مینی سریال «پرنده خدای مهربان» (The Good Lord Bird) بر اساس داستانی واقعی در مورد نظام بردهداری آمریکا در قرن ۱۸ ساخته شده است.
مینی سریال «پرنده خدای مهربان» (با عنوان اصلی «The Good Lord Bird») یک مجموعه تلویزیونی درام به تهیهکنندگی ایثن هاک و مارک ریچارد است. داستان بر اساس رمانی به همین نام و نوشته جیمز مکبراید روایت میشود و ما شاهد یکی از اتفاقات مهم تاریخ بردهداری در آمریکا هستیم. در سال ۱۸۵۹، هنری شکلفورد بردهای است که اگرچه هنوز سن و سالی ندارد اما برای شورش علیه نظام بردهداری به ارتش جان براون میپیوندد. شورش براون نتوانست این نظام را منسوخ کند اما جرقه جنبشهایی را روشن کرد که درنهایت به جنگ داخلی آمریکا منجر شد. شبکه شوتایم از ماه گذشته پخش مینی سریال هفت قسمتی «پرنده خدای مهربان» را آغاز کرده و حالا فرصت خوبی مهیّا شده است تا در مورد آن صحبت کنیم. با فیلیمو شات همراه باشید.
اولین چیزی که در تماشای سریال «پرنده خدای مهربان» توجه شما را جلب میکند، صدای جذاب و پر از عصبانیت ایثن هاک در نقش جان براون، یکی از مخالفان سرسخت نظام بردهداری است. این صدا علاوه بر عمق و شکوه بیشتر نسبت به صدای عادی هاک، همچون آتشفشانی عمل میکند که خشم را از اعماق وجودش تخلیه میکند. زمانی که براون میخواهد مدافعان بردهداری را موعظه کند، چهره و بدن او از شدت خشم پیچوتاب میخورند. صورتش در ابتدا سرخ و سپس بنفش رنگ میشود. رگهایش متورم شده و رنگ چشمانش تیره میشود. هیچ یک از اینها جلوههای ویژه نیستند. اینها احساسات ایثن هاک هستند که در قالب جان براون ظهور کردهاند. این صحنهها ما به یاد بازیهای نیک نولتی، هنرپیشه آمریکایی و مونولوگهای او حین عصبانیت میاندازند.
البته بازی خوب ایثن هاک تا حد زیادی از کاراکتر غنی جان براون و ظرفیتهای این نقش نشئت میگیرد. سازندگان مینی سریال «پرنده خدای مهربان» از دیدگاه خود به حوادث سال ۱۸۵۹ در آمریکا نگاه کردهاند اما این دیدگاه کاملاً دقیق از آب درآمده است. این مجموعه ما را با داستان جان براون و پیروانش آشنا میکند اما هیچگاه نگاهی مطلق به کاراکترها ندارد؛ نمیتوان گفت جان براون یک انسان مطلقاً خوب، یا دشمنانش افرادی مطلقاً بد هستند.
براون برخلاف هنجارهای مردم سفیدپوست آمریکا عمل کرد تا زنجیرهای از بیقاعدگی اخلاقی را در هم شکند. شاید این ایده خیلی ساده به ذهن او خطور کرده باشد؛ شاید او یک روز صبح از خواب بیدار شده و صدای خدا را شنیده که او را به آزادی بردگان دعوت کرده، حتی اگر این کار مستلزم کشتن هر زن و مردی باشد که موافق بردهداری هستند. شاید آمریکا برای چند قرن درگیر جنون اخلاقی بوده و تنها راه برای هدایت عقلانی مردم ترساندن آنها از کشت و کشتار بوده است. براون به عنوان یک چاره موقت مجبور به تشکیل ارتشی شده تا روح آمریکا را بیدار کند؛ ارتشی که شامل ترکیبی از نژادهای مختلف میشود: پسران بالغ خود او، تعداد زیادی برده آزاد شده، یک بومی آمریکا و یک یهودی.
زمانی که براون در سال ۱۸۵۹ به هارپر فری حمله کرد تا شورشی مسلحانه ترتیب دهد، کل کشور فهمیدند که استفاده از یک راهکار مسالمتآمیز غیرممکن بوده است. تاریخ آمریکا از دو قرن پیش تا چیزی که اکنون به آن تبدیل شده پر از فراز و نشیب بوده و مینی سریال «پرنده خدای مهربان» تنها برههای از این تاریخ را به تصویر کشیده است.
نقد و بررسی سریال پدرخوانده هارلم
اگر در تاریخ واقعی آمریکا، شخصیت کاریزماتیک، ترسناک و عجیب و غریب جان براون در کتابها ثبت شده اما او در مجموعه تلویزیونی «پرنده خدای مهربان» یک شخصیت فرعی محسوب میشود. شاید مهمترین دلیلی که مانع از تبدیل شدن این مجموعه به روایت داستان یک منجی سفید هم همین موضوع باشد. قصه از نگاه یک برده نوجوان تحصیلکرده به نام هنری شکلفورد (با بازی جاشوآ کیلب جانسون) روایت میشود. او به درخواست براون و ظاهراً برای محافظت از خود، لباس دخترانه میپوشد و با نام مستعار آنین مورد خطاب قرار میگیرد. جملاتی که روی کاراکتر آنین صداگذاری شده معصومانه و آگاهانه هستند.
«پرنده خدای مهربان» با دیدگاهی عمدتاً بدبینانه، ما را با مقدمات جنگ داخلی و تجربیات جسمانی و عاطفی از بردگی و سرکوب برگرفته از چندین نسل شواهد آشنا میکند. مهم نیست سفیدپوستان آن دوران تا چه حد عقاید احمقانه داشتهاند و حالا چه تغییراتی صورت گرفته، مهم این است که زندگی روزمره سیاهان هیچگاه آن میزان که باید تغییر نکرده است.
اثری که سریال «پرنده خدای مهربان» در شما ایجاد میکند، شبیه یک ماشین زمان و دریچهای رو به درک کاملتر است؛ درک این موضوع که چه اتفاقاتی باعث شده تا به جایی برسیم که امروز در جامعه آمریکا شاهد آن هستیم. به نظر میرسد این سریال فراتر از دیگر داستانهای روایتشده از جان براون، شامل رمانهای «کلوداسپلیتر» (Cloudsplitter) و «ظهور جهنم مقدس» (Raising Holy Hell)، از زمان حال و برای زمان حال صحبت میکند. سازندگان با نگاهی برابر به کاراکترهای سیاه و سفید، سعی داشتهاند آنها را بهعنوان کاراکترهای تاریخی بپذیرند؛ اگرچه یک گروه از نظر قانونی قدرتی مطلق نسبت به دیگری را در اختیار داشته است.
ایثن هاک و مارک ریچارد با اقتباس از رمان «The Good Lord Bird»، برنده جایزه ملی در سال ۲۰۱۳ نوشته جیمز مکبراید، دو مکتب داستانپردازی را به طور یکسان در پیش گرفتهاند: حماسه تند، زننده و کمیک همچون کتاب «حکایتهای کنتربری» (The Canterbury Tales)، «کاندید» (Candide) و «هاکلبری فین» (Huckleberry Finn)؛ و فیلمهای وسترن پیچیده مانند «پت گرت و بیلی د کید» (Pat Garrett and Billy the Kid)، «جوسی ولز یاغی» (The Outlaw Josey Wales) و «شهامت واقعی» (True Grit).
نویسندگان و کارگردانان سریال (شامل آلبرت هیوز، دارنل مارتین و کوین هوکس) پرترهای وحشیانه و اغلب به شکل زنندهای خندهدار از نبرد بین نیروهای هوادار بردهداری و نیروهای مخالف بردهداری در سالهای قبل از جنگ داخلی آمریکا ترسیم کردهاند؛ زمانی که باید انتخاب کنید طرفدار کدام نیرو هستید.
آنین در صحنه آغازین سریال با جان براون آشنا میشود. برخوردی خشونتآمیز بین براون و یک بردهدار (با بازی دیوید مورس) رخ میدهد و آنین بیسرپرست میشود. حالا او باید به ارتش مخالفان نظام بردهداری بپیوندد. براون خود را بهعنوان یک مشاور و شخصیتی پدرگونه به آنین معرفی میکند، اما این موضوع شبیه آن است که ناخدا ایهب (ناخدای ظالم کتاب «موبی دیک» که به خاطر امیال شخصی و کشتن موبی دیک، خدمه و کشتی را به نابودی میکشاند) شما را به فرزندی قبول کرده باشد. این معامله تنها زمانی خوب است که روی یک کشتی در اقیانوس مواج گرفتار شده باشید و تنها شانس دیگر شما برای نجات، استفاده از یک قایق پارویی و عبور از میان کوسهها باشد.
آنین که از لحاظ روحی آسیب دیده و روحیهاش تضعیف شده، به همان اندازه که از براون میترسد، شخصیت او را جذاب و احساساتی میداند. در قسمت دوم این مجموعه، آنین در یک شهر کوچک مشغول کار میشود و ما اجازه مییابیم تا زمان بیشتری برای درک شخصیت او داشته باشیم. او به طور مخفیانه به یکی از زنان سیاهپوست خواندن و نوشتن آموزش میدهد و خیلی زود فرایند بلوغ را طی میکند. حالا چشماندازی تلخ در او به وجود آمده که نتیجه تضاد بین حس بقا و پوچگرایی است.
پیروان و فرزندان براون نیز همیشه مشتاق و آماده انجام دادن اوامر او نیستند. طرفداران براون مرتباً نظرشان را نسبت به او عوض میکنند و شاید هر چند ماه یکبار تمامی پیروان او تغییر کرده باشند. آنها از کشت و کشتار خسته میشوند، دلتنگ خانه و خانواده میشوند، یا دیگر علاقه و طاقتی برای ادامه مبارزه ندارند. برخی نیز فکر میکنند بهتر است قبل از کشته شدن، مسیرشان را تغییر دهند. سخنرانیهای براون چندین ساعت طول میکشند. پسر او، اون (با نقشآفرینی بو نپ، بازیگر اصلی سریال «هفت ثانیه» با عنوان اصلی «Seven Seconds» محصول نتفلیکس) اولین کسی است که پدرش را ترغیب میکند تا صحبتهایش را خلاصه کند.
جان براون گاهی اوقات با لقب مرد خشمگین خدا شناخته میشود (عنوان رمانی در مورد او نوشته لئونارد ارلیک در سال ۱۹۳۲). اما مینی سریال «پرنده خدای مهربان» این احتمال که خدا در کنار اوست را با کنایه و ایهام مطرح میکند. این حس درست همانند احساسی است که با مشاهده فیلمهای برادران کوئن به ما دست میدهد؛ جایی که دیگر سرنخی وجود ندارد و همه چیز مرموز است.
در قسمتهای اول لحظههایی وجود دارند که براون بی هیچ مهارت ذاتی از مرگ نجات پیدا میکند. اگرچه او در کار با اسلحه مهارت دارد اما نجات یافتنش از حماقت دشمنانش، برای مثال، چیس (با بازی استیو زان که در دو قسمت اول نقش یک کابوی خنگ و نژادپرست را ایفا میکند) نشئت میگیرد. دشمنان او اغلب از آنچه باید اطلاع میداشتند آگاهی ندارند و همین موضوع باعث مرگشان میشود.
هر چند زندگی جان با این صفت به پایان نمیرسد اما شاید بهتر باشد او را «مرد خوششانس خدای مهربان» صدا کنیم. او مسلماً ارج و قرب بیشتری نسبت به دیگر مخالفان بردهداری سیاهان در شرایط مشابه دارد. زمانی که سرهنگ جب استوارت (با بازی وایت راسل)، کسی که طی جنگ داخلی آمریکا در آینده به اسطوره تبدیل خواهد شد، به جان هشدار میدهد که او باید کانزاس را ترک کند وگرنه کشته خواهد شد، سخت است که تصور کنیم بُت جان، فردریک داگلاس (شخصیتی مخالف قانون بردهداری سیاهان با بازی دیوید دیگز) اگر اسلحه به دست میگرفت با همین ارج و قرب مورد توجه قرار میگرفت.
موسیقی متن این مجموعه، که شامل آثار قرن ۲۰ و ۲۱ در سبک بلوز، گاسپل، ریتم اند بلوز و ترانههای روحانی است، کمک زیادی به درک تاریخی مخاطب کرده است. همانند موسیقی پایانی سریال «ددوود» (با عنوان اصلی «Deadwood») و برخی دیگر از آهنگهای سریالهای درام علمی تخیلی شبکه اچبیاو مثل «لاوکرفت کانتری» (با عنوان اصلی «Lovecraft Country»)، این آهنگها نیز حسی بسیار غنیتر ارائه میدهند.
تمام ژانرهایی که در این مجموعه به تصویر کشیده شدهاند تاحدودی ریشه در تجربه زندگی در نابرابری و دشواری (و ضرورت) تلاش برای قیام یا فرار لحظهای از آن، چه بهواسطه ارتکاب گناه و چه بهواسطه رسیدن به رستگاری دارند. زمانی که موسیقی و تصویر به هم میپیوندند، همانند سکانس خیرهکننده دادگاه و اعدام در اپیزود دوم به کارگردانی هوکس و ترانه «من آزاد خواهم شد» نوشته نینا سیمون که به نظر میرسد مخالف بردهداری اعدامشده از طریق چشمان آنین به آینده نگاه میکند، «پرنده خدای مهربان» هم با زمان گذشته و هم با زمان حال ارتباط برقرار میکند. این یکی از تفکربرانگیزترین و غافلگیرکنندهترین سریالهایی است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده: حماسهای تاریخی از یک بینش واقعی.
آیا تماشای مینی سریال «پرنده خدای مهربان» را آغاز کردهاید؟ آیا توانستهاید با فضا و مضمون آن ارتباط برقرار کنید؟ نظراتتان را برایمان بنویسید.
درباره مینیسریال تماشایی «گامبی وزیر»؛ هیچ میدونی که تو یک دختر استثنایی هستی؟!
منبع: Vulture