نقد و بررسی فیلم امواج

فیلم «امواج»، جاه‌طلب و مطمئن ظاهر می‌شود؛ اثر فیلمسازی که روی استعدادهایش کنترل کامل دارد و از آن‌ها برای به چالش کشیدن خود استفاده می‌کند.

فیلم امواج را دقیقا می‌توان مانند موجی دانست که با ورزش سبک باد روی سطح آب شکل می‌گیرد؛ این فیلم، به مجموعه‌ای از تصمیم‌های بد می‌پردازد که درنهایت می‌توانند روی تصمیم‌های خوب تاثیر بگذارند. برای بررسی بیشتر، با فیلیمو شات همراه باشید.


تری ادوارد شولتز، نویسندگی و کارگردانی این فیلم را بر عهده داشته است که نگاهی دلسوزانه به طبیعت انسان دارد؛ فیلمی سرشار از درد فراوان و تقریبا غیرقابل‌تصور و همچنین زیبایی فوق‌العاده زیاد. پس از تماشای فیلم «امواج»، شاید احساس کنید که شاهد ندایی برای درخواست مهربانی و بخشش بوده‌اید.

حتی پس از موفقیت دو فیلم دیگر این کارگردان یعنی «کریشا» و «در شب می‌آید»، فیلم «امواج» به شکل غیرمنتظره‌ای جاه‌طلب و مطمئن ظاهر می‌شود؛ اثر فیلمسازی که روی استعدادهایش کنترل کامل دارد و از آن‌ها برای به چالش کشیدن خود استفاده می‌کند. این فیلم، در مقایسه با یک فیلم درام با شخصیت‌پردازی متوسط، عمق و تاثیرگذاری بیشتری دارد؛ شاهکاری که پس از دیدن آن غیرممکن است به اندوه و غم‌های شخصی خود فکر نکنید: اثری که «امواج» از خود به‌جا می‌گذارند، ادامه‌دار است.


نقد فیلم تو هیچ وقت واقعا اینجا نبودی


فیلم امواج، با لذت و شادی شروع می‌شود؛ دوربین شولتز که فیلمبردار همیشگی‌اش درو دانیلز کنترل آن را بر عهده دارد، بیننده را با زندگی یک نوجوان موفق، خوشتیپ و شاد ساکن فلوریدا به اسم تایلر (با بازی کوین هریسون جونیور) آشنا می‌کند.

خواهر تایلر، یک دختر دوست‌داشتنی به اسم امیلی (با نقش‌آفرینی تایلر راسل) است. او همچنین یک نامادری حمایت‌گر به اسم کاترین (به بازیگری رنی الیس گولدزبری) و دوست دختری به اسم الکسیس (به بازیگری الکسا دمی) دارد.
شولتز با حرکات روان دوربین خود، زندگی تایلر را نشان می‌دهد تا نیروی پرجنب‌وجوش جوانی و لذت بی‌انتهای او را به تصویر بکشد. تایلر یک ورزشکار موفق با یک رابطه عاشقانه است.

تایلر مانند بسیاری از نوجوانان هم سن و سالش، کشمکش‌هایی با پدر سخت‌گیر خود رونالد (با بازی استرلینگ کی براون) دارد؛ پدری که عقیده دارد جوانان سیاه‌پوست در مقایسه با دوستان سفیدپوستشان باید ده برابر بیشتر تلاش کنند. از دیدگاه یک درمانگر، می‌توان به پدر تایلر لقب «پدر سوءاستفاده‌گر» را داد، ولی او از صمیم دل اعتقاد دارد که نهایت تلاشش را برای موفقیت پسرش می‌کند.

فیلم امواج

اما دنیای تایلر اینطور آرام باقی نمی‌ماند؛ از هم می‌پاشد. یک آسیب‌دیدگی شانه، رویایی را که او برای دوران کالج و سال آخر دبیرستان داشته است از بین می‌برد و تایلر پشتیبانی یا مهارت‌های لازم را ندارد تا با این بخش از زندگی که ناتوانش کرده مقابله کند. او حتی این موضوع را به کسی نمی‌گوید، به استفاده از قرص‌های مسکن رو می‌آورد و به آهستگی از نظر روحی و جسمی نابود می‌شود. تایلر که از نظر احساسی نابود شده است، زمانی که به بارداری الکسیس پی می‌‎برد، شکسته‌تر می‌شود و فیلم «امواج» به سمت یک تراژدی پیش می‌‌رود.

«امواج» شبیه به رُمانی عمل می‌کند که پس از نیمه اولش، شخصیت اصلی را تغییر می‌دهد؛ به‌مرور متوجه می‌شویم که این فیلم، هرگز روایتگر داستان تایلر نبوده است.

شولتز مانند کاری که در فیلم «در شب می‌آید» انجام داد، با نسبت تصویر بازی می‌کند و زمانی که جهان تایلر روی سر او خراب می‌شود، نسبت عرض تصویر را کمتر می‌کند. این تغییر نسبت تصویر، یکی از تصمیم‌های متعدد فیلمساز است که باعث افزایش تاثیرگذاری فیلم «امواج» بر بیننده می‌شود؛ گاهی اوقات بدون این که تماشاگر حتی متوجه این موضوع شود. علاوه بر این، پالت‌های رنگی فیلم تغییر می‌کنند تا این تاثیرگذاری به‌مراتب بیشتر شود. در کنار آن‌ها، باید استفاده موثر از موسیقی متنی را قرار دهید که تنش آن به‌تدریج افزایش می‌یابد؛ این موسیقی تاثیرگذار، توسط آتیکوس راس و ترنت رنزور ساخته شده است.

فیلم «امواج» اثری طولانی است که باید هنگام تماشای آن صبور باشید؛ شولتز جواب شکیبایی بیننده را در نیم ساعت انتهایی فیلم می‌دهد؛ با استفاده از صحنه‌هایی که لحظات عاطفی از نوع ملودراماتیک و فریب‌دهنده در خود دارند. نیم ساعت پایانی بسیار تاثیرگذار عمل می‌کند چون ما شخصیت‌ها را به خوبی شناخته‌ایم.

این نوع داستان‌گویی پیچیده و عمیق، به اعتماد زیاد به بازیگران نیاز دارد و تیم بازیگری شولتز جواب این اعتماد را با تعدادی از بهترین اجراهای سال می‌دهند. ای‌کاش می‌توانستیم لغت بهتری پیدا کنیم ولی اجرای هریسون فوق‌العاده جذاب و چشم‌گیر است؛ اما او تنها بازیگر شاخص این جمع نیست. درواقع، این تایلر راسل است که حس کشف یک بازیگر بااستعداد را به ما می‌دهد.

تعداد کمی از بازیگران جوان می‌توانند این میزان از احساسات را فقط با یک نگاه نگران به بیننده انتقال دهند. او پیش از این که در فیلم، بار عاطفی زیادی را به دوش کشد تنها در چند سکانس حضور دارد؛ اما درنهایت، این بار را باشکوه، تکان‌دهنده و ماهرانه حمل می‎‌کند و در سمت مقابل، براون فقط در چند سکانس، عمق کاراکترش را به نمایش می‌گذارد.

مانند هر درام عالی دیگری، می‌توانید نقش برجسته بازیگران را در بیان پس‌زمینه هر شخصیت ببینید؛ براون فقط بازی نمی‌کند و نقش گفتن دیالوگ‌ها را ندارد، بلکه یک شخصیت کامل و به خوبی درک شده را به نمایش می‌گذارد. بنابراین زمانی که این شخصیت‌ها وارد موقعیت‌های عاطفی می‌شوند، ما به دلیل پس‌زمینه کاملی که بازیگرها برای شخصیت‌ها به وجود آورده‌اند، درد آن‌ها را احساس می‌کنیم.

فیلم «امواج» از نظر بصری شجاعانه عمل کرده و جزو بهترین فیلم‌های سال ۲۰۱۹ به شمار می‌رود ولی نکته‌ای که بیشتر از همه شما را شگفت‌زده خواهد کرد به کارگردان مربوط است: این که شولتز در ۳۰ سالگی چقدر خوب می‌تواند راهی برای به تعادل رساندن بیان احساسات و انسان پیدا کند. برخی، فیلم او را با اثر بری جنکینز مقایسه می‌کنند؛ فضای فیلم در شهر فلوریدا نیز به این مقایسه کمک می‌کند، ولی شولتز لحن خاص خود را در داستان‌سرایی دارد؛ لحنی که با دقت، تمامی تصمیم‌های فنی را در نظر می‌گیرد ولی تمامی قدرت فیلم را در شخصیت‌ها خلاصه می‌کند.

همچنین نباید از طراحی صدای فوق‌العاده این فیلم بگذریم. شولتز راهی برای ایجاد پیوند بین قدرت فنی خود و اجراهایی پیدا می‌کند که تیم بازیگری او به نمایش می‌گذارند؛ تیمی که شایستگی بسیاری برای دریافت جوایز سینمایی امسال دارد.

زمانی که ۱۸ساله هستیم، فکر می‌کنیم که شکست‌ناپذیریم؛ این طرز تفکر، به ویژه در میان جوانان ورزشکار دیده می‌شود. تایلر پیش از یک مسابقه کشتی، با هم تیمی‌هایش فریاد می‌زند: «امکان شکست دادن من وجود ندارد!». اما باید گفت چرا تایلر، تو هم شکست می‌خوری و همه افراد، زمانی که زندگی به زمینشان می‌زند قدرت عاطفی مدیریت آن را ندارند یا نمی‌توانند در زمان ارتکاب اشتباهات وحشتناک، با آن کنار بیایند. فیلم شولتز با دقت تمام، نشان می‌دهد که این اتفاق چطور می‌تواند در هر سنی رخ دهد؛ چه موضوع تصمیم‌هایی باشد که زندگی تایلر را تغییر می دهند و چه موضوع فشار‌های آسیب‌زننده پدر. که اگرچه با نیت خیر همراه هستند اما همچنان اشتباهند.

همه ما اشتباه می‌کنیم؛ این اشتباه‌ها حتی می‌توانند منجر به لطف، بخشش و زیبایی شوند. آن‌ها می‌توانند ما را به این درک برسانند که موجی که به ساحل برخورد می‌کند خیلی زود به آغوش آرام اقیانوس برخواهد گشت.


منبع: Roger Ebert

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

1 دیدگاه
  1. Ragnamir می‌نویسد

    فیلم کلونی هم که شبیه به همین بود….چرا دوتا فیلم شبیه به هم هستن….قضیه چیه…

fosil