادر روی سرش به ندرت تکان میخورد. چنین تصویری از صمدی در تضادی آشکار با کاراکترهایی قرار دارد که طی چند سال گذشته به آنها جان داده یا حداقل به خاطر بازی در نقش آنها به یاد آورده میشود. پیش از این، صمدی استفادهای حداکثری از میمیک صورت و اندامش داشت اما در نقش زهره با کمترین استفاده از اجزای صورتش، در نقش زنی با رفتار متین و سنجیده ظاهر شده که طوفان درونش را به جای کلمات در سکوتهایش بروز میدهد.
بیننده بهواسطه شکل اجرای صمدی میپذیرد که زهره، دو چهره کاملاً متمایز از هم دارد که هیچیک از آنها را نمیتوان بهراحتی از دیگری تشخیص داد. چهره اول، سیمای زنی سنتی و شوهردوست است که به حفظ زندگی خانوادهاش حتی پشت لوای دروغ و چشمپوشی از خطاها راضی شده. چهره دوم اما سیمای زن شهرآشوبی که عصبیت و شهوت انتقامش را پشت صورت سنگیاش پنهان کرده. هیچ معلوم نیست لبخندی که گهگاه بر لبهای چهره اول مینشیند حامل چه میزان از خشم چهره دوم است و مهربانی چهره دوم تا چه اندازه تحت تقید چهره اول قرار دارد.
در فیلیمو تماشا کنید: سریال هم گناه
زهره شخصیتی دوگانه دارد و آزاده صمدی به ظرافت این دوگانگی را به تصویر میکشد. اما آنچه باعث میشود زهره به نقطه عطف کارنامه صمدی تبدیل شود، به نمایش گذاشتن خصوصیتی در زهره است که شاید روی کاغذ بهسادگی بتوان از آن حرف زد، ولی اجرای آن به این سادگیها نیست. زهره در عین سیاستمدار بودن، مطیع است و در عین طوفانی بودن، آرام. ضدیتی که کنترل کردن آن مستلزم بهرهمندی از هوشی بالاست. صمدی باهوش بودن زهره را بازی میکند و با درایت به شخصیتی جان میدهد که بهراحتی میتوانست به کاراکتری کلیشهای و پاشنه آشیل سریال تبدیل شود.
زهره همچنان یک نقش فرعی است اما صمدی در یکی از بهترین نقش آفرینیهایش او را در سطح یکی از شخصیتهای اصلی سریال بالا میکشد تا بار دیگر ثابت کند این بازیگران هستند که به نقشهای خود ارزش میدهند.
آنچه سریال های جدید نمایش خانگی از مفهوم زنانگی آشکار میکنند…