مثل شازده کوچولو!
برای جشنواره فیلم کودک و نوجوان | فیلمهای خاطرهانگیز کودکی
دوستی و تجربههای دوستانه یکی از مهمترین ویژگیهای دوران کودکی است و سهم عمدهای از خاطرات شیرین کودکی برساخته از همین تجربه است. تجربهای که در دوران کودکی در موقعیت و شمایل صادقانه و زلال و سادهتری رخ میدهد و نسبت به دوستیهای بزرگسالی، نابتر و خالصتر است. از این حیث فیلم «خانه دوست کجاست» استاد عباس کیارستمی برای همه ما روایتی نوستالژیک از دوستیهای کودکی و دوستیهای کودکانه است که در اوج وفاداری و صمیمت تجربه میشود. نمیتوان از سینمای کودک و فیلمهای خاطرهانگیز آن حرف زد و نامی از «خانه دوست کجاست» نیاورد.
این فیلم خود خود کودکی است با تمام معصومیتها و صمیمتهای آن. با قصهای ساده اما عمیق از ارتباط حسی و عاطفی دو همکلاسی و دوست. یک بچه مدرسهای متوجه میشود که دفتر دوستش را به اشتباه برداشته است؛ بنابراین از خانه بیرون میرود تا او را پیدا کند و دفتر را به او پس دهد، اما راهی دشوار و دراز در پیش است و فرصتی اندک. پسر بچه که در ده و روستای کناری زندگی میکند به بهانه خرید نان از خانه خارج میشود و تا غروب آن روز به دنبال خانه دوستش میگردد اما نمیتواند خانه را بیابد و غمگین به خانه خودشان بر میگردد؛ ولی تصمیم میگیرد تکالیف دوستش را برایش بنویسد تا مانع اخراج شدن او شود و صبح فردا دفتر را به او برساند.
جالب اینکه برخی مطرح کرده بودند که فیلم خانه دوست کجاست ممکن است اقتباسی از داستان کوتاه چرا خانم معلم گریه کرد؟ باشد که به ادعای نویسنده آن بهروز تاجور پس از به توافق نرسیدن با آقای کیارستمی نامبرده اقدام به تولید فیلم بدون اجازه وی کرده است. این ادعا پس از پخش فیلم در پارهای از جراید مطرح و از طرف عباس کیارستمی تکذیب شد.
«خانه دوست کجاست» را همچنین میتوان یک فیلم شاعرانه کودکانه دانست که فارغ از فضای شاعرانه فیلم و جغرافیای آن و لطافتی که در خود قصه وجود دارد و گویی روح کودکانه در آن دمیده شده از شعر و نگاه سهراب سپهری هم بهره برده و اساسا نام فیلم برگرفته از شعر اوست. هوشنگ آزادیور؛ شاعر و مترجم و مستندساز ایرانی در این باره گفته است: «فیلم خانه دوست کجاست سلامت و روانی شعر سپهری، باریکبینی و ژرفای سهتار لطفی، ایجاز و عرفان نقاشیهای بهمن بروجنی را دارد. این فیلم را تنها در ایران میشد ساخت. و تنها کیارستمی میتوانست آن را بسازد.»
«خانه دوست کجاست» را میتوان فراتر از یک فیلم کودک و در خوانشهای فلسفی و اجتماعی هم مورد تاویل قرار داد اما ردپای کودک و کودکی را نمیتوان از آن زدود. ضمن اینکه فیلم به نوعی جستجوگری و کنکاش کودکانه را هم به تصویر میکشد و گویی تجربه کودکی را به تجربه سفر و نوعی حرکت ادیسه وار نزدیک میکند. به عبارت دیگر میتوان عنصر و مولفه «جستجو» را در یک سفر کودکانه در فیلم «خانه دوست کجاست» صورت بندی کرد که از پس آن میتوان به دنیای ذهنی و درونی کودک وارد شد و مفهوم دوستی و رفاقت را از زاویه دید او نگریست. بر این اساس محمدرضا نعمتزاده بازیگر کودک فیلم با آن معصومیت و سادگی کودکانهای که در نگاه و رفتار و لحن حرف زدنش موج میزند نمادی از معصومیت و سادگی کودکانهای است که میتوانیم ردپای کودکی خود را در آن جستجو کنیم.
حالا بابک احمدپور که نقش محمدرضا نعمتزاده را بازی کرده مردی عاقل و بالغ شده اما هنوز میتوان در چهره او ردپای خانه دوست را پیدا کرد. به گمان من هر گاه آدمی دلش برای کودکیهایش تنگ میشود و از آن معصومیت از دست رفته دلش میگیرد میتوان به تماشای «خانه دوست کجاست» بنشیند و چشمه زلال و پاک کودکی را مزه مزه کند. حالا ما کودکان دیروز که خانه دوست را گم کردهایم مثل شازده کوچولو میمانیم که به دنبال دوست میگشت. میگفت: «آدمها عادت کردهاند که همه چیز را از معازهها حاضر و آماده بخرند اما چون مغازهای نیست که در آن دوست را معامله کنند، آدمها ماندهاند بی دوست». در واقع شازده کوچولو هم مثل محمدرضا نعمتزاده به دنبال خانه دوست بود و شاید فیلم «خانه دوست کجاست» همان مغازهای باشد که میتوان در آن دوست و دوستی را پیدا کرد.